مدیر سایت

مدیر سایت

وب سایت تخصصی حضرت خدیجه سلام الله علیها که از سال 80 تا کنون فعالیت دارد و در مورد زندگی نامه حضرت خدیجه سلام الله علیها و فیلم و صوت و کتاب هایی که در مورد ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله منتشر میشود.

نشانی وبگاه: www.khadijeh.com

استفتاء از مرجع شیعیان آیت الله العظمی سید صادق روحانی دام عزه

 


آیا اموال حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از ارث شوهران سابق خود بود؟ 

 

 

 

 
 
 
 
 
 
 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]

منبع وب سایت رسمی آیت الله سید صادق روحانی

 

 

 

 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]

پیام زن - مرداد ماه سال 1391 شماره 245 - بانویی مظلوم

#خدیجه_کبری#ond[i_;fvd

 

خدیجه بانوی نام دار قریش تا آن هنگام که برای اولین بار نام حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) را شنید روزی نبود که از سوی سران قبایل، تاجران و نام داران دیگر از او خواستگاری نشود اما او همه ی دست ها را پس زند؛ گویا گوهر ارجمند خود را برای چنین وجود مبارکی مراقبت و صیانت می کرد.

 

در انتظار پیش آمدی آرام بخش لحظه شماری می کرد. گویا هر چه بر لحظات عمرش افزوده می شد به سپیده  دم نزدیک تر می گردید؛ آن زمان که خوابی شگفت  دید و پسرعمویش «ورقه بن نوفل» آن را نویدبخش دانست و هنگامی که با جمعی از بانوان قریش مشغول گفت-وگویی نشاط آور برای فرا رسیدن عیدی خجسته بود، پیرمردی میان بالا با محاسن سپید و بلند و سیمایی اسرارآمیز به سوی آنان آمد و گفت: «ای زنان قریش، طلوع آخرین پیامبر به زودی فرا می رسد. کدام یک حاضرید به عقد ازدواج او درآیید؟» این موارد در حافظه ی او جلوه های امیدوارکننده ای داشت. علاقه ی او به ازدواج با این فرستاده ی الهی ریشه در فضیلت جویی و اشتیاقش به  درستی و راستی داشت. او با فراستی که در خویش شکوفا ساخته بود، در نهاد محمد (صلوات الله علیه و آله) چیزی فراتر از انسان های پیرامونش می دید و احساس می کرد او می تواند زنجیرهای ضلالت را از هم بگسلد و به اسارت آدمی در زندان ستم، جهالت و انحراف خاتمه دهد. با این تفکرات، پرتوهایی از خرسندی درون بر سیمایش ترسیم می گردید.

 

سرانجام آرزویش تحقق یافت و لیاقت همسری پیامبر را به خود اختصاص داد. زیستن بعد از این پیوند پاک، نیایش های شویش، رفت و آمد در غار حرا، اعتکاف در شکاف کوه، شب اول وحی، آن صبح نزول نخستین آیه ی قرآن و ایمان آوردن به تعالیم پیامبر و نماز خواندن با او همه برایش کمال آفرین و سعادت بخش بود.

 

خدیجه وقتی به این وصلت تن داد تمامی آرزوهای خود را به دور افکند و برای شوی خود و هدف مقدسش خالص گردید. همیشه با شکیبایی، وفاداری و فداکاری در کنارش ایستاد و سپر بلاهایش بود. پیامبر در مقابل این ایثار و نثار عواطف و احساسات، خاموش نبود و آن را قدر می نهاد و چنین مودتی را با کرامتی والاتر پاسخ می گفت. زنی که دوستی رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) و گرامی داشت آن حضرت را در حیات و ممات به  خود اختصاص داد شایسته ی تمجید و تحسین است.

 

منزلت خدیجه نزد رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله)

پیامبر گرامی که به  گواه قرآن و سخن راویان و مورخان، دقیق، سنجیده و بدون گزافه و کاستی، وصف و نقد می کرد در سخنی فرمود:

 

به درستی که خداوند از میان بانوان چهار نفر را برگزید (اسوه ی انسان ها قرار داد) که عبارتند از «مریم»، «آسیه»، «خدیجه» و «فاطمه».1

 

آن حضرت در سخنی دیگر این چهار بانو را سروران جهان معرفی کردند.2

 

ایشاندر ایامی که در غار حرا به اعتکاف و عبادت مشغول بود توسط «عمار یاسر» برای خدیجه این گونه مژده داد: «همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند.»3

 

پیامبر این گونه نوید داده اند:

 

بهشت مشتاق چهار زن است: «مریم»، دختر عمران، «آسیه»، دختر مزاحم همسر فرعون، «خدیجه»، دختر خویلد، «فاطمه ی زهرا».4

 

روزی همسران رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) برای فراهم آمدن مقدمات ازدواج فاطمه ی زهرا(س) با حضرت علی (علیه السلام) گرد آمدند و خطاب به رسول خدا فرمودند: «والدین ما به فدایت ای فرستاده ی الهی! برای صحبت پیرامون موضوعی اجتماع کرده ایم اما اگر خدیجه در این  جا بود، چشمش بر آن روشن می گردید

 

به گفته ی «ام سلمه»، تا نام خدیجه بر زبان آمد، رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) گریست و فرمود:

 

«خدیجه! کجاست زنی همچون خدیجه؟! در آن هنگام که مردم رسالت مرا تکذیب کردند او مصدق من بود و برای رونق دین خدا با من همکاری نمود. با دارایی خویش برای پیش رفت دیانت کمک کرد. خداوند به من فرمان داده است که خدیجه را به داشتن خانه ای در بهشت که رنجی در آن نخواهد بود، مژده دهم.»5

 

خاتم پیامبران درباره ی خدیجه این  گونه گوهر افشانی نموده اند:

همان گونه که مریم بر زنان جهان برتری داده شد، خدیجه نیز بر بانوان امت من برتری داده شده است.6

 

و خطاب به خدیجه فرموده اند: «یا خدیجه انت خیر امهات المؤمنین و افضلهن؛ ای خدیجه همانا تو بهترین مادران مؤمنان و بافضیلت ترین آنان هستی.7

 

پیامبر خطاب به عایشه یادآور گردید:

 

آیا نمی دانی خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، حسن، حسین، حمزه، جعفر، فاطمه و خدیجه را بر جهانیان برگزیده است.8

 

روزی رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) در مسجد در حضور مردم در شأن امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) مطالبی فرمود که در بخشی از آن آمده بود.

 

ایها النّاسُ اَلا اخبرکُم بخیرالناس جَدّاً وجدّه؛

 

ای مردم، آیا شما را آگاه نکنم به بهترین انسان-ها به لحاظ جدّ و جده

 

حاضران عرض کردند: «آری یا رسول الله، ما را باخبر سازید.» پس افزودند:

 

الحسن و الحسین جدّهما رسول الله و جدّتهما خدیجه بنت خویلد.9

 

آنان حسن و حسین اند که جدشان رسول خدا و جده ی آن ها خدیجه دختر خویلد است.

 

از رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) روایت شده است: «جبرئیل به نزدم آمد و عرض کرد: ای فرستاده  ی خداوند این خدیجه است که به نزد تو آمده است و با خود ظرفی دارد که در آن خوراکی یا نوشیدنی است. هر گاه نزدت آمد بر او از سوی پروردگارش و من، سلام برخوان و او را به خانه ای از زبرجد در جنت بشارت ده.»10

 

در چندین مورد روایت گردیده که پیامبر فرموده-اند:

یا خدیجه جبرئیل یقرئک السلام: ای خدیجه جبرئیل بر تو درود می فرستد.

 

از برخی روایات نیز استفاده شده است: ای محمد بر خدیجه از خدایش سلام بفرست.11

 

 

از دیدگاه ائمه ی هدی

خدیجه از هنگام کودکی علی (علیه السلام)، به ایشان علاقه داشت و چون او در سنین تحت تربیت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) دوران شکوفایی و رشد را سپری می کرد، خدیجه پاکیزه اش می نمود، پیراهن آراسته و زیبا بر تنش می پوشانید و به خدمه اش می گفت او را بر دوش خود گرفته، به تفریح ببرند و در نوازش وی بکوشند. محبت این بانو و حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) در حق علی (علیه السلام) در حدی است که مردم به آن بزرگوار می گفتند: «این [فرد]، برادر محمد و محبوب ترین انسان ها از نظر محمد و نورچشم خدیجه ی کبری است.»12

 

مورخان نوشته اند: «رسول خدا علی (علیه السلام) را از شش سالگی تحت سرپرستی خود قرار داد و آن حضرت و خدیجه در پرورش این طفل کوشیدند.»13

 

حضرت علی (علیه السلام) در «خطبه ی قاصعه« فرموده اند: «در آغاز بعثت و طلوع اسلام هنوز اسلام به خانه ای راه نیافته بود مگر خانه ی رسول خدا و خدیجه؛ و من سومین نفر بودم.»14

 

روزی رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود: «تو همسری همچون فاطمه و مادرزنی همچون خدیجه داری.»15

 

امام حسن مجتبی(صلوات الله علیه و آله) که در زیبایی ظاهری در میان بنی هاشم ضرب المثل بود فرمود: «در آن هنگامی که خداوند صورت گری می کرد، من شبیه ترین افراد به خدیجه ی کبری بودم.»16

 

حضرت امام حسین (علیه السلام) در فراز خطبه ای که طی آن خود را به دشمنان معرفی کرد، فرمود:

 

آیا می دانید مادر بزرگم خدیجه دختر خویلد است. اولین بانویی که اسلام را پذیرفت؟ گفتند آری.17

 

امام سجاد (علیه السلام) در شام و در مجلس یزید، طی خطبه ای خود را چنین معرفی کرد:

 

من فرزند خدیجه ی کبری هستم.18

در دعای ندبه که از ناحیه ی مقدسه ی امام عصر(عج) صادر گردیده، آمده است:

 

من فرزند خدیجه ی والامقام هستم.

 

در وصف ام المومنین حضرت خدیجه از شخصیت های جهان اسلام

 

ابوطالب درباره ی خدیجه گفته است:

همانا خدیجه بانویی کامل، بابرکت، مبارک و زیبنده است و ساحت وجودش از هر گونه ننگی به دور است. بانویی باشخصیت و آبرومند است.19

 

محمد از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه السلام) که مورخی نیکوخصال است می نویسد:

از همسران پیامبر، برترین شان خدیجه ی  پاک سرشت و نیکومنش است.

 

«ابن حجر عسقلانی»: از امتیازات خدیجه آن بود که پیامبر را تکریم می کرد و سخن او را چه قبل و چه بعد از بعثت تصدیق می نمود.

 

«ابن اسحاق» می گوید: «خدیجه اولین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و آن چه را پیامبر فرمود تصدیق کرد. خداوند اندوه پیامبر را توسط خدیجه برطرف می کرد و راه را برای ادامه ی رسالت او هموار می ساخت. او می افزاید: «خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود. این بانو دوراندیش، شریف و خردمند بود و خداوند برایش مقام باکرامتی را در نظر گرفت

 

«هشام بن محمد» گفته است: «رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) در کارها با خدیجه مشورت می کرد. او یار صدیق و درستی برای پیامبر بود و حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) به وی احترام می-گذاشت

 

«عزالدین ابن اثیر»: «خدیجه زنی اهل خرد و باشرافت بود. تمام افراد قومش در ازدواج با او، بر یک دیگر سبقت می گرفتند ولی نپذیرفت و توسط شخصی، پیش نهاد ازدواج با رسول الله(صلوات الله علیه و آله) را داد

 

«محمد بن احمد ذهبی»: «او مادر مؤمنان و سرور زنان جهانیان در عصر خویش است و در تقویت امر رسالت شویش مؤثر بود و به وی امیدواری می داد. خدیجه متدین، پاک، بزرگوار و اهل بهشت بود. پیامبر این همسرش را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمن رجحان می داد

 

«عبدالرحمن بن جوزی»: «چون امر نبوت آشکار گردید، خدیجه بر گرویدن به پیامبر، از دیگران سبقت گرفت. همه ی فرزندان پیامبر به جز ابراهیم از خدیجه اند

 

«حافظ عبدالعزیز جنابذی» در کتاب خود «معالم العتره النبوه»: «خدیجه از لحاظ نسب، پاک ترین قریش و شریف ترین و ثروتمندترین آنان بود. تمامی افراد قومش سخت بر ازدواج با او، اصرار داشتند ولی او خودداری ورزید و به پیامبر اکرم(صلوات الله علیه و آله) گفت من به شما محبت دارم به دلیل خوش اخلاقی، راست-گفتاری، امانت داری و خویشاوندی و شرف شما در میان قومت

 

«عمر ابونصر»: «به خدیجه دختر خویلد بانوی جلیل القدر عرب، شرف نسب، کرامت گوهر، سروری قبیله، عزت عشیره و فراوانی مال ختم گردیده است. به همین دلیل نیاز محرومان را تأمین می کرد، گرسنه را اطعام می نمود و برهنه را می پوشانید. خدیجه در اخلاق و ثروت میان همگنان خویش منحصر به فرد بود

 

دکتر «علی ابراهیم حسن»: «هر گاه بخواهیم نمونه-ای از یک همسر بااخلاص، پاک دامن، زنی باوقار و خردمند معرفی کنیم، بهتر از خدیجه ام المؤمنین نمی توانیم بیابیم. این بانوی خردمند، هم در عصر جاهلیت و هم در هنگامه ی بعثت، از منزلتی ممتاز برخوردار بود تا جایی که «طاهره» نامیده شد. او مال، جمال و کمال را در خویش جمع کرد و این خصال - که در کمتر فردی جمع می گردد - بر او آثاری از عظمت و علّو مقام اهدا کرد. خدیجه که اولین گرونده به اسلام بود، با تشویق خود، پیامبر را یاری می کرد و از روح خود در وجود او نیرو و استواری می بخشید.

 

وقتی به قصد بشارت اسلام می رفت و جز تکذیب و اهانت از مخالفان چیزی نمی شنید، پس ناراحت و محزون به خانه باز می گشت و این خدیجه بود که زایل کننده ی غم های شوهرش بود و کارها را بر او آسان می ساخت

 

«عمر رضا کحاله»: «خدیجه در خانه ی مجد و سروری متولد گردید و با اخلاق پسندیده پرورش یافت و به دوراندیشی و پاک دامنی متصف گردید

 

«عبدالله علایلی»: «خدیجه از دردهای مبارزه ای که پیامبر اکرم(صلوات الله علیه و آله) در آن وارد شد، استقبال می کرد و در امواج این مجاهده و پیکار، دوشادوش با او در کمال فعالیت، شکیبایی، قاطعیت و خداجویی غوطه ور می گشت بی آن که سست گردد یا هراسی به دل راه دهد. او با سینه ای باز و گشاده و قامت شعله ور از ایمان خود در توفان حوادث از نبی اکرم(صلوات الله علیه و آله) حمایت می کرد

 

علامه  «سید عبدالحسین شرف الدین»: «خدیجه، صدیقه ی این امت و از حیث ایمان به خداوند متعال و تصدیق وحی و یاری رسول او، نخستین کس است. او مدت بیست و پنج سال شریک پیامبر اکرم(صلوات الله علیه و آله) بود و باایثار مال، به او نیرو می بخشید و با گفتار و کردار از ایشان دفاع می کرد و به او آن  چه از عذاب و در کافران، در راه رسالت نصیبش می کردند تسلی می داد. او با علی (علیه السلام) در غار حرا بود، هنگامی که اولین بار وحی نازل شد.»20

 

«علی بن عیسی اربلی» صاحب کتاب «کشف الغمه»: «خدیجه به راستی بانویی خردورز و بادرایت بود و در روزگار خویش به لحاظ تبار از برترین بانوان قریش به شمار می آمد و از نظر برخی کمالات، با شکوه-ترین آنان معرفی می گردید. در همان حالی که به خواستگاران سرشناس پاسخ منفی داد، با هوشمندی و آینده نگری شگفتی به خواستگاری پیامبر رفت و با-درایت و نجابت، انگیزه های خویش را برای این پیش-گامی بیان نمود.»21

 

علامه «محمدباقر مجلسی»: «خدیجه یاور راستین و بااعتبار اسلام بود که رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) به وسیله ی حمایت های بی دریغ و کارسازش، در رسیدن به هدف های بلند خود آرامش می یافت. به همین دلیل است که فرشته ی وحی از سوی خداوند متعال به او درود می-فرستد.»22

 

علامه ی «مامقانی»: «خدیجه همسر جاودانه ی رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) است. به راستی او مادر شایسته  کردار و بامعنویت مؤمنان است. برای خدیجه همین افتخار و شرافت بس است که آیین اسلام پا نگرفت مگر با جهاد مالی و فداکاری های او در حق شوهرش.»23

 

ترجمه ی سروده ای از شیخ «حر عاملی» درباره ی خدیجه:

همسر پیامبر، خدیجه که فضل و برتری اش از گفتار و کردارش آشکار است، برای خدیجه در سرای جاوید و بهشت برین خانه ای عاری از هر گونه گزندی در نظر گرفته شده است.24

 

«هاشم معروف حسنی» دانشور شیعی لبنانی:

 

خدیجه مادر حضرت زهرا(س) است که خداوند به نعمت بزرگی وی را برگزید و دودمان پیامبر را در فرزندانش منحصر ساخت و والاترین نسلی را که مسلمانان شناخته اند در او حفظ کرد. خدیجه از والدینی زاده شد که هر دو از اصیل ترین دودمان ها در عربستان بودند. به علاوه او از شهرت نیکو، خلق پسندیده و  خصال برجسته برخوردار بود. دین داری از محیط خانواده در سرشت او نهفته بود.25

 

دکتر «محمد ابراهیم آیتی» (مورخ معاصر): «تولد خدیجه دختر خویلد پانزده سال قبل از واقعه ی اصحاب فیل رخ داد. مادرش فاطمه دختر «زائده» نام داشت. خدیجه نخستین بانویی است که به عقد ازدواج رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) درآمد و به اجماع مسلمین اولین کسی است که به رسول خدا ایمان آورد و احدی از مسلمانان بر وی تقدم نیافت. او بیست و پنج سال با رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) زندگی کرد.»26

 

علامه «سید محمدکاظم قزوینی»:

مام گرامی فاطمه، بانوی ارجمندی است به نام خدیجه؛ بانویی بلند قامت که از زیبایی بهره داشت و در میان جامعه و مردمش محترم بود. در کارهایش خردمندانه و مدبرانه عمل می کرد. در پرتو استقلال فکر و عمل و اعتمادبه نفس خویش می زیست و به برکت هوش و فراست خویش چرخ های امور اقتصادی و بازرگانی خود را به حرکت درمی آورد دارایی سرشارش را به شوهر گران قدر خود حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) بخشید تا به هر صورتی که صلاح می داند مصرف کند و بدون تردید دارایی هنگفت و سرمایه  ی عظیم او به عنوان بانویی فداکار، در پیش رفت و استواری اسلام مؤثر بود. ازدواج او با پیامبر شباهتی به دیگر ازدواج-ها نداشت بلکه در نوع خود بی نظیر بود چرا که این پیوند مبارک و مقدس براساس هدف ها ی والا و کمال یابی و فضیلت جویی خدیجه استوار گردید و انگیزه های مادی، اغراض رایج و عشق های زودگذر در آن دخالت نداشت. به علاوه خدیجه از لحاظ امکانات رفاهی و مادی در وضعی قرار داشت که با شرایط اقتصادی پیامبر تناسبی دیده نمی شد و بین آنان در این بعد، فاصله ی زیادی وجود داشت اما آن بانوی خوش نیت به خوبی می دانست که آینده ی درخشان و امیدبخشی در انتظار رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) است.27

 

دکتر «محمد عبده یمانی» (وزیر اسبق فرهنگ عربستان سعودی و برادر «زکی یمانی») می نویسد:

پاک سرشتی، حق گرایی و اشتیاق به کمال و رشد فکری و دینی، از ویژگی های خدیجه بود. از همان روزگار جوانی از دختران نام دار عرب و بافضیلت حجاز به-شمار می رفت. اولین زن توان مند مسلمان است که در تجارت درخشید و در این راه شهرت منطقه ای به دست آورد. این بانوی بزرگ نه تنها انسانی پیش تاز و رشد یافته و آراسته به جمال و کمال و دارای خرد و روحی بزرگ بود که گویی فرشته ای باشکوه در سیمای انسانی جلوه یافته بود.

 

او از شهامت و عظمت روحی و فکری وصف ناپذیری بهره داشت. او در راه همگامی و همراهی با پیامبر، حکیمانه خطرهایی را خنثی می کرد و مسیرهای سختی را هموار می ساخت و فداکاری های شجاعانه ای می کرد. برای نمونه او با آن نفوذ اجتماعی و شهرت زاید الوصف، از خانه ی خویش که نزدیک مسجد الحرام بود، حرکت می کرد و با پیمودن مسافت زیادی تا کوه حرا می رفت و با بالا رفتن از دامنه ی پرشیب این کوه برای پیامبر آب و غذا می برد و ایشان را در اوج گرفتن به سوی قدس و ملکوت، به  اهتزاز در آوردن پرچم توحید، نجات بشریت و رستگاری انسان ها یاری و همراهی می کرد.28

 

در نگاه بانوان نامی

حضرت زینب کبری، نواده ی خدیجه، در یازدهم محرم سال 61 هجری هنگامی که در کنار پیکرهای شهیدان کربلا آمد، در بیاناتی بعد از ذکر پیامبر و علی (علیه السلام) از جده اش خدیجه یاد کرد و فرمود: «بابی خدیجه الکبری؛29 پدرم به فدای خدیجه ی کبری باد

 

«ام سلمه» از همسران پیامبر: «ای رسول خدا به-راستی خدیجه همان گونه بلندمرتبه، بااخلاص، درست-اندیشه و دارای کرداری شایسته بود که شما همواره وصفش می کردید.30

 

«اسماء بنت عمیس»: «ای خدیجه تو به راستی سالار زنان در جهان خواهی بود

 

 «صفیه» دختر عبدالمطلب و عمه ی رسول اکرم(ص): «به راستی که خدیجه چه بانوی شکوه مند و آراسته ای است و چه قدر از گفتار و رفتارش، صبر و ژرف-اندیشی و درایت هویداست.»31

 

دکتر «بنت الشاطی»:

خدیجه اشرف امهات مؤمنین و نزدیک ترین همسران پیامبر به آن حضرت و عزیزترین آنان نزد آن بزرگوار چه در زندگی و چه پس از مرگ است. مدت بیست و پنج سال به تنهایی مورد مهر و احترام رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) قرار داشت و هیچ زنی را در این افتخار با او شریک نیست. در سال نخستین اسلام که توأم با رنج و مشقت بود در کنار آن حضرت بود و به آن وجود گرامی، کمک و همراهی می رساند و دشواری هایی را که آن بزرگوار در راه رسالتش از جانب قریش می دید، آسان می کرد. روح پیامبر نزد خدیجه بیش از دیگران آرام می گرفت.32

 

اعتراف نویسندگان اروپایی و مسیحی

 

«کنستان ویرژیل گئورگیو» نویسنده ی رومانیایی:

برای خدیجه امکان داشت شوهرهای ثروتمندی پیدا شود، ولی در میان آن ها جوانی از قبیله  ی هاشمی و نیک نام چون حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) نبود و او مایل بود با کسی ازدواج کند که خوش خو باشد. حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) وقتی این پیمان برقرار گردید و تشکیل خانواده داد و به کمک خدیجه از بضاعت مالی کافی برخوردار گردید. حضرت علی (علیه السلام) را که کودکی بیش نبود تحت سرپرستی و تربیت خود گرفت و عهده دار تأمین معاشش گردید. غلامی اهل سوریه به نام «زید بن حارثه» را که خدیجه به ایشان بخشیده بود، آزاد کرد ولی زید مسلمان گردید و در خدمت پیامبر باقی ماند و به والدین خود که می خواستند او را به شام ببرند گفت: «محمد برایم از پدر و مادر بهتر است.» حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) با کمک خدیجه به محرومان کمک کرد و آنان را از فقر و بی نوایی رهانید.

 

خدیجه برای محمد فقط یک زن نبود بلکه صمیمی ترین دوست و مشاور او محسوب می گردید. و پیامبر او را دوست می داشت و بیست و پنج سال مداوم به خدیجه وفادار ماند. هر موقع که رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) راجع به برنامه های خود با خدیجه صحبت می کرد خدیجه بهترین راه را که به نظر می رسید ارائه می داد و در مواقعی، حضرت از دیدگاه های او استفاده می نمود. با این که خدیجه بازرگان بود و معمولاً تاجران صرفاً به کسب و کار خود توجه دارند ولی او وقتی پیامبر، مبعوث به رسالتی بزرگ شد به او ایمان آورد و بعد از آن هم تمام اموال خویش را در راه اسلام به مصرف رسانید به طوری که وقتی از دنیا رفت هیچ ثروتی نداشت.33

 

«مونتگمری وات» انگلیسی:

ازدواج پیامبر با خدیجه موجب تقویت روحی ایشان گردید و به او فرصت داد در مسیری که انتخاب کرده بود، مصمم تر گام بردارد. ازدواج با خدیجه تحول بزرگی در زندگی حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) به وجود آورد به  همین سبب تا زمان حیات وی، همسر دیگری اختیار نکرد.34

 

«بودلی» درکتاب خود «الرسول» نوشته است:

فضای اطمینان بخشی را که عقیده و ایمان خدیجه در مراحل اولیه به وجود آورده بود، امروز می توان با یک ششم سکنه ی عالم برابر دانست.35

 

«جان دیون پورت» دانشمند انگلیسی:

چند روزی که از وفات ابوطالب گذشته بود خدیجه همسر باوفای پیامبر در حالی که سرش در آغوش وی بود، درگذشت. رحلت این شریک زندگی که بسیار مورد محبت پیامبر واقع می گردید، برای آن حضرت حادثه  ی جان سوزی بود زیرا مدت 25 سال این زن برای محمد مشاور و حامی به حساب می آمد. حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) تا آخرین لحظات حیات، خاطرات حق شناسی او را در ذهن نگه می داشت تا جایی که یادآوری این خاطرات شیرین، اشک عایشه را که جوان ترین همسر پیامبر بود برانگیخته بود.36

 

خانم «آنه ماری شیمل» آلمانی:

وقتی حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) به 25 سالگی رسید، با بانویی که شیفته ی صداقت و درستی او گردیده بود ازدواج کرد. با آن که این زن بزرگ تر از شوهرش بود، پیوندشان توأم با خوش بختی بود. هم شیعه و هم سنی او را به عنوان بانویی پاک گهر بسیار ستایش کردند و او را خدیجه ی کبری و طاهر، مام مؤمنان و عزیزتر از مادر معرفی نموده اند. موقعی که پیامبر(صلوات الله علیه و آله) در چهل سالگی مخاطب کلام وحی گردید خدیجه بزرگ ترین حامی اش بود. محمد در سال دهم بعثت همسر باوفای خود، خدیجه را که در روزگار رنج و آمیخته به  ناراحتی و حرمان، نیرومندترین پیشتیبانش بود، از دست داد.37

 

«سلیمان کتانی» دانشمند مسیحی اهل لبنان:

اراده ی استوار خدیجه در پناه احساس گویایش انگیزه ای شد تا او به عاطفه ی راستین خود دست یابد، از این رو در انقلاب علیه عادات و تقلیدهای کورکورانه، تردید روا ندانست و خود گام پیش نهاد تا خویش را به محمد(صلوات الله علیه و آله) معرفی کند و به همسری وی درآید تا از این ره گذر محبت او تجسم یابد. اما محمد امین هنگامی که پاسخ محبت خدیجه را داد چنین احساس کرد که این علاقه که قلب او را به طپش واداشته، همراه با خردمندی و درایت است و در دیدگان این بانوی میان سال، جوانی روح و استواری  اراده خوانده می شد. .. خدیجه در راه این شیدایی و در پیش پای محمد، هر  چه داشت نثار کرد تا آن را وسیله ای برای ارتقای آرمان قرار دهد.38

 

پی نوشت:

1. بحار الانوار، علامه ی مجلسی، ج43، ص130.

 

2. کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، ج2، ص71.

 

3. همان، ص78.

 

4. بحار الانوار، ج43، ص54-53.

 

5. همان، ص131-130.

 

6. تفسیر تبیان، شیخ طوسی، ج2، ص455.

 

7. الانوار الساطعه من الغراء الطاهره، ص17.

 

8. بحار الانوار، ج37، ص63.

 

9. همان، ص61-90، و نیز همان: ج43، ص302.

 

10. اسد الغابه، ج5، ص438.

 

11. سید اعلام النبلاء، ج2، ص719.

 

12. بحار الانوار، ج35، ص43.

 

13. مناقب آل ابی طالب، ج2، ص179.

 

14. نهج البلاغه، خ192.

 

15. بحار الانوار، ج40، ص68.

 

16. همان، ج24، ص316.

 

17. همان، 44، ص318.

 

18. همان، ص174.

 

19. همان، ص16، ص75 و 56.

 

20. زنان بزرگ اسلام، ج اول، خدیجه، علی محمد علی دخیل، ص31-29.

 

21. کشف الغمه، ج اول، ص509.

 

22. بحار الانوار، ج 16، ص11.

 

23. تنقیح المقال، ج 3، فصل النساء، ص77.

 

24. ریاحین الشریعه، ج2، ص209.

 

25. زندگی دوازده امام، هاشم معروفی حسنی، ج اول، ص44-43.

 

26. تاریخ پیامبر اسلام، ص72.

 

27. فاطمه از ولادت تا شهادت، سیدمحمدکاظم قزوینی، ص70.

 

28. سیمای فرزانگان، آیت الله جعفر سبحانی، ص362.

 

29. بحار الانوار، ج45، ص59.

 

30. همان، ج43، ص131.

 

31. همان، ص138.

 

32. بانوی کربلا، دکتر بنت الشاطی، ترجمه ی سیدرضا صدر، ص33-32.

 

33. محمد(صلوات الله علیه و آله) پیامبری که از نو باید شناخت، کنستان ویرژیل گئورگیو، ص41، 60 و 117 و 118.

 

34. محمد(صلوات الله علیه و آله) پیامبر و سیاست مدار، مونتگمری وات، ترجمه ی اسماعیل والی زاده، ص14-13.

 

35. شکوه  زندگی، محمدتقی کمالی، ص16.

 

36. عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، جان دیون پورت، ترجمه ی سیدغلام رضا سعیدی، ص32-31.

 

37. محمد(صلوات الله علیه و آله) رسول خدا، آنه ماری شیمل، ترجمه-ی حسن لاهوتی، ص16-14.

 

38. فاطمه ی زهرا(س)، زهی در نیام، سلیمان کتانی، ترجمه ی جعفر طباطبایی، ص127-124.



منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

 

 
 
 
 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]

اشاره: در دهمین سال بعثت، در دهم ماه مبارک رمضان، اُمُّ المؤمنین خدیجه، بانوی مؤمنه و فداکار، پس از شصت و پنج سال عمر پر برکت درگذشت، و رسول خدا او را به دست خویش، در حجون مکّه مکرّمه دفن کردند، و حزن و اندوه آن حضرت در مصیبت او به حدّی زیاد شد که آن سال را «عامُ الْحُزْن» نام نهادند.

شخصیت حضرت خدیجه سلام الله علیها، دارای ابعاد مختلف و والایی است که پرداختن به هر یک از آن ابعاد می تواند بیانگر الگو و سرمشقی نیکو برای بانوان مسلمان باشد.

آنچه در ذیل می آید نوشتاری از حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی است که به مناسبت وفات آن بانوی بزرگ اسلام نگاشته شده است و به بیان عظمت های شخصیت حضرت خدیجه علیها السلام پرداخته است:

 

خدیجه علیها السلام نمونه برجسته کمال، نبوغ، فهم و بینش بود که همانند آن را در میان مردان و زنان، کمتر می‌توان یافت، و عفّت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صمیمیّت، مهر و وفا از جمله صفات برجسته او بود.

در جاهلیّت، خدیجه را طاهره و سیّده نساء قریش می‌خواندند و در اسلام، یکی از چهار بانویی که بر همه بانوان بهشت فضیلت و برتری دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمند و عزیزش، هیچ بانویی این مقام و فضیلت را نیافت.

او برای رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم نعمتی بزرگ، و رحمتی از رحمات واسعه خداوند متعال بود.

 

برای مرد، به ویژه مردی که بیرون خانه و در اجتماع به فعالیّت‌های بزرگ مشغول بوده و مقاصد عظیم داشته باشد و عهده‌دار پیکار و جهاد بوده و مورد یورش مخالفان و هجوم دشمنان باشد، بهترین آرامش دهنده قلب و روح و نگهبان پایداری و استقامت و رفع کننده خستگی و ناراحتی، همسر هوشیار و خردمند و مهربان و دلسوز است.

 

اگر مردی در خارج از خانه با دشمنان گرم پیکار گشته و به حمله‌های وحشیانه، استهزاء، سرزنش و اذیّت و آزار مردم گرفتار گردد و در منزل نیز با همسری نادان و بدخو و ترسو، ضعیف و شماتت گر، روبرو شود که او را از کار و هدف وی و پیمودن راهی که مدّ نظر اوست باز دارد و او را سرزنش کند و به ترک دعوا و تسلیم شدن به دشمنان وادار نماید، از اینکه هر روز شوهرش مورد شتم و استهزای جاهلان قرار می‌گیرد، خسته و ناخوشایند باشد و در پی حلّ مشکلات همسر خویش برنیاید، بی شک مشکلات و دشواری‌های آن مرد، دو چندان خواهد شد.

 

پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم آورنده بزرگ ترین رسالت آسمانی، از طرف خدا مأمور بود که با خرافات و مظاهر شرک و بت پرستی و ستمگری و محرومیّت توده‌های ضعیف و فقر و جهل و نادانی، فساد و فحشا و آنچه رذایل بود، مبارزه و با گردنکشان، مشرکان و بت پرستانِ متعصّب، رؤسای قبایل و سران استثمار، با عادات و ادیان باطل و تعصّبات کورکورانه جهاد کند.

 

مشرکان، همه توان و قدرت خویش از جمله: شجاعان پیلتن و مردافکن، شعرای دشنام ده و ناسزاگو، اراذل و اوباش، زن و مرد، خویش و بیگانه، را برای مبارزه با اهداف آن حضرت بسیج کردند؛ و تا آنجا که می‌توانستند او و چند تن از یارانش را اذیّت کردند؛ می‌زدند؛ رنج داده، ناسزا می‌گفتند؛ سر راهش را با خار و خاشاک می‌بستند؛ در حال نماز و پرستش به او توهین کرده و روابط خود را با او ویارانش قطع نمودند. طعام و خوار ‌و بار را در اختیار او و کسان و پیروانش قرار نمی‌دادند و در کل، محیط خارج، علیه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به پیکار و نبرد برخاسته بود و همه مشرکان با دعوت و رسالتش مخالفت می‌نمودند.

 

با وجود این همه دشمن، و موانع و مشکلات، اگر در میان همه این دشمنان، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هر روز وقتی به خانه می‌آمد، با چهره گرفته و معترض همسرش، آن هم همسری که سیّده زنان قریش و دارای آن شخصیّت و صاحب آن همه ثروت و مکنت بود، روبرو می‌شد که از راه دلسوزی و ترحّم و یا اعتراض، از او می‌خواست تا از دعوت خویش دست بردارد و خود را مورد این همه اهانت و استهزاء قرار ندهد، در چه وضع عجیب و دشواری قرار می‌گرفت؟!

 

 

اگر آن همسر محترم که ثروت کم نظیر خودش را در اختیار شوهر قرار داده بود تا در راه خدا و دستگیری از فقیران انفاق کند، پیشنهاد می‌داد که: مناسب است با قوم و قبیله ات که حاضرند تو را امیر و پادشاه خود قرار دهند، سازش کنی؛ و با دین و روش آنها کاری نداشته باشی و زندگی آرام و راحت ما را به یک زندگی سرشار از حادثه و نگرانی تبدیل ننمایی، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم چگونه او را قانع می‌ساخت؟ و چه کسی توانایی مرهم گذاشتن بر جراحات روح و جسم آن حضرت را داشت؟

 

بی‌شک سراسر زندگی پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از داخل و خارج خانه، فشار و مانع و سختی می‌شد. ولی لطف خدا دریچه‌های قلب خدیجه را چنان به سوی درک حقّانیّت دعوت اسلام باز کرد و آن چنان دلش را نورانی و سرشار از معرفت و حکمت گردانیده بود که هرگز پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با چنان منظره اسفناک، در داخل خانه روبرو نشد.

 

دکتوره «بنت الشّاطی» می‌گوید: «آیا همسری غیر از خدیجه این استعداد را دارا بود که دعوت تاریخی شوهرش را وقتی از غار حرا آمد، با ایمان قوی و آغوش باز و مهر و عطوفت استقبال کند، بی آن که در راستی او و اینکه خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، شکّی در دل راه بدهد؟

آیا جز خدیجه، هیچ بانوی ثروتمندی که در ناز و نعمت و آسایش و احترام زیسته، می‌توانست با کمال رضایت و خرسندی از زندگی اشرافی، اموال بسیار و عزّت و توانگری چشم بپوشد؛ تا در دشوار ترین لحظات زندگی کنار همسرش بایستد و او را در بلایا و مشکلات موجود در راه تحقّق هدفی که به حقّانیّت آن ایمان داشت، یاری کند؛ حاشا و کلّا! فقط خدیجه چنین بود و زنان دیگر چون او نیستند، مگر آنکه در طبقه و رتبه او باشند.» (1)

 

 

خداوند به جای شهر مکّه، مردم مکّه و مهر و محبّت آنها و استقبال ایشان از دعوت به توحید خدیجه را به پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم عطا کرد، و او هنگامی که حضرت به خانه می‌آمد، به استقبال وی می‌شتافت و از حال وی پرسش می‌کرد و از او دلجویی می‌نمود و رحمت و نصرت و لطف خدا را به یاد او آورده، گرد و غبار را از چهره درخشانش می‌شست؛ و ملالت آزار قوم را با تسلاّهای گرم از دلش می‌زدود.

«ابن اسحاق» می‌گوید: سخنی از قوم در ردّ و تکذیب، که موجب اندوه و آزردگی فکر و خاطرش شود، نمی‌شنید؛ مگر آن که خدا آن اندوه را به واسطه خدیجه برطرف می‌ساخت. خدیجه سنگینی سخنان سخت را بر او سبک می‌کرد و او را تصدیق می‌نمود. و رفتار و جسارت‌های مردم را بی ارزش و بی اهمیّت می‌شمرد.

 

آری، خدیجه نخستین زنی بود که دین اسلام را پذیرفت و با پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نماز خواند؛ و جز علی بن ابی طالب علیه السلام که همواره پیش و بعد از بعثت، ملازم و پیرو پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بود و از راه و روش پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم لحظه‌ای جدا نشد کسی از بندگان خدا سابقه اسلام او را ندارد.

 

 

خدیجه با دوراندیشی و افکار حکیمانه، خردمندی و حدس صائبی که داشت، دعوت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را پذیرفت، و سوابقِ نیکو و درخشان رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و اخلاق و صداقت و راستگویی و امانت‌داری، یاری ضعفا و دستگیری از فقرا، تواضع، قناعت و ایثار و بخشش و مهمان نوازی و سایر صفات پسندیده آن حضرت، همه در نظر خدیجه آن زن آزموده حکیمه مجسّم بود؛ و می‌دانست آن سوابق عالی و ملکوتی، در چنان محیط تاریک و پر از فساد و تباهی از علایم نبوّت است.

 

خدیجه، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را به خوبی شناخته و دریافته بود که او از باطل پرهیز دارد و از دروغ بیزار است.

 

بنابراین خدیجه در پذیرفتن اسلام، هیچ گونه صبر و تردیدی نکرد؛ و از همان قدم اوّل، یار و مددکار پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شد و ثروت و اموال خود را برای یاری دین خدا، در اختیار پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم قرار داد.

 

خدیجه نیز چون پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از آزار مشرکان و بت پرستان بی نصیب نماند؛ زن‌ها از او کناره گرفته و رفت و آمد با او را قطع کردند؛ به او زخم زبان می‌زدند و سخنان درشت می‌گفتند، حتّی در هنگام زایمان به کمک او نمی‌آمدند و او را تنها می‌گذاشتند.

 

امّا خدیجه، آینده‌ای را می‌دید که دیگران نمی‌دیدند. او می‌دانست دین محمّد حقّ است؛ و طولی نخواهد کشید که پرستش خدای یگانه، جای پرستش بت‌ها را خواهد گرفت؛ و خدا پیامبرش را یاری می‌کند و روز به روز بر شهرتش افزوده می‌شود.

 

آری، خدیجه در اسلام مقامی یافت که از میان بانوان، جز دخترش که سیّده نساء عالمین است کسی به آن مقام و افتخار دست نیافت، و خدا نسل پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را از چنین بانویی قرار داد.

 

پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در عین نشاط جوانی، در سنِّ بیست و پنج سالگی با خدیجه که چهل سال از عمر خویش را پشت سر گذاشته بود، ازدواج کرد. و حدود بیست و چهار سال، خدیجه چراغ خانه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و انیس و غمخوار او بود و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم تا خدیجه زنده بود، یعنی تا سنّ پنجاه سالگی خودش و شصت و پنج سالگی خدیجه، زن دیگری اختیار نکرد.

 

بعد از خدیجه هم اگر چه به اقتضای حکمت‌ها و مصالحی، زن‌های متعدّدی گرفت، ولی هیچ یک از آنها جای خدیجه را نگرفتند و فراقی را که از فقدان خدیجه در خانه رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم پیدا شد، پر نکردند، و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از آنها صاحب فرزندی نشد و نسل او از خدیجه باقی ماند.

 

پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم خدیجه را فراموش نکرده و از اخلاق و صفات او یاد می‌فرمود؛ به کسانی که با او آشنا و دوست بودند، احسان و لطف می‌کرد.

 

«عایشه» می‌گوید: «بر احدی از زن‌های پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم آن قدر غیرت نورزیدم که بر خدیجه غیرت ورزیدم. برای اینکه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بسیار از او یاد می‌فرمود و اگر گوسفندی ذبح می‌شد، از آن برای دوستان خدیجه می‌فرستاد». (2)

 

و نیز از «عایشه» روایت شده است که: «رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از خانه بیرون نمی‌رفت، مگر آن که خدیجه را یاد می‌کرد و بر او به خوبی و نیکی مدح و ثنا می‌فرمود.

 

 

روزی از روزها غیرت مرا گرفت، گفتم: او پیر زنی بیش نبود و خدا بهتر از او را به شما عوض داده است. پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم غضبناک شد؛ به طوری که موی جلوی سرش از خشم تکان می‌خورد؛ سپس فرمود: «نه، به خدا، بهتر از او را خدا به من عوض نداده، ایمان آورد به من، وقتی مردم، کافر گردیدند و تصدیق کرد مرا، هنگامی که مردم مرا تکذیب می‌کردند و در اموال خود با من مواسات کرد، وقتی مردم مرا محروم ساختند و خدا از او فرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر محروم فرمود». (3)

 

 

«انس بن مالک» روایت کرده که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «بهترین زنان عالم مریم بنتِ عمران وآسیه بنت مزاحم وخدیجه بنت خُوَیْلِد و فاطمه بنت محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم هستند».(4)

 

از «ابن عبّاس» روایت شده که: پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم چهار خط در زمین کشید و فرمود: «آیا می‌دانید این چیست؟» عرض کردند: «خدا و رسول خدا داناتر است.» پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «فاضلترین زنان بهشت، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم همسر فرعون می‌باشند.» (5)

 

 

در «سیره ابن هشام» روایت کرده که: جبرییل خدمت رسول خدا آمد و گفت: «خدیجه را از طرف خدا سلام برسان».

 

پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود:

یا خَدیجَةٌ هذا جِبْریلُ، یُقْرِئُکِ السَّلام مِنْ رَبِّکِ. فَقَالَتْ خَدیجَةُ : اَللهُ السَّلامُ وَمِنْهُ السَّلامُ، وعَلی جِبْریلَ السَّلامُ» (6)

 

و به روایت «حاکم»، خدیجه فرمود:

اِنّ اللهَ هُوَ السَّلامُ وَ عَلی جِبْریلَ السَّلامُ، وَ عَلَیْکَ السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُه».(7)

یکی از مزایای خدیجه این بود که همواره پیش از بعثت و بعد از بعثت، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را تعظیم می‌کرد و سخنش را تصدیق می‌نمود. فضایل خدیجه و کرایم اخلاق او بسیار است که قلم ناتوان امثال بنده توان بیان آن را ندارد. سَلامُ الله عَلَیْها وَ عَلی بَعْلِها رَسُولِ اللهِ صَلّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَی ابْنَتِها سَیَّدَةِ نِساءِ الْعالَمینَ وَ عَلی صَهْرِها عَلِیٍّ اَمیرِ الْمُؤمِنینَ وَ سَیِّدِ الْمُسْلِمینَ وَ عَلی اَبْنائِهَا الْاَئِمَّةِ الطّاهِرینَ.

 

 

لطف الله صافی

--------------------

 

 

 

 

1. اهل البیت توفیق ابو علم، ص 102، ترجمه نقل به معنی.

2. اسدالغابه، ج 5، ص 436 و کتب دیگر.

3. همان.

4. اسدالغابه، ج 5، ص 437؛ الاستیعاب، بهامش الاصابة، ج 4، ص 284 و 285.

5. همان.

6. کشف الغمه، ج 2، ص 124؛ ای خدیجه، این جبرئیل است که از جانب پروردگارت به تو سلام می‌فرستد، پس خدیجه عرض کرد: «خداوند، سلام است، و هر سلامی از اوست و بر جبرئیل سلام باد».

7. کشف الغمه، ج 2، ص 124؛ خداوند، سلام است و بر جبرئیل و بر تو سلام و رحمت و برکات خدا باد.

 

 

 

 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]

علاقه و محبت خود را به او انكار نمی كرد و هیچكس برایش، جای او را نمی گرفت. صفحات تاریخ یكی پس از دیگری ورق می‌خورد، اما چند صفحه نخستین آن كه نام او را در كنار نام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داده بود، برای او چیز دیگری بود. در آن زمان كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از اذیت مشركان، رنج می برد و از دشواریها رنج می كشید، كسی بود كه خاطر او را شیرین كام می كرد و از بار اندوه و غمهای او می كاست و موجب می شد كه غمها و اندوه های خویش را به فراموشی سپارد. او كسی نبود جز خدیجه كبری (علیها السلام)، همان زن با ایمان و همان بانوی گرانقدری كه یاور و شریك محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود...
 

بهترين زنان اهل بهشت چهارنفرند: خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمّد صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم و آسيه زن فرعون و مريم دختر عمران.1


چهار زن سرور زنانِ زمان خويشند: مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمّد و بهترين آنها فاطمه است.2
اي خديجه، در حق خود جز نيكي گمان مبر كه خداوند بزرگ بارها با ملايك خود به تو مباهات مي‏كند.3



سخنان دانشمندان درباره خديجه
زبير بن بكّار گفته است: خديجه، در عصر جاهليّت «طاهره» خوانده مي‏شد.
هشام بن محمّد: رسول خدا خديجه را دوست داشت و به او احترام مي‏گذارد و در بعضي كارها با او مشورت مي‏كرد. او وزير صدق و راستي بود و نخستين زني است كه به پيامبر ايمان آورد و پيامبر تا وقتي‏كه خديجه زنده بود، هرگز همسر ديگري برنگزيد. تمام فرزندانش بجز ابراهيم از خديجه بودند.4
رسول خدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم فرموده است:
سميّه قرّاعه گفته است: تاريخ در مقابل عظمت حضرت خديجه سر فرود مي‏آورد و در برابرش متواضعانه و دست بسته مي‏ايستد.



دارنده مال و جمال و كمال
دكتر علي ابراهيم حسن، پژوهشگر جهان عرب، درباره مقام حضرت خديجه مي‏نويسد: «اگر بخواهيم همسري نمونه، با اخلاص، پاك دامن، موقّر و خردمند را نام ببريم، والاتر از خديجه، همسر پيامبراسلام صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم ، نخواهيم يافت؛ بانويي بس خردمند كه هم عصر جاهليت، و هم اسلام را درك كرد و در هر دو دوره از منزلتي والا بهره‏مند بود؛ تا جايي كه در عصر جاهليت طاهره ناميده مي‏شد و مال و جمال و كمال را در يك جا جمع كرده بود و اين ويژگي‏ها هرگاه در يك زن جمع شود ـ كه معمولاً اين اتفاق كم پيش مي‏آيد ـ نشان دهنده عظمت و بلندي مقام وي خواهد بود».5

تولد يگانه خلقت
وقتي زمان تولّد فاطمه‏زهرا عليها‏السلام مي‏رسد، خديجه كبري از زنان قريش مي‏خواهد تا او را ياري كنند. زنان تقاضايش را رد كردند و گفتند تو حرفمان را نشنيدي و با يتيم عبداللّه‏ ازدواج كردي و تمام ثروتت را به او بخشيدي؛ غافل از اين‏كه آنان سعادت ياري خديجه و شركت در تولد بهترين زنان عالم را نداشتند. خداوند مقرر كرده بود كه چهار زن از بهشت از بهترين زنان عالم همراه با فرشتگان به ياري او بيايند و دل رنجور خديجه را شاد كنند و در تولّد گل سرسبد زنان عالم؛ خديجه را ياري نمايند.



سال غم و اندوه
در سال دهم بعثت حضرت خديجه كبري از شدت ضعف و ناراحتي در شعب ابي‏طالب پيامبر را تنها مي‏گذارد. حضرت خديجه، در فاصله سي يا سي و پنج روز پس از رحلت عموي پيامبر، ابوطالب، از دنيا مي‏رود و بدين ترتيب، هر دو يار رسول‏خدا، او را تنها مي‏گذارند6. پيامبر در غم از دست دادن ايشان آن سال را «عام الحزن» يعني سال اندوه نام نهاد. رحلت اين بانوي بزرگوار را به تمامي مسلمانان جهان تسليت مي‏گوييم.



منزلت حضرت خديجه نزد پيامبر صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم
پيامبر پس از خديجه تا آخر عمر خديجه را فراموش نكرد و هر از چند گاهي از او تقدير و تمجيد مي‏كرد. عايشه گفته است: «رسول خدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم از خانه بيرون نمي‏رفت مگر اين كه به نوعي از خديجه ياد مي‏كرد و از وي به نيكي ستايش مي‏نمود. روزي او را به ياد آورد. رشك و حسد وجودم را فرا گرفت. گفتم آيا او بيش از يك پيرزن بود؟ خداوند زن بهتري به تو عطا فرموده است. پيغمبر خشمگين شد. آن گاه فرمود: سوگند به خدا، پروردگار بهتر از او را به من نداد. او به من ايمان آورد در هنگامي كه مردمان به من كفر مي‏ورزيدند. و از او به من فرزنداني عطا كرد در حالي كه مرا از فرزندانِ ديگر زنان محروم نمود». عايشه گفت: «با خود گفتم ديگر هرگز خديجه را به بدي ياد نخواهم كرد».7


بانوي عرب
خديجه بنت خويلد زني بود داراي نام و مورد احترام همه قبيله خويش. در زماني كه دختران را زنده به گور مي‏كردند، و بيشتر زنان بردگاني بيش نبودند، در دوران تاريك جاهليّت اعراب، خديجه توانست با اخلاق نيك و بزرگواري و بزرگ‏منشي، و از سويي ثروت فراوان، در ميان زنان قريش و ديگر قبايل برتري يابد؛ آن گونه كه او را «ملكه عرب» و «سيده بطحا»8 لقب داده بودند؛ زني انديشمند و فهيم كه لياقت همسري با گل سرسبد پيامبران، حضرت محمد صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم ، و مادري سرور زنان عالم، حضرت فاطمه زهرا عليها‏السلام را دارا بود. همسري فداكار و عفيف كه در راه محبت پيامبر از همه‏كس و همه‏چيز خود گذشت و همه امكانات و توانمندي‏هاي خود را وقف پيامبر اسلام و مكتب او كرد.


يوسف حجاز
اي خديجه، تو نشان دادي كه مي‏توان در ميان همه تاريكي‏ها و جهالت‏ها درخشيد. به ما آموختي كه مي‏شود در تاريكي‏ها پرنور بود. مي‏توان چون شمع تمام هستي خود را در طَبَق اخلاص نهاد و سوخت و به ديگران روشنايي داد. به ما ياد دادي كه دل مي‏تواند پر از نور هدايت شود، هرچند گرداگرد انسان را پلشتي و پليدي فرا گرفته باشد؛ مي‏توانيم دل به كالاي بي‏ارزش دنيا نسپريم، و هرچند ثروتمندترين مردم باشيم، اسير مال‏اندوزي و مال‏پرستي نشويم. تو دنياي بي‏ارزش را بخشيدي و يوسف زيباي حجاز را از آنِ خويش ساختي.


اوّلين بانوي مسلمان
حضرت خديجه عليها‏السلام اوّلين بانويي است كه دعوت رسول حق را لبيك گفت و به پيام آسماني او پاسخ مثبت داد و در كنار رسول‏خدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم با همه توان ايستاد و پايداري كرد. در همان زمان كه پيامبرگرامي‏اسلام صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم از آزار كوردلان رنج مي‏برد، در كنارش كسي بود كه خاطر او را شاد و كام او را شيرين مي‏كرد و از بار گران اندوهش مي‏كاست. همان بانوي گران‏قدر و ارجمندي كه شريك زندگي و ياور محمّد صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم بود.

 


درگذشت خديجه عليها‏السلام
حضرت خديجه عليها‏السلام همسر باوفاي پيامبرخدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم پس از گذشت 25 سال زندگي سراسر مهر و گذشت و وفا، در سال دهم هجرت پيامبرخدا را تنها گذاشت و به سوي جهان ابدي بال گشود. پيامبرخدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم هنگام تدفين وي، خود به درون قبر خديجه رفتند و با دستان مهربان خود خديجه را به خاك سپردند. پيامبر پس از عروج ملكوتي يار و مونس خود بسيار غمناك بود.

 


گل زيباي بهشت
اي خديجه گل زيباي بهشت بانوي اعظم و والاي بهشت
تو كه در بين زنان ممتازي با رسول قُرَشي هم‏رازي
به جلال و به شرف يكتايي مادر فاطمه زهرايي
فرد اول تويي از خيل زنان كه بياورد به احمد ايمان
ثروت و مال تو و تيغ علي اعتبار تو و تبليغ علي
هر دو شد رونق دين اسلام به عليّ و تو، زما باد سلام
دَم جان دادن خود دُر سُفتي در وصايا به پيمبر گفتي
به ره عشق منم مدهوشت كفنم كن به رداي دوشت9

 


از همه مي‏بُرد و به تو مي‏پيوندد
حضرت خديجه بعد از ازدواج با پيامبر از سوي تمام زنان و خويشان طرد شده بود به او سلام نمي‏كردند و جواب سلام او را نمي‏دادند. زنان مكّه جاهلانه او را ملامت مي‏كردند كه با وجود جاه و مال و مقام همسر يتيمِ عبداللّه‏ شده است. حضرت خديجه بي‏توجّه به همه اين ملامت‏ها تنها دغدغه خاطرش اين بود كه نكند اين سخنان ياوه موجب رنجش خاطر بهترين مخلوق خدا و همسر مهربانش شود.

 


آرامش جان رسول
يكي از موهباتي كه خدا به انسان مي‏دهد داشتن همسري مهربان و صبور است و خديجه موهبت خدا به پيغمبر بود او پاسدار آرامش و آسايش خانه رسول‏خدا بود.
زخم‏هاي جسم و جان همسر را التيام مي‏بخشيد و اسباب آرامش جان پيغمبرخدا را فراهم مي‏كرد و او را در به جاي آوردن وظيفه خطيرش ـ كه همانا روشن كردن چراغ هدايت مردم بود ـ ياري مي‏داد.

 


بانوي اول اسلام
خديجه عليها‏السلام افتخار و شايستگي اين را داشت كه بانوي اول اسلام باشد. در آن جوّ دهشت‏زاي جاهليت چراغ هدايت و ايمان در ضمير خديجه عليها‏السلام روشن بود. خديجه اوّلين كسي بود كه به پيامبري محمّد صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم و به يگانگي خداي محمد صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم ايمان آورد. هنگامي كه رسول‏خدا از غارحراء به خانه خديجه عليها‏السلام آمد، از او پرسيد: اي محمّد، اين چه نوري است كه در تو مشاهده مي‏كنم؟» پيامبر گفت: «اين نور پيغمبري است. بگو لااله‏الااللّه‏ محمدا رسول‏الله». خديجه عليها‏السلام گفت: سال‏هاست كه از پيغمبري تو خبر دارم. سپس شهادتين گفت و به آن‏حضرت ايمان آورد.

 


مجاهد در راه خدا
بعد از مبعوث شدن پيامبرخدا و شروع مبارزه مخفيانه و آشكارا با سياهي جهل، خديجه هميشه بسان ياوري مهربان و همسري دل‏سوز در كنار پيام‏آور مهر و راستي بود. همسر رسول‏اللّه‏ مجاهد در راه معبود بود و همسر خويش را در به انجام رساندن رسالت خطيرش كه ـ جهاد در راه حق و راستي است ـ ياري مي‏داد و در اين راه‏دشوار از هيچ كاري فروگذار نكرد. او هميشه به زره ايمان مجهّز بود و طوفان سختي‏ها او را هرگز از پاي در نياورد و ذرّه‏اي از اعتقاد و ايمان راسخش كم نكرد.

 


سرمشق زنان عالم
اسلام نه تنها راهِ درست زيستن را به بشر مي‏آموزد، بلكه در مكتب اسلام انسان‏هايي تربيت مي‏شوند كه تجسّم آموزه‏هاي ناب اسلامي هستند. خديجه اوّلين نماد زن مسلمان است؛ زن مسلماني كه مزيّن به تمام صفات والاي انساني است. خديجه عليها‏السلام بانوي صبور، فهيم، مهربان، دل‏سوز، مؤمن و مقيّد بود و به‏جاست رهروان راه اسلام، و به ويژه بانوان مسلمان، وي را سرلوحه زندگي و خط مشي خويش قرار دهند.

 

 


سخني چند در مورد خديجه عليها‏السلام
خديجه كيست؟
پدر او خُوَيلد بن اسد و مادر او فاطمه دختر زائده است. تولّد حضرت خديجه عليها‏السلام سال 68 پيش از هجرت است. ازدواج مبارك خديجه با وجود مبارك و نازنين حضرت محمّد صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم هنگامي بود كه 25 سال از عمر شريف پيامبر صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم و چهل سال از عمر حضرت خديجه عليها‏السلام مي‏گذشت. او از لحاظ نسب از همه زنان پيغمبر صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم به پيغمبر نزديك‏تر است. او در ماه رمضان سال دهم بعثت و اندكي پس از وفات حضرت ابوطالب درگذشت. پيغمبر او را در «حجون» دفن كرد و خود او را در قبر گذاشت.10


اسلامِ خديجه عليها‏السلام
سخن از اسلامِ خديجه، سخن گفتن از آغاز رسالت و بامداد اسلام است. همه امت اتفاق‏نظر دارند كه خديجه اولين بانويي است كه اسلام آورده است. ابويحيي‏بن‏عفيف گفته است: در جاهليت به مكه و به نزد عباس‏بن‏عبدالمطلب آمدم. نزد او نشسته بودم كه جواني آمد و چشم به آسمان افكند و آن‏گاه رو به كعبه ايستاد. پس از اندكي پسر بچه‏اي آمد و در طرف راست او ايستاد. پس از اندكي زني آمد و پشت آن دو ايستاد. آن جوان و آن پسر بچّه و آن زن هر سه با هم به ركوع و سجود پرداختند. من گفتم اي عبّاس، اين امري عظيم است. عبّاس گفت آري. آيا مي‏داني اين جوان كيست؟ گفتم: نه. گفت: اين محمّد بن عبداللّه‏ پسر برادر من است و اين پسر بچّه علي پسر برادر من است و اين خديجه همسر محمّد است.11


بردباري در سوگ فرزند
در كتاب شريف كافي از امام باقر عليه‏السلام نقل شده كه چون قاسم فرزند رسول‏خدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم ، از دنيا رفت خديجه گريه مي‏كرد. رسول‏خدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم فرمودند: چرا گريه مي‏كني؟ عرض كرد دانه مرواريد گران‏بهايي بود كه از دستم رفت! رسول‏خدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم فرمود: اي خديجه آيا دوست نمي‏داري روز قيامت شود او را ببيني كه بر در بهشت ايستاده و چون نظرش بر تو افتد، دست تو را بگيرد و داخل بهشت گرداند و تو را در پاكيزه‏ترين منزل‏ها جاي دهد؟ خديجه عليها‏السلام عرض كرد: اين براي من است يا براي هر بنده مؤمني؟ فرمودند: براي هر بنده مؤمن است كه صبر كند و نيّت خود را براي خدا خالص گرداند. خداوندْ حكيم‏تر و كريم‏تر از اين است كه ميوه دل بنده مؤمن را بگيرد و با وجود اين او را عذاب كند.12


خديجه در آخرين لحظات
رسول‏اكرم صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم به سادگي نمي‏توانست خبر دل‏خراش درگذشت خديجه را بپذيرد. او به اين ترتيب، انساني را از كف مي‏داد كه عالي‏ترين نمونه وفا و فداكاري و صفا و مهر بود. آخرين سخن خديجه عليها‏السلام ، به هنگامي كه بر بستر مرگ خفته بود، از رنج‏هايي كه در راه پيامبر صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم ديده بود كم ارج‏تر نبود. لحظه‏اي كه آثار مرگ در چهره او نمايان گشت، به پيامبر صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم چنين مي‏گويد: «اي رسول خدا، من در حق تو كوتاهي كردم و آنچه شايسته تو بود، انجام ندادم. از من درگذر. اگر اكنون دل در طلب چيزي داشته باشم، خشنودي توست». اين كلمات بر لبان پاكش مي‏لغزد، و آخرين نفس‏هايش را با خشوع و ايمان برمي‏آورد. خدا، خديجه را رحمت كند كه براي عقيده و رسالتش كوشش كرد.13


خديجه بنت خويلد، بانوي گرانقدر عرب
خديجه بنت خويلد ـ عزيزترين و محبوب‏ترين زنان جهان اسلام است او ايمان و علم و تقوا را به هم آميخت و با اين حال به همسري بزرگ‏ترين منجي عالم انسانيت مفتخر گرديد. خديجه در زيبايي و وقار و ادب و رسوم زندگي در حد كمال بوده است. دوري گزيدنِ زنان مكه از خديجه در هنگام انتخاب محمدامين صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم ، بهترين دليل فكر عالي و همّت بلند و دورانديشي و عزّت نفس او بود كه حقيقت را بر همه چيز ترجيح داد. خديجه در راه عقيده و ايمان خويش هرچه داشت داد و دنيا و متاع آن را در راه دوست صرف كرد.


سخن عبدالملك بن هشام درباره خديجه عليها‏السلام
عبدالملك بن هشام گفته است: خديجه دختر خويلد به پيامبر صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم ايمان آورد و پيامبرش را تصديق كرد. پروردگار بدين امر بار اندوه را از پيامبرش سبك كرد و پيغمبر سخن ناخوشايند و تكذيبي كه او را غمگين كند نشنيد مگر اين‏كه خداوند آن را به وجود حضرت خديجه عليها‏السلام برطرف ساخت.14


ازدواج خديجه عليها‏السلام
خديجه دختر خويلد كه زني تجارت‏پيشه بود و مردان را براي بازرگاني اجير مي‏كرد، چون از راست‏گويي و امانت‏داري رسول‏اكرم صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم خبر يافت، كسي را نزد وي فرستاد و به او پيشنهاد كرد كه با سرمايه خديجه و همراه غلام وي، مَيْسَره، براي تجارت رهسپار شام شود رسول خدا پذيرفت و با ميسره رهسپار شام شد و چون به بُصْري رسيد، راهب مسيحي ايشان را ديد و ميسره را به پيامبري او مژده داد. ميسره نيز در اين سفر كراماتي را از رسول خدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم مشاهده كرد. چون به مكه بازگشت آنچه را خود ديده بود و از راهب شنيده بود، به خديجه عليها‏السلام گفت و او را آگاه ساخت. خديجه هم به ازدواج با رسول‏خدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم رغبت نمود و در پي رسول‏خدا فرستاد و علاقه ‏مندي خويش را به ازدواج با وي اظهار داشت. رسول‏خدا نيز با عموهاي خويش مشورت كرد و با عموي خود حمزه نزد خويلد پدر خديجه رفت و خديجه را خواستگاري كرد.15

 

 

 

 

 


پاورقيها:

1. الاستيعاب، ج 2، ص 720.

 
11. خصائص اميرالمؤمنين، ص 45.
 
12. زندگاني حضرت زهرا عليها‏السلام ، ص 117.
 
15. مروج‏الذهب، ج 2، ص 278.
 
13. محمدعلي بحرالعلوم، همگام با پيامبر، ص 118.
 
14. دكتر فيروز حريرچي، زنان بزرگ اسلام، ص 30.
 
10. دكتر حريرچي، خديجه عليها‏السلام ، ص 10.
 
2. ذخائر العقبي، ص 44.
 
3. منتهي‏الامال، ص 247.
 
4. تذكرة الخواص، ص 312.
 
5. خديجه (به نقل از: نساء لهن في تاريخ الاسلامي نصيب، صص 21 و 23.
 
6. منتهي الامال.
 
7. الاصابة، ج 4، ص 275.
 
8. ترجمه خصائص الزينبياه، ص 164.
 
9. محمود سيفي شيرازي، لب تشنگان عشق، ص 47.



احاديثي از پيامبر درباره حضرت خديجه عليها‏السلام فهيمه صمدي، زهرا خنيفرزاده، ليلا سالمي

 

 

 

 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]

(البته به نقل اهل تسنن) 9 شوّال سال 28 قبل از هجرت، روزي بود كه پيامبر اكرم(صلوات الله علیه و آله) خديجه كبرا(سلام الله علیها) آن بانوي بزرگ را به همسري گرفت.  بي ترديد روز مباركي براي امت اسلامي و مبدأ بركات بسيار بود. آنچه مي خوانيد نگاهي كوتاه است به روابط عاطفي ميان پيامبر(صلوات الله علیه و آله) و خديجه(سلام الله علیها) كه اشاره اي نيز به مقدمات اين ازدواج دارد.

 

 زندگي مشترك پيامبر(صلوات الله علیه و آله) و خديجه(سلام الله علیها) درس آموز تمام مردان و زناني است كه جوياي سعادت در زندگي خود هستند. عدم دلبستگي خديجه به سيم و زر دنيا وتوجه به امور معنوي، عشق و علاقه به پيامبر(صلوات الله علیه و آله)، عطوفت و مهرباني متقابل رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) و خديجه(سلام الله علیها)، ايثار و وفاداري نسبت به يكديگر، همه و همه درسهاي آموزنده اي است براي جويندگان سعادت.


شخصيت حضرت خديجه(سلام الله علیها)
خديجه را نبايد تنها يك بانوي سرمايه دار دانست. كه شتران حامل مال التجاره را به مناطق مختلف مي فرستاد، و سودهاي كلان بدست مي آورد، بلكه وي به عنوان يك شخصيت معنوي، عفيف، پاكدامن و ايثارگر، داراي شناخت و فكر بلند و تيزبين مطرح بود.
اين بانوي بزرگ، حتي در دوران جاهليت، كه پاكدامني جايگاهي نداشت، به دليل عفّت و دامن پاكش، طاهره ناميده مي شد. «و كانت تُدعي في الجاهلّية بالطّاهره لشدّة عفافها و صيانتها».(1)


خديجه آنچنان بر بلنداي معنويت صعود كرده است كه پيامبر خدا(صلوات الله علیه و آله) به كمال وي شهادت داده و فرموده است: «كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الاّ أربع: آسية بنت مزاحم امرأة فرعون، و مريم بنت عمران، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد(صلوات الله علیه و آله)».(2)


مردان بسياري قلّه كمال را فتح نموده اند، ولي از زنان، چهار نفر به اين قلّه دست پيدا كرده اند:
آسيه دختر مزاحم و همسر فرعون، مريم دختر عمران، خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد(صلوات الله علیه و آله).
اين بانوي بامعرفت، آنچنان حقيقت شناس و تيزبين است كه در ميان همه مردان و زنان عصر بعثت، اولين فردي است كه نبوت رسول خدا را تصديق مي كند، و مدال پرافتخار ايمان را بدست مي آورد.(3)
خديجه از بهترين زنان بهشت و برگزيده خداوند تبارك و تعالي است.(4)
مقام اين بانوي بزرگ به اندازه اي رفيع است كه پيامبر خدا(صلوات الله علیه و آله) خطاب به وي فرمودند: «يا خديجة انّ اللّه عزّ و جلّ ليباهي بكِ كرام ملائكته كلُّ يومٍ مرارا».(5)
خديجه! خداوند عز و جل روزي چندين بار به عظمت تو در نزد ملائكه مقربش مباهات مي كند.
و در مورد ديگر نيز فرموده است: «قال جبرئيل: هذه خديجة فاقرء عليهاالسلام من ربّها و منّي و بشّرها بيت في الجّنة»(6). سلام خداوند و مرا به خديجه ابلاغ كن و مژده خانه اي در بهشت را به او بده.
زمينه ازدواج با رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)
خديجه از پيش مانند ساير مردم، محمد(صلوات الله علیه و آله) عزيز قريش را به عنوان فردي امين و درستكار مي شناخت. بر همين اساس از حضرتش دعوت كرد تا مسؤوليت يكي از كاروانهاي تجارتي وي را بپذيرد، و شايد هم مي خواست شخص مورد علاقه خود را به دقت بيازمايد. به هر حال، محمد(صلوات الله علیه و آله) مسؤوليت كاروان را پذيرفت. خديجه هم غلام مورد اعتماد خود مَيْسره را همراه حضرتش نمود، تا هم كمك كارش باشد، و هم هنگام بازگشت گزارش سفر را از وي دريافت كند.


علايم نبوت در سفر تجارت
در بازگشت كاروان تجاري، آن چيزي كه بيشتر از خير و بركت و سود تجارت اين سفر، به سرپرستي محمد(صلوات الله علیه و آله)، نظر خديجه را به خود جلب نمود، گزارش دل انگيز ميسره بود:
... در بين راه به صومعه راهبي رسيديم. امين كاروان زير سايه درختي كه نزديك صومعه بود قرار گرفت، راهب صومعه آمد و پرسيد: اين شخص چه كسي است كه زير اين درخت آرميده است؟
گفتم: مردي از قريش، از اهل حرم.
گفت: تا كنون جز پيامبران خدا كسي زير اين درخت قرار نگرفته است!!
خديجه بسيار متعجب شد و تشنه شنيدن سخنان ميسره، كه وي اضافه كرد و گفت:
در بين راه هوا به شدت گرم بود، ناگهان دو فرشته را ديدم كه آمده اند و بر سر امير كاروان سايه افكنده اند و او زير سايه فرشتگان حركت مي كرد.(7)
اين گزارش، آنچنان قلب خديجه را از عشق به رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) آكنده نمود كه بلافاصله خود را به عموي دانشمند خويش، ورقة بن نوفل رسانيد، و جريان را با وي در ميان گذاشت.
ورقة بن نوفل گفت: اگر اين گزارش ميسره درست باشد، محمد(صلوات الله علیه و آله) همان پيامبري است كه بعثتش به اين امت وعده داده شده است، و من اوصاف وي را در كتابها خوانده ام.(8)


عشق سرشار خديجه به محمد(صلوات الله علیه و آله)
آن گزارش ميسره، و اين نويد ورقة بن نوفل، چنان طوفاني از محبت محمد(صلوات الله علیه و آله) در دل خديجه ايجاد كرد كه بي صبرانه حضرتش را طلبيد و خطاب به وي چنين گفت:
«يا بن عم، انّي قد رغبت فيك لقرابتك و سطوتك في قومك و امانتك و حسن خلقك و صدق حديثك».(9) اي پسرعمو، به دليل خويشي، شرافت خانوادگي، امانتداري، حسن خلق و راستگويي كه در شما سراغ دارم، به شما اشتياق پيدا كردم.
آنگاه براي ازدواج با پيامبر(صلوات الله علیه و آله) اعلام آمادگي كرد.
اين عمل خديجه نشان دهنده اين است كه وي گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود، اما دل به امور معنوي داشت. او طالب شخص با كمال بود، نه فرد پولدار.
بر اساس همين ديدگاه بلند بود كه خواستگاراني پولدار چون عقبة بن ابي معيط و صلت بن ابي يهاب، كه هر كدام چهارصد غلام و كنيز داشتند را نپذيرفت(10). اما در برابر شخص باكمالي چون رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)، هم خود پيشنهاد ازدواج داد، و هم مهريه را از مال خود
* اين بانوي بزرگ، حتي در دوران جاهليت، كه پاكدامني جايگاهي نداشت، به دليل عفّت و دامن پاكش، طاهره ناميده مي شد.
تعيين كرد. امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد: در جلسه خواستگاري، خديجه(سلام الله علیها) وقتي ملاحظه كرد عمويش ورقة بن نوفل در برابر سخنان ابوطالب از عهده پاسخ برنمي آيد، بي درنگ گفت:
«يا عمّاه انّك و ان كنت اولي بنفسي منّي في الشهود، فلست اولي بي من نفسي، قد زوجّتك يا محمد نفسي و المطّهر عليّ في مالي»(11) عموجان ممكن است درمسايل ديگر اختيار مرا داشته باشيد، ولي اينجا اختيار با خود من است. سپس گفت: اي محمد من خودم را به همسري شما درآوردم، و مهر را هم خودم از مال خود قرار مي دهم.
اين كار خديجه عشق غير قابل توصيف وي را نسبت به رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) مي رساند، آن هم عشقي مقدس و معنوي كه وراء همه امور مادي است، عشق به كمال است؛ عشق به صداقت است، عشق به امانت است، عشق به همه خوبيهاست، و در يك كلام عشق به خداست.


اين بانو مي داند كه همه سعادت و خوشبختي در ارتباط با فرستاده خدا است، و لذا در بياني چنين مي گويد: «سَعِدَتْ مَنْ تُكونُ لِمحمّدٍ قرينةً، فانّه يُزيِّنُ صاحِبَه»(12) خوشبختي نصيب زني است كه همسر محمد(صلوات الله علیه و آله) گردد، زيرا محمد براي وي مايه افتخار است.


محبت و علاقه 
اين واقعيت را ابوطالب(علیه السلام) در خطبه عقد چنين بيان كرد: « و له في الخديجة رغبة ولها فيه رغبة»(13) خديجه و محمد هر دو علاقه مند به يكديگر هستند.

* حضرت خديجه: خوشبختي نصيب زني است كه همسر محمد(صلوات الله علیه و آله) گردد، زيرا محمد براي وي مايه افتخار است.
همان گونه كه خديجه نسبت به رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) شناخت پيدا نموده و به حضرتش علاقه مند شده بود، رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) نيز كمالات خديجه(سلام الله علیها) را دريافته و او را شايسته براي همسري خود مي دانست. و لذا با اينكه وي قبلاً دو شوهر ديگر كرده، و از نظر سني بنا به قولي 15 سال از رسول خدا بزرگتر بود(14)او را از هر زن ديگر براي همسري خود مناسبتر ديد، و با وي ازدواج نمود، و او را همواره مورد احترام و تجليل قرار مي داد.
رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) هيچ زني را همتاي خديجه قرار نمي داد «يثني عليها و يفضّلها علي سائر امّهات المؤمنين و يبالغ في تعظيمها»(15). او را ستايش مي كرد و بر ساير همسران خود برتري مي داد و در بزرگداشت و تكريم او تلاش زياد مي نمود.


ادب خديجه در برابر رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)
بررسي زندگي مشترك رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) و خديجه(سلام الله علیها) نشان مي دهد كه اين دو شخصيت بزرگ كه الگوي همه انسانهاي باكمال مي باشند، براي يكديگر ارزش خاصي قائل بودند. وي نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر كه دستش از مال دنيا تهي بود نمي كشيد، بلكه با افتخار ثروت كلان خود را در اختيار همسر خويش قرار داد. وقتي پيشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل اين پيشنهاد فرمود: «يا عم ابنة أنت امرأة ذات مال و أنا فقير لاأملك الاّ ما تجودين به عليّ و ليس مثلك من يرغب في مثلي و أنا أطلب امرأة يكون حالها كحالي و مالها كمالي».
شما بانويي هستيد داراي ثروت و من فردي فقيرم كه چيزي در اختيار ندارم، كسي داراي موقعيت تو رغبت به كسي مثل من پيدا نمي كند، من جوياي همسري ام كه حالش مانند حال خودم و از نظر مالي همتاي خود من باشد.
بانوي باكمال قريش كه شرافت و كمال با ذاتش عجين بود، در پاسخ گفت: «واللّه يا محمد ان كان مالك قليلاً فمالي كثير، و من يسمح لك بنفسه كيف لا يسمح لك بماله، و أنا و مالي و جواري و جميع ما املك بين يديك و في حكمك لا امنعك منه شيئا».


به خدا سوگند اي محمد اگر تو مالي نداري، من ثروت زيادي دارم، و كسي كه خود را در اختيار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد، من و سرمايه ام، و كنيزانم و آنچه كه در اختيار دارم از آن شماست، و تحت امر شماست و هيچ منعي از طرف من نيست.
آنگاه اشك در چشمانش حلقه زد و گفت:
واللّه ما هب نسيم الشمال
الاّ تذكرت ليالي الوصالي
ولا أضامن نحوكم بارق
الاّ توهمت لطيف الخيال
جور الليالي خصّني بالجفا
منكم و من يأمن جور الليالي
رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا
لا بّد لي منكم علي كل حال(16)
به خدا سوگند هر وزش نسيم، مرا به ياد شبهاي وصال مي اندازد
و چون از سوي (خانه) شما فروغي درخشيدن مي گيرد، مي پندارم كه آن نور شبح و
سايه شما است
درد و جور شبانه اي از (فراق) شما كشيده ام، و چه كسي (دلداده اي ) است كه از جور و رنج شبانه در امان باشد
ترحم و دلسوزي كنيد، و عطوفت به كار گيريد، كه در هر حال مرا گريزي از (دلبستگي) به شما نيست.
ممكن است كسي گمان كند، اين ادب و احترام خديجه آن هم نسبت به شوهري چون رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) يك امر عادي و طبيعي است، در حالي كه با اندك توجهي مي شود دريافت كه
* اين گزارش، آنچنان قلب خديجه را از عشق به رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) آكنده نمود كه بلافاصله خود را به عموي دانشمند خويش، ورقة بن نوفل رسانيد، و جريان را با وي در ميان گذاشت.
ادب خديجه نسبت به شوهر عزيزش، فراتر از ادب يك زن در برابر شوهر است.


وي از آن جهت كه شخصيت رسول خدا را شناخته، و رفعت مكان وي را درك كرده است، اين گونه محترمانه برخورد مي كند.
اين ادب و احترام، حتي قبل از ازدواج نيز از اين بانو نسبت به عزيز قريش ديده مي شود. خديجه هنگامي كه از امين قريش براي سرپرستي كاروان تجارتي استفاده مي كند، به دو غلام خود، ميسره و ناصح مي گويد: «اعلما قد ارسلت اليكما امينا علي اموالي و انه امير قريش و سيّدها، فلا يدٌ علي يده، فان باع لايمنع، و ان ترك لا يؤمر، فليكن كلامكما بلطف و أدب و لا يعلوا كلامكما علي كلامه».
من اميني بر اموال خود گماشتم، همو كه امير بزرگ قريش است، دستي بالاي دست او نيست. اگر تصميم بر فروش متاعي بگيرد، نبايد كسي مانع شود. اگر تصميم گرفت چيزي نفروشد، كسي حق ندارد دستوري به او بدهد. شما موظفيد با لطف و ادب با وي سخن بگوييد، و بالاي حرف او حرفي نزنيد.
قدرداني رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) از خديجه(سلام الله علیها)
اگر خديجه نسبت به همسر گرامي خود اين گونه رعايت ادب و احترام مي كند، رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) نيز از خديجه به نحو شايسته اي قدرداني مي نمايد، و براي خديجه احترام خاصي قائل مي شود، كه در اينجا به نمونه هايي از آن اشاره مي شود.
رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) در زندگي، خود با رأي و نظر خديجه مخالفت نمي نمود. مثلاً وقتي ابوالعاص، پسر خواهر خديجه، زينب، دختر رسول خدا را خواستگاري نمود، «فسألت خديجة رسول اللّه (صلوات الله علیه و آله) ان يزوّجه و كان رسول اللّه لا يخالفها»، خديجه از رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) خواست كه زينب را به وي تزويج كند، و رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) پيشنهاد وي را پذيرفت
* به خدا سوگند هر وزش نسيم، مرا به ياد شبهاي وصال مي اندازد
و چون از سوي (خانه) شما فروغي درخشيدن مي گيرد، مي پندارم كه آن نور شبح و سايه شما است
درد و جور شبانه اي از (فراق) شما كشيده ام، و چه كسي (دلداده اي ) است كه از جور و رنج شبانه در امان باشد
چون رويّه حضرت بر اين بود كه مخالفت خديجه نمي نمود.(18)


رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) آن چنان به خديجه محبت داشت و قدردان بود كه قبل از خديجه همسري اختيار ننموده و تا خديجه زنده بود نيز همسري اختيار نكرد.(19)
اين قدرداني رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) نسبت به خديجه تنها به زمان حيات او خلاصه نمي شد، بلكه پس از مرگ وي نيز همواره او را ياد مي كرد و از وي تجليل به عمل مي آورد. با آنكه همسران ديگري داشت هر وقت به ياد خديجه مي افتاد از وي به خوبي ياد مي كرد و گريه مي نمود.


روزي عايشه گفت: اي رسول خدا، چقدر از خديجه ياد مي كنيد! خديجه پيرزني بود از دست شما رفت، خدا بهتر از خديجه را به شما عنايت كرده است!!
رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) برآشفته گشت و فرمود: «صدّقتني اذ كذبتم و آمنت بي اذ كفرتم و ولدت لي اذ عقمتم»(20). او زماني نبوت مرا تصديق كرد كه شما مرا تكذيب مي نموديد. به من ايمان آورد، شما كافر بوديد. وي مادر فرزندان من است، در حالي كه شما چنين نيستيد.
* قدرداني رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) نسبت به خديجه تنها به زمان حيات او خلاصه نمي شد، بلكه پس از مرگ وي نيز همواره او را ياد مي كرد و از وي تجليل به
عمل مي آورد.


عايشه مي گويد: من بعد از اين با ذكر خير خديجه خود را نزد پيامبر(صلوات الله علیه و آله) عزيز مي كردم!
عشق و عاطفه رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) به همسر باكمالش به حدّي رسيده بود كه دوستان خديجه نيز از آن بهره مند بودند.
عايشه مي گويد: پيرزني وارد بر رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) شد، و از سوي حضرت مورد احترام خاصي واقع شد. پيرزن كه از محضر رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) خارج شد، پرسيدم: اين زن چه كسي بود كه اين گونه مورد الطاف شما واقع شد؟
رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) فرمود: اين زن از دوستان خديجه است. وقتي خديجه زنده بود، زياد نزد ما مي آمد.(21)
اينها همه به خاطر شخصيت والاي خديجه(سلام الله علیها) و فداكاريهاي آن بانوي بزرگ بود. خديجه اي كه داخل خانه پيامبر(صلوات الله علیه و آله) پناه آن حضرت به حساب مي آمد و تمام ناراحتيها و شكنجه هاي جسمي و روحي وارده از سوي قريش را با عواطف غير قابل وصف خود، جبران مي نمود.
خديجه اي كه مادر فرزندانش، يعني: قاسم، طاهر، طيب، زينب، رقيّه و ام كلثوم بود، و از همه مهمتر مادر ام الائمه زهراي مرضيه(سلام اللّه عليها) بود، كه اگر هيچ افتخاري براي خديجه(سلام الله علیها) نبود، جز اينكه وي مادر فاطمه است، براي وي كافي بود.
و اينچنين بود كه از دست دادن خديجه براي رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) بسيار ناگوار و دشوار بود، به گونه اي مرگ خديجه در روح و روان رسول گرامي اسلام، اثر گذاشت كه سال درگذشت وي را كه قرين وفات حضرت ابوطالب(علیه السلام) بود
(عام الحزن) ناميد، و پس از وفاتش نيز هرگاه به ياد خديجه مي افتاد، يا كسي از وي نام مي برد، چشمان مباركش پر از اشك شده و از خوبيهاي خديجه سخن مي گفت.

 

علي اكبر صمدي

پاورقي ها:
13ـ فروع كافي، كتاب النكاح، باب خطب النكاح، ح9.
 
16ـ بحار، ج16، ص55.
 
15ـ همان، ج2، ص110. صحيح بخاري، ج7، ص107.
 
11ـ فروع كافي، كتاب النكاح، باب خطب النكاح، ح9.
 
12ـ بحار، ج16، ص23.
 
14ـ سير اعلام النبلاء، ج2، ص111.
 
19ـ سير اعلام النبلاء، ج2، ص110.
 
1ـ سير اعلام النبلاء، ج2، ص111.
 
18ـ سيره ابن هشام، ج2، ص306.
 
10ـ بحار، ج16، ص22.
 
17ـ همان، ص29.
 
2ـ تفسير الميزان، ج19، ص346.
 
20ـ بحار، ج16، ص8. سير اعلام النبلاء، ج2، ص112، 117.
 
21ـ بحار، ج16، ص8.
 
3ـ بحار، ج16، ص2. سيره ابن هشام، ج1، ص257. سير اعلام النبلاء، ج2، ص109.
 
4ـ بحار، ج16، ص2.
 
5ـ عوالم العلوم، ج11، ص41.
 
6ـ صحيح بخاري، چاپ دارالقلم، ج5، ص112.
 
7ـ سيره ابن هشام، ج1، ص199.
 
8ـ همان، ج1، ص203.
 
9ـ همان، ج1، ص201.
 
منابع:
1.    تفسير الميزان,jeld=19,safhe=346
 
2.    سير اعلام النبلاء,jeld=2,safhe=111
 
3.    سيره ابن هشام,jeld=1
 
4.    سيره ابن هشام,jeld=1,safhe=199
 
5.    صحيح بخاري,jeld=5,safhe=112
 
6.    عوالم العلوم,jeld=11,safhe=41
 
7.    بحار,jeld=16,safhe=2
 
8.    سير اعلام النبلاء,jeld=2,safhe=109
 
9.    سيره ابن هشام,jeld=1,safhe=257
 
10.    بحار,jeld=16,safhe=2
 
11.    بحار,jeld=16,safhe=8
 
12.    سير اعلام النبلاء,jeld=2,safhe=112، 117
 
13.    بحار,jeld=16,safhe=8
 
14.    سيره ابن هشام,jeld=2,safhe=306
 
15.    بحار,jeld=16,safhe=23
 
16.    فروع كافي
 
17.    بحار,jeld=16,safhe=22
 
18.    سير اعلام النبلاء,jeld=2,safhe=110
 



#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]




 

یکی از مهم‌ترين وظايف مسلمانان بعد از رحلت پیامبر و ائمه معصومینصلوات الله علیهم اجمعین، آشنایی با زندگی‌نامه ايشان می‌باشد که این خود چراغ هدایت مسلمانان مي‌باشد.

حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عام‌‌الفیل و شصت و هشت سال قبل از هجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود و پس از شصت و پنج سال زندگی باشرافت و فضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل از هجرت رسول خدا به مدینه وفات يافت.
نام او خدیجه، و کنيه‌اش «ام هند»، نام پدرش «خویلدبن اسد» و نام مادرش «فاطمه دختر زائده بن الاصم» می‌باشد. (1)
پدر و مادر خدیجه با چند واسطه به «لویّ‌بن غالب» می‌رسد که جد اعلای پیامبر خداست و مادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر و هم از سوی مادر با پیامبر اسلام هم نسب می‌باشد. (2)

القاب خدیجه قبل از اسلام
1- حضرت خدیجه (سلام الله علیها) انجیل به عنوان «بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت» یاد شده است، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) خطاب به عیسی چنین آمده:
(نسله من مبارکه، و هی مونس أمک فی الجنه)
«نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می‌باشد» (3)

2- در عصر جاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد، به عنوان «طاهره» [پاک سرشت و پاک روش] خوانده می‌شد.

3- و نیز شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر بود که او را با عنوان «سیده نسوان» [سرور زنان] می‌خواندند. (4)

تولد پیامبر
تولد حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله) بنابر بسیاری از روایات در 17 ربیع‌الاول عام‌الفیل (570 م)، یا به روایتی 12 همان ماه روی داد. پدر پیامبر (صلوات الله علیه و آله)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند، قبیله‌ای که بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مکه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند.

عبدالله، پدر پیامبر (صلوات الله علیه و آله) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در بازگشت بیمار شد و در گذشت. بنابر رسمی که در مکه رایج بود، محمد (صلوات الله علیه و آله) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد. وی 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب (مدینه) رفت، اما آمنه نیز در بازگشت بیمار شد و در گذشت و او را در ابواء- نزدیک مدینه- به خاک سپردند.

محمد (صلوات الله علیه و آله) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نیز در 8 سالگی وی در گذشت و سرپرستی محمد (صلوات الله علیه و آله) برعهده عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد که راهبی نشانه‌های پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت.(5)
 

ازدواج پیامبر (صلوات الله علیه و آله)
تجربه موفقی که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در تجارت از خود نشان داد، همچنین اعتبار و درستی او، باعث شد توجه خدیجه(علیه السلام) به او جلب شود. خدیجه (سلام الله علیها) زن نیکوکار، ثروتمند و زیبایی بود که خانواده‌اش به بازرگانی مشغول بودند. او محمد(صلوات الله علیه و آله) را استخدام کرد تا کالاهایش را در کشور سوریه به فروش برساند.

محمد (صلوات الله علیه و آله) در اولین سفر خود، به خوبی به وظیفه‌اش عمل کرد. او هنگامی که از سفر بازگشت، آن قدر سود کرده بود که حتی خود خدیجه(سلام الله علیها) هم تا آن موقع چنین سودی نکرده بود. خدمتکار خدیجه(سلام الله علیها) که در این سفر، محمد (صلوات الله علیه و آله) را همراهی می‌کرد، پس از بازگشت، گزارش مفصلی به خدیجه(سلام الله علیها) داد و از توانایی‌های فوق‌العاده محمد (صلوات الله علیه و آله) در کار تجارت، تعریف و تمجید کرد.

 

نیت پاک محمد (صلوات الله علیه و آله) تأثیر زیادی بر خدیجه (سلام الله علیها) گذاشته بود، محمد (صلوات الله علیه و آله) کسی بود که همواره چشم‌ها و زبان خود را از گناه حفظ می‌کرد و همین امر باعث شد که خدیجه (سلام الله علیها) به او پیشنهاد ازدواج بدهد. محمد (صلوات الله علیه و آله) هم به او احترام خاصی می‌گذاشت. از آنجا که محمد (صلوات الله علیه و آله) پاکدامنی خدیجه (صلوات الله علیه و آله) را دیده بود، به او پاسخ مثبت داد. خطبه عقد این ازدواج خجسته را، ابوطالب ایراد کرد و ثمره زندگی آن‌ها پس از چند سال، چهار دختر و دو پسر بود که هر دو فرزند پسرشان در همان سال‌های اولیه زندگی، از دنیا رفتند.
خدیجه(سلام الله علیها) نه تنها همسر پیامبر، بلکه دوست و یاور او نیز بود، او اولین زنی بود که بعدها، یعنی زمانی که محمد (صلوات الله علیه و آله) به رسالت مبعوث شد، جزء یاران پیامبر (صلوات الله علیه و آله) قرار گرفت.(6)

 


اولين زن مسلمان
پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فرمودند: «مردان بسیاری از لحاظ ایمان کامل شده‌اند، اما زنان تنها مریم دختر عمران، آسیه همسر فرعون، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (صلوات الله علیه و آله) به کمال رسیدند. این روایت را مسلم و بخاری و ترمذی از علمای اهل سنت بیان کرده‌اند. (فصول المهمه، ص 137) (7)

گفته‌اند نخستین نشانه‌های بعثت پیامبر (صلوات الله علیه و آله) به هنگام 40 سالگی او، رویاهای صادقه بوده است، اما آنچه در سیره به عنوان آغاز بعثت شهرت یافته، شبی در ماه رمضان یا ماه رجب است که فرشته وحی در غار حرا بر پیامبر (صلوات الله علیه و آله) ظاهر شد و بر او نخستین آیات سوره علق را خواند. بنابر روایات؛ پیامبر (صلوات الله علیه و آله) به شتاب به خانه بازگشت و خواست که او را هرچه زودتر بپوشانند. چرا که خدا  آن حضرت را مأمور هدایت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاک گردانیدن خانه خدا از بتان و دل‌های آدمیان از خدایان دروغین کرد.

پیامبر (صلوات الله علیه و آله) دعوت به توحید را نخست از خانواده خود آغاز کرد و اولین کسی که به او ایمان آورد، همسرش خدیجه و از مردان، پسر عمویش علی‌بن‌ابی طالب (علیه السلام) بود که در آن هنگام سرپرستی او را پیامبر (صلوات الله علیه و آله) برعهده بود.

سه سال پس از بعثت، پیامبر (صلوات الله علیه و آله) دستور یافت تا همگان را از خاندان قریش گرد آورد و دعوت توحید را در سطحی گسترده‌تر مطرح سازد. در این زمان سخت‌گیری مشرکان چندان شد که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) عده‌ای از اصحاب را امر کرد تا به حبشه هجرت کنند و به نظر می‌رسد که برخی از اصحاب نیز میان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده‌اند. (7)

آغاز زندگي مشترك
خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) از یک طرف و آگاهي از اخلاق حمیده او در بازرگانی از طرف دیگر، و شنیدن اخبار رسالت از علمای یهود و نصاری از سوی سوم، عاشق و دلباخته معنوی پیامبر بود و لذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصاري بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت و خدیجه آن را زیر بالش خود گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید و آینده برایش روشن شد و چون چشم برگشود دیگر به خواب نرفت. سرانجام کنیزش نفیسه و به قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً درخواست ازدواج کرد. (8)

خدیجه با تلاش پیگیر و تمهید مقدمات عاقلانه، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بن‌نوفل، سرانجام به مقصود خود رسید، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت و احترام در میان گرفته بودند، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجرا شد و پس از مراسم، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت، ولی خدیجه همراه با مهر و محبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت «سیدی! الی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک! ای مولایم! بیا به خانه خودت، خانه من خانه تو است، و من نیز کنیز تو هستم.» خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد (9)

زفاف خدیجه با حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت از سفر تجارت شام تحقق یافت. در آن زمان، حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله) 25 سال داشت و خدیجه 40 ساله بود. ابن‌عباس سن ایشان را 28 سال نقل می‌کند. هر چند بعضی از مورخان اهل سنت سعی می‌کنند این سخن را رد کنند؛ چون راوی آن يعني محمدبن صائب کلبی را ضعیف می‌دانند.

خدیجه به سبب علاقه به حضرت و مقام معنوی او با ايشان ازدواج کرد و تمام دارایی و مقام و جایگاه فامیلی خود را فدای پیشرفت مقاصد همسرش ساخت.
در عقد ازدواج حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله) و خدیجه، عبدالله بن غنم به آن‌ها چنین تبریک گفت:

هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت لک الطیرفیما کان منک باسعد.
تزوجت خیر البریه کلها و من ذا الذی فی الناس مثل محمد؟
و بشر به البران عیسی بن مریم و موسی ابن عمران فیاقرب موعد
اقرت به الکتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد.

گوارا باد بر تو ای خدیجه که طالع تو سعادتمند بوده و با بهترین خلایق ازدواج کردی. چه کسی در میان مردم همانند محمد (صلوات الله علیه و آله) است. محمد (صلوات الله علیه و آله) کسی است که حضرت عیسی و موسی به آمدنش بشارت داده‌اند و کتب آسمانی به پیامبری او اقرار داشتند.
و هدایت شونده است رسولی که سر از بطحاء (مکه) در می‌آورد و او هدایت کننده (10)

 


فضایل خدیجه در قرآن و روایات
الف: ایمان و فداکاری خدیجه
خدیجه زنی با فضلیت و دارای کمالات علمی و معنوی بود، و در اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود و به رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت، می‌دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.
خدیجه از علمای دیگر یهود و نصاري نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود و از همه مهم‌تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام از طریق غلامش «میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده و برعشق و ایمانش افزوده بود. لذا با ورقه بن نوفل رازدل گشود و خواهان وصلت با پیامبر شد.

همه این‌ها حاکی از ایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سال‌ها قبل از بعثت آن حضرت اتفاق افتاده، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود.

امیر مومنان در «خطبه قاصعه» می‌فرمایند: روزی که رسول خدا به پیامبری رسید، نور اسلام به هیچ خانه‌ای وارد نشد جز به خانه پیامبر و خدیجه که من سومین نفر آنان بودم که نور وحی و رسالت را می‌دیدم و عطر نبوت را استشمام می‌کردم. (11)

خدیجه از نظر ایمان و عقیده به جایی رسیده بود که پیامبر و ملائکه او را دوست داشتند، و بر ایمان او مباهات می‌کردند، و او را افضل زنان پیامبر و جزء برترین زنان عالم و جهان معرفی می‌نمودند!
خدیجه زنی است که پیامبر خدا در حق او می‌گوید: ای خدیجه! خداوند متعال هر روز به وجود تو چندین بار به ملائکه‌اش مباهات می‌کند. (12)

آری! خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به او سلام رساند. او نه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد، بلکه تمام تلخی‌های سیاسی و اجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (صلوات الله علیه و آله) را مجروح می‌ساخت ترمیم نمود، و وی را در ادامه سیر الهی‌اش یاری داد، و مایه آرامش شوهر گشت!
 

ب: خدیجه در قرآن
حضرت خدیجه نخستین ام‌المؤمنین است که در قرآن مجید مورد توجه بوده و به طور شخصی نیز در سوره «ضحی» آیه هشتم به نام و اوصاف او اشاره گردیده است.

قبلاً خاطر نشان گردید که حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر ثروتمندترین شخص جزیره‌العرب بود و حدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروان‌های تجارتی او شب و روز در طائف و یمن و شام و مصر و سایر بلاد در حرکت بودند، برده‌های بسیار داشت که به تجارت اشتغال داشتند.
حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام و بعد از آن در اختیار پیامبر گذاشت تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند. و خداوند در مقام بیان نعمت‌های خود به پیامبر اکرم از جمله می‌فرماید: (13)

«و وجدک عائلا فأغنی؛ خداوند تو را فقیر یافت و بی‌نیاز نمود.»(14)

این که نام وی در آدرس مذکور در قرآن مجید مورد عنایت قرار گرفته، در تفسیرهای عامه و خاصه و در روایات اهل بیت آمده است، و تصریح کرده‌اند که مراد از «بی‌نیاز ساختن پیامبر» مال و بخشش خدیجه بود که همه را در طبق اخلاص گذاشته و برای پیشرفت دین مبین اسلام در اختیار پیامبر قرار داد. (15)

ج: خدیجه در روایات
در روایات اسلامی در شأن و مقام ارجمند ام‌المؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است.
براي نمونه به چند تعبير اشاره مي‌شود:
1- پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه است، هرگاه نزد تو آمد، بر او از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان:
«و بشرها بیت فی الجنه من قصب لاصخب و لانصب»
«و او را به خانه‌ای از یک قطعه (از زبرجد) در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست، مژده بده» (16)
2- پیامبر اکرم در تفسیر (آیه 27 مطففین) «عیناً یشرب بها المقربون؛ همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می‌نوشند»
فرمود:
«المقربون السابقون؛ رسول الله، و علی بن ابیطالب و الأئمه، و فاطمه بنت محمد؛»
«از مردان بسیاری به حد کمال رسیدند، و از زنان به درجه آخر کمال نرسیدند مگر چهار زن که عبارتند از: آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه» (17)
3- امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:
«سادات نساء العالمین اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و آسیه بنت مزاحم و مریم بنت عمران؛»
«سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارتند از: خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم» (18)
پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پی‌ببریم و شایستگی‌های او را بشناسیم و از او در مسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم.
 

د: خدیجه همسر رسول خدا در دنیا و آخرت
پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فرمود:
«اشتاقت الجنه إلی أربع من النساء: مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم زوجه فرعون وهی زوجه النبی، فی الجنه و خدیجه بنت خویلد زوجه النبی فی الدنیا و آلاخره و فاطمه بنت محمد» (19)

بهشت مشتاق چهار زن است: 1- مریم دختر عمران 2- آسیه دختر مزاحم- همسر فرعون، که همسر پیامبر در بهشت است. 3- خدیجه دختر خویلد همسر رسول خدا در دنیا و آخرت 4- فاطمه دختر محمد (صلوات الله علیه و آله)
 

هـ: خدیجه در آئینه معراج پیامبر
طبق پاره‌ای از نقل‌ها، معراج پیامبر از خانه خدیجه (سلام الله علیها) آغاز شد و باز گشت آن نیز در خانه خدیجه روی داد.
روایت شده: امام باقر (علیه السلام) فرمود: « جبرئیل مرکب براق را شبانه کنار در خانه خدیجه آورد و در آن خانه به محضر رسول خدا رسید، آن حضرت را از خانه بیرون آورد و بر مرکب براق سوار نموده و از مکه به سوی بیت‌المقدس سیر داد ...»
 

مطابق پاره‌ای از شواهد و قراین، پیامبر هنگام مراجعت از معراج نیز در خانه خدیجه فرود آمد. (20)
 

برای اینکه به مقام درخشان حضرت خدیجه در رابطه با مسأله معراج پیامبر بیشتر پی‌ببریم نظر شما را به روایت زیر جلب می‌کنم.
ابوسعید خدری به نقل از پيامبر(صلوات الله علیه و آله) می‌گوید: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمان‌ها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی» پیامبر (صلوات الله علیه و آله) وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام، و فیه السلام، الیه السلام، و علی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.» (21)
 

این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خداست.

و: آوردن کفن از سوی خدا برای خدیجه
در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده: طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند و این علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود، مایه تسلی خاطر رسول خدا گردید. و به این عنوان تقدیر و تجلیل جالبی از طرف خداوند به سوی حضرت خدیجه به عمل آمد.

پیامبر اکرم پیکر مطهر حضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید. سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند. در آنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا در میان آن قبر رفت و خوابید، سپس بیرون آمد و آن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد. (22)
 
نخستین کانون اسلامی
نخستین خانواده‌ی اسلامی که در تاریخ اسلام تأسیس شد، خانه‌ی محمد (صلوات الله علیه و آله) و خدیجه (سلام الله علیها) بود كه تعداد نفرات آن سه نفر بود: محمد (صلوات الله علیه و آله)، خدیجه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام). مبارزه با کفر و بت‌پرستی و اشاعه‌ی دین توحید در جهان را به عهده داشتند.
 

روایاتي  در وصف حضرت خدیجه:
هشام می‌گوید: رسول خدا خدیجه را بسیار دوست داشت و به او احترام می‌گذاشت و در تمام امور با وی مشورت می‌کرد. آن بانوی رشید و روشن فکر، وزیر و مشاور خوبی برای آن حضرت بود نخستین بانویی که به او ایمان آورد خدیجه بود و تا مادامی که خدیجه زنده بود پیامبر همسر دیگری اختیار نکرد.
پیغمبر فرمود: خدیجه یکی از بهترین زنان این امت است.
عایشه می‌گوید: از بس که پیامبر خدیجه را به خوبی یاد می‌کرد روزی عرض کردم: یا رسول الله خدیجه پیره‌زنی بیش نبود و خدا بهتر از او را به تو عطا کرده. پیامبر غضب نموده فرمود: به خدا سوگند؛ خدا بهتر از او را به من نداده. خدیجه هنگامی ایمان آورد که دیگران کفر می‌ورزیدند و مرا تصدیق نمود وقتی که دیگران تکذیبم می‌کردند. اموالش را رایگان در اختیارم گذاشت وقتی که سایرین محرومم نمودند. خدا نسل مرا در او قرار داد. عایشه می‌گوید بعد از آن تصمیم گرفتم دیگر از خدیجه به بدی یاد نکنم.
 

در روایات است هرگاه جبرئیل بر پیامبر نازل می‌شد می‌فرمود: سلام خدا را بر خدیجه برسان و بگو خدا قصر زیبایی برای تو در بهشت آماده کرده است.(23)

تولد حضرت فاطمه
کم کم دوران بارداری نمایان شد و آن بانوی بزرگوار از غصة تنهایی نجات پیدا کرده و با کودک درون خود انس گرفته بود. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «هنگامی که خدیجه با رسول الله ازدواج کرد زنان قریش با او قطع رابطه کرده بودند و مواظب بودند کسی به خانه‌ی او رفت و آمد نکند. به همین جهت او ناراحت و اندوهگین بود ولی کم‌کم با تنهایی خو گرفته بود.»

ولی هنگامی که به فاطمه (سلام الله علیها) باردار شد از غم تنهایی نجات پیدا کرد و با کودک خود راز و نیاز می‌کرد و خشنود بود.
پیامبر می‌فرماید: «روزی به خانه وارد شدم، دیدم خدیجه با کسی صحبت می‌کند، متعجب شدم، چون زنان قریش با او رابطه نداشتند. از او موضوع را جویا شدم. گفت: فاطمه با من سخن می‌گوید.» و همان موقع جبرئیل نازل شد و گفت: یا رسول الله! بچه‌ای که در رحم حضرت خدیجه (سلام الله علیها) می‌باشد، دختری ارجمند است که نسل تو از وی به‌وجود خواهد آمد. او مادر امامان و پیشوایان دین است که جانشین تو خواهند بود.
(کودکی در رحم مادر خویش با او سخن بگوید؟ کودکی در رحم مادر خویش خدا را تسبیح و تقدیس کند؟ شنیده بودم که عیسی در گهواره سخن گفته بود و وحدانیت خدا و نبوت خویش را از ماذنه‌ی گهواره فریاد کرده بود ... و این برای من برترین معجزه بود اما من چگونه می‌توانم باور کنم کودکی در رحم مادر سخن بگوید و من چگونه تاب بیاورم که آن کودک، کودک من و آن مخاطب، من باشم؟ و چگونه این شادی را در پوست خود بگنجانم؟)

شاید این چند ماه بارداری شیرین‌ترین لحظات عمرم بود. روز و شب گوشم در کمین بود که کی آوای دل‌نشین تو در سراسر وجودم می‌پیچد. نفهمیدم آن چند ماه شیرین چگونه گذشت و درد زایمان به سراغم آمد، اما همان هراسی که از درد زایمان بر دل مادران چنگ می‌زند دست استمداد مرا به سوی زنان قریش دراز کرد دیری نپایید که فرستاده‌ام با دست خالی و چشم گریان به خانه برگشت و گفت در خانه هر که را زدم راهم ندادند و گفتند به خدیجه بگو: (مگر نگفتیم با یتیم ابوطالب ازدواج نکن؟ مگر نگفتیم او فقیر است؟ ابهت قریش را خدشه‌دار مکن؟ این هم پاداش سرپیچیت.) (24)

غمگین شدم اما به آنها چه می‌توانستم بگویم؟ آنها چه می‌فهمیدند نور نبوی چیست؟ آنها چه می‌دانستند ازدواج احمدی چیست؟ آن زنان زمینی، شوی آسمانی چه می‌فهمیدند؟
 

با یک درد زایمان به سراغ آنها رفتم ولی با دو درد و تنهایی بازگشتم.
آب در دل محمد (صلوات الله علیه و آله) تکان نمی‌خورد دو دست او در آسمان و پایش در زمین بود. هرچه من بی‌قرار بودم او آرامش داشت.
ناگهان دیدم در باز شد و چهار زن بلند بالا و گندم‌گون که روحانیتشان بر زیبایی‌شان می‌افزود داخل شدند. که بودند این‌ها خدایا؟!
یکی‌شان به سخن درآمد که:
- نترس خدیجه! ما رسولان پروردگار توایم و خواهران تو.
آنگاه که من قدری آرام گرفتم. گفت:
- من ساره‌ام همسر ابراهیم.
آن دیگری که شیرین سخن می‌گفت و لبخند شیرینی داشت، گفت: من مریمم دختر عمران مادر عیسی پیامبر خدا.
سومی گفت من آسیه‌ام دختر مزاحم. همسر فرعون که به موسی مومن شدم.
دریافتم آن چهارمی که صلابت کم‌نظیری داشت کلثوم، خواهر موسی است.
به من گفتند: خدا ما را فرستاده تا در این لحظات یاریت کنیم سپس ساره در سمت راستم، مریم در سمت چپم، آسیه در پیش رویم و کلثوم در پشت سرم قرار گرفتند.
(من در آنجا نه خودم بلکه مقام و قرب فاطمه (سلام الله علیها) را در نزد خداوند بیش از پیش دریافتم. خدا چقدر این فرزند را دوست دارد که قابله‌هایش را گل‌های سرسبد عالم زنان انتخاب کرده.
فاطمه (سلام الله علیها) بدانسان به دنیا آمد که انگار فرزندم را از آغوشم به آغوش دیگری سپردم. فاطمه پاک و پاکیزه به جهان قدم گشود، طاهره‌ی مطهره! و مکه از ظهورش روش شد.) (24)
چون فاطمه (سلام الله علیها) به دنیا آمد به حالت سجده بر روی زمین قرار گرفت و انگشت مبارکش را به سوی آسمان بود و در آن هنگام زمین نورانی شد، ده نفر حورالعین با طشت و ابریق شروع کردند با او سخن گفتن و او هم زبان به سخن گشود و انگشت به سوی آسمان بلند نمود و گفت:
(اشهد ان لااله‌الاالله، و اشهد ان ابی رسول الله سید الانبائ، و ان بعلی سید الاوصیائ، و ولدی ساده الاسباط)
سپس به همه‌ی آنها سلام کرد و یک‌یک به اسم صدا زد و آن‌ها را معرفی نمود ... فاطمه (سلام الله علیها) را تحویل دادند و تبریک گفتند.
به سبب ولادت او نوری از آسمان ظاهر شد که ملائکه قبلا آن نور را ندیده بودند.
دستور آسمان
روزی رسول در ابطح (جایی بین مکه و منا که فاصله‌از هردو به یک اندازه و شاید به منا نزدیک‌تر است، از این جهت به هر دو نسبت داده می‌شود.) نشسته بود، جبرئیل نازل شده عرض کرد: خداوند بزرگ بر تو سلام فرستاده می‌فرماید: چهل شبانه روز از خدیجه (سلام الله علیها) کناره‌گیری کن و به عبادت مشغول باش. پیامبر به دستور خدا چهل روز به خانه‌ی خدیجه نرفت و شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و روزها روزه‌دار بود.

توسط عمار برای خدیجه (سلام الله علیها) پیغام فرستاد، کناره‌گیری من از تو از روی ناراحتی و کدورت نیست و تو برای من عزیز هستی بلکه در این کار از پروردگار جهان اطاعت می‌کنم، و خدا به مصالح ما آگاه‌تر است. خدا در روز چندین مرتبه برای وجود تو به فرشتگانش می‌بالد. شب‌ها در خانه‌ات را ببند و در بسترت استراحت کن و منتظر دستور پروردگارت بمان من در این مدت در خانه‌ی فاطمه بنت اسد خواهم ماند.
 

چون چهل روز گذشت، فرشته‌ی خدا آمد و برای محمد (صلوات الله علیه و آله) غذایی از بهشت آورد و عرض کرد: امشب از این غذاها تناول کن. رسول خدا با آن غذاها افطار کرد؛ هنگامی که برخواست آماده‌ی نماز و عبادت شود، جبرئیل آمد و عرض کرد: امشب از نمازهای مستحبی بگذر و به خانه‌ی خدیجه (سلام الله علیها) برو زیرا خدا اراده نموده از صلب تو فرزند پاکیزه‌ای بیافریند. پیغمبر هم رهسپار خانه شد.

خدیجه(سلام الله علیها) می‌گوید طبق معمول در خانه را بسته و در حال استراحت بودم ناگهان صدای کوفتن در آمد، گفتم: کیست؟ که جز محمد (صلوات الله علیه و آله) کسی سزاوار نیست در این خانه را بکوبد. صدای دلنشین پیامبر را یافتم، شتابان در را باز کردم و او با روی گشاده وارد خانه شد و چیزی نگذشت که نور فاطمه (سلام الله علیها) از صلب پدر به رحم من وارد شد.
 

فرزندان خديجه(سلام الله علیها)
بنا به نقل اهل تسنن ثمره‌ی ازدواج پیامبر (صلوات الله علیه و آله) و خدیجه (سلام الله علیها) هفت (وشاید هشت) فرزند بود: چهار پسر به نام‌های قاسم، عبدالله، طیب و طاهر که همگی در کودکی جان خود را از دست دادند که این امر باعث خوشحالی منافقین گردید و پیامبر را ابتر و بی‌دنباله می‌نامیدند، چون اولادی نداشت که جانشین او شود.
البته خدیجه دخترانی هم به نام‌های (زینب، ام‌کلثوم و رقیه) داشت که از خواهر گرامیشان بوده و به علت فوت خواهر به همراه خدیجه وارد منزل پیامبر شدند.

زینب  در سال هشتم هجری در سن سی‌ویک سالگی از دنیا رفت. همسر وی ابوالعاص بود که از بنی‌امیه بود و در جنگ بدر به دست مسلمانان اسیر شد و پیامبر به شرط برگرداندن زینب به مدینه او را آزاد کرد.

ام‌کلثوم بعد از زینب متولد شد و با عثمان ازدواج کرد اما قبل از زفاف از دنیا رفت، بعد از رحلت وی پیامبر رقیه را به عقد عثمان در آورد و از این جهت که عثمان به دو تن از دختران پیامبر محرم شده بود او را ذوالنورین می‌گفتند.

رقیه در سال سوم هجرت در سن بیست‌وسه سالگی در مدینه به دست عثمان به شهادت رسید، چون شوهرش به خاطر پنهان کردن عمویش مغیره ابن ابی العاص گمان کرد که او خبرچینی کرده و آنقدر او را کتک زد که وقتی پیامبر نگاهش به جراحات بدن رقیه افتاد فرمود: (قَتَلَکِ، قَتَلَهُ الله) یعنی کشت تو را خدا بکشد او را.

و فرزند دیگر پیامبر از خدیجه، جان تمام شیعیان، نور چشم پیامبر و محبوبه ی علی (علیه السلام)، حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) است. (24)

از فاطمه گفتن و نوشتن ...
از فاطمه، گفتن و نوشتن در واقع گفتن و نوشتن از یک مکتب است. به تصویر کشیدن یک انسان کامل، تفسیر یک ایدئولوژی و بیان تمام خصلت‌های نبوی است. ظهور فاطمه آغاز انقلابی فرهنگی در شبه جزیره‌ی جاهلیت است. انقلابی بر پایه‌ی مقابله با سنت دختر کشی. تهاجمی علیه تحقیر و نسل‌کشی زنان و دختران بدوی. تکریم و تحبیب او از سوی پیامبر در عصری که داشتن دختر، ننگ و سرافکندگی حتی بزرگان قریش را به دنبال دارد، جنبشی عظیم برای از بین بردن رویه‌ی جاهلی «تحقیر زن و نسل‌کشی عرب» است. از این روی مولود فاطمه اعجاز است.
 
 به نشانه‌ی قهر با تمام فرهنگ‌های پوسیده شبه جزیره‌ی جاهلی، سرزمینش را ترک و طبق نصّ صریح قرآن مهاجرت می‌کند و بار دیگر اعجاز فاطمی در هجرت و حرکت دلیرانه‌ی او مجسم می‌شود. یک بار دیگر او در بوته‌ی آزمایشی سخت قرار می‌گیرد و اینک فاطمه «مام پدرش» است. او باید مام پدر باشد، زیرا که زینب خواهر بزرگ‌تر (ناتنی) به خانه ابی‌العاص رفته و رقیه و ام‌کلثوم نیز با پسران ابولهب ازدواج کرده‌اند و فاصله طعم غیبت آن‌ها را به سختی می‌چشد. او از زمانی که چشم گشود همیشه تنها بوده است و پدر را نیز در این میدان بزرگ رسالت نبوی تنها می‌بیند.
 
پیامبر را در میان خیل عظیم دیو صفتانی که دندان‌هایشان را برای دریدن جسم محمد (صلوات الله علیه و آله) و از بین بردن آئین آسمانی او تیز کرده‌اند، تنها می‌بیند و او که دخترکی کوچک و ضعیف است از این موقعیت بهره برده با او در تمام محافل و معابر همراه می‌شود و رهایش نمی‌کند و دیگرباره اعجاز فاطمه او را شایسته لقب «ام ابیها» می‌نماید. دست تقدیر «فاطمه» را همیشه در کنار بزرگان قرار می‌دهد. او باید هم‌پرواز روح انسان‌هایی باشد که آینه‌ی تمام نمای انسانیت‌اند و اینک به درخواست علی (علیه السلام) پاسخ می‌دهد.
 
پاسخی به بزرگی تاریخ تشیع، پاسخی سرنوشت‌ساز و تعمیق‌دهنده به خط محمدامین (صلوات الله علیه و آله)، به خانه‌ی علی (علیه السلام) می‌رود و علی خود یک اعجاز است. علی نیز در طوفان بعثت و رسالت رشد کرده و در زیر نور وحی پخته گشته. فاطمه بار دیگر باید انیس و جلیس نیرومندترین مردم در ایمان و بیشترینشان در دانش و برترینشان در اخلاق و بلندترینشان در روح، یعنی «علی» باشد. همگام شدن هم‌پرواز شدن با روح علی و افکار منیع او اعجاز دیگر فاطمه است. اما به خانه‌ي علی (علیه السلام) رفتن پایان افتخارات و اعجاز او نیست که او نیز در بطن مطهر خود پرورش‌دهنده «حسن» اسطوره‌ی صبر، و حسین ثار الله و نگین سبز دشت کربلا باشد. او باید مربی زینب باشد تا زینب نیز مفسر و خطیب و امانت‌دار مقتدری در تراژدی قیام برادر باشد. مادر حسن و حسین بودن و مربی زینب بودن تنها در قالب یک اعجاز می‌گنجد که در ذات «فاطمه» نهفته است.
 
 

 و این‌ها اعجاز فاطمی است اما از همه معجزتر، وجود خود فاطمه است. ذات و ماهیت اوست که به اعجاز بخشیده است.

در روز دهم ماه مبارک رمضان سال دهم بعثت خدیجه بانوی فداکار و همسر مهربان حضرت رسول (صلوات الله علیه و آله) در سن شصت و پنج سالگی در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا (صلوات الله علیه و آله) شخصاً ايشان را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه‌ای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آن‌گاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می‌ریخت، دعا می‌کرد و برایش آمرزش می‌طلبید. آرامگاه خدیجه در گورستان مکه در «حجون» واقع است.
 

رحلت خدیجه برای پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا (صلوات الله علیه و آله) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله) احترام می‌گذاشتند و از آزار وی خودداری می‌کردند.
 

خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر محمد (صلوات الله علیه و آله) پیامبر خدا و مادر فاطمه (سلام الله علیها) دخت گرامی رسول اکرم، نخستین بانویی است که اسلام آورد و 24 سال با او زندگي كرد.
 
 
 
 
 
 

منابع و مأخذ
1- علی اکبر، بابازاده، سیمای زنان در قرآن، قم، انتشارات لوح محفوظ، چاپ دوم، 1378، ص 23.
2- ر.ک، شیخ عباس، قمی، سفینه البحار، ج 1، ص 379.
3- ‌‌ر.ک: محمدتقی، مجلسی، همان، ص 352, ج 21 (استفاده از CD جامع الاحادیث).
4- رک: ذبیح الله، محلاتی: ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسالمیه، ج 2، ص 207.
5- http://daneshnameh.roshd.ir
6- برگرفته از کتاب محمد (صلوات الله علیه و آله)، نوشته ثانی اثنین، ترجمه امیرصالحی طالقانی، انتشارات کتاب‌های بنفشه، چاپ اول، 1384.
7- فصول المهمه، ص 137.
8- رک: محمدتقی، مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هجری قمری، ج 16، ص 23.
9- رک: عباس، قمی، سفینه‌البحار، ج 1، ص 379.
10- http://www.zenab59.blogsky.com
11- رک، نهج¬البلاغه فیض الاسلام، ص 811.
12- رک، علی اکبر، بابازاده، تحلیل سیده فاطمه زهرا، قم، انتشارات دانش و ادب، چاپ ششم، 1382، ص 37.
13- رک، محمد، محمدی اشتهاردی، ص 171، همان.
14- سوره ضحی (93)، آیه 8.
15- علی اکبر، بابازاده، سیمای زنان در قرآن، ص 23.
16- رک، محمدتقی، مجلسی، همان، ج 16، ص 8. (استفاده از CD جامع الاحادیث)
17- محمد، محمدی اشتهاردی، ص 189.
18- رک، عبدالحمید، معتزلی، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، قم بی¬نا، 1404 هجری قمری، ج 10، ص 266.
19- رک، محمدتقی، مجلسی، همان، ج 43، ص 54، 53. (استفاده از CD جامع‌الحادیث)
20- همان، ص 216.
21- همان، ج 16، ص 7.
22- محمد، محمدی اشتهاردی، 26
23- http://mona2006-n.blogfa.com/
24- http://www.mehrnews.ir/
ش
 
 
 
 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]

حضرت خديجه همسر گرامى رسول اكرم صلى الله عليه و آله، 68 سال پيش از هجرت نبوى صلى الله عليه و آله در شهر مكه به دنيا آمد . پدر وى خويلد بن اسد و مادرش فاطمه دختر زائدة بن اصم مى باشد . او در چهل سالگى با حضرت محمد صلى الله عليه و آله كه 25 سال از عمر شريفش را سپرى كرده بود ازدواج نمود . بنابر قول مشهور ثمره ازدواج خديجه شش فرزند به نام هاى قاسم، عبدالله، رقيه، زينب، ام كلثوم و فاطمه عليها السلام بود . قبل از اسلام وى به خاطر دارا بودن صفات پسنديده و فضائل اخلاقى و پاكدامنى، «طاهره » لقب گرفت . ثروت خديجه در ميان اهل مكه بى نظير بود و اهالى مكه با اموال وى به صورت مضاربه اى تجارت مى كردند . خديجه پس از ازدواج با پيامبر همه آن ثروت را در اختيار حضرت رسول نهاد و بدين ترتيب از جنبه اقتصادى دين اسلام را تقويت نموده و در گسترش آن نهايت تلاش خود را به جاى آورد .

 

مقام او در نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حدى بود كه در مدت 25 سال زندگى مشترك با اين بانوى با عظمت، آن حضرت به خاطر تكريم وى با هيچ زنى ازدواج نكرد و بهترين دوران جوانى خويش را به وى بخشيد . بعد از رحلت حضرت خديجه، رسول گرامى اسلام هميشه به ياد محبت ها و تلاش هاى او بود . بنابر برخى اقوال خديجه قبل از ازدواج با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با دو نفر ديگر بنام هاى «ابو هالة بن زراره تميمى » و «عتيق بن عائذ مخزومى » نيز ازدواج كرده بود . اين ياور با وفاى رسالت بعد از 25 سال زندگى در كنار حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله در دهمين سال بعثت در 65 سالگى و در دهم ماه رمضان چشم از جهان فرو بست و قلب رسول خدا صلى الله عليه و آله و مسلمانان را داغدار نمود .

 

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پيكر پاك او را در حجون با دست هاى خويش به قبر گذاشت و از شدت حزن و اندوه سال وفات او را كه با فاصله اندكى از رحلت ابوطالب عليه السلام رخ داده بود، عام الحزن (سال اندوه) ناميد . اميرالمؤمنين على عليه السلام به پاس خدمات آن دو بزرگوار به جهان اسلام اشعارى جانسوز سروده و در بخشى از آن حزن و ماتم قلبى خويش را بيان داشته است:

 
  • اعينى جودا بارك الله فيكما على سيد البطحاء وابن رئيسها مهذبة قد طيب الله خيمها فبت اقاسى منهما الهم والثكلا مصابهما ادجى الى الجو والهواء (1)
  • على هالكين لا ترى لهما مثلا وسيدة النسوان اول من صلى مباركة والله ساق لها الفضلا مصابهما ادجى الى الجو والهواء (1) مصابهما ادجى الى الجو والهواء (1)

اى چشمان من! احسنت بر شما، [اشك بريزيد] در فراق آن دو بزرگوارى كه نظير ندارند . بر سرور سرزمين بطحاء و فرزند رئيس آن و بر بانوى بانوان كه نخستين نمازگزار بود [ . آن بانوى] پاكدامنى كه خداوند خصلت هاى او را پاكيزه كرده است [ . بانوى ] مباركى كه خداوند برترى را به سوى او رانده است .

مصيبت اين دو عزيز فضا را بر من تيره و تار ساخته و [از اين پس] شب ها را در اندوه و حزن اين دو سر مى كنم
 

در اين نوشتار بر آن شديم كه نقش اين بانوى خجسته را در گسترش آموزه هاى مكتب تربيتى اسلام مورد توجه قرار داده و مواردى قابل توجه از آن را به خوانندگان گرامى تقديم داريم . به اميد اينكه بتوانيم از اين شخصيت برجسته و بانوى نمونه در جهان اسلام درس ها آموخته و با شناخت فضائل و مناقب آن بزرگوار، از او به عنوان اسوه و الگوى تربيتى پيروى كنيم .

 

فضائل اخلاقى و علمى

 

مطالعه تاريخ زندگى حضرت خديجه عليها السلام نشان مى دهد كه او هم در دوران جاهليت و هم بعد از بعثت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله داراى فضائل اخلاقى و كمالات معنوى بوده است . او در جامعه خود به عنوان يك الگوى زن برتر، تاثير بسزايى در گسترش صفات نيك انسانى داشته است . سخاوت، كرامت، ايثار و فداكارى، عفت و پاكدامنى، دورانديشى و درايت و توجه به مستمندان، عطوفت و مهربانى و صبر و استقامت، از جمله فضيلت هاى پسنديده ايست كه صفحات تاريخ اين زن نمونه را نشان مى دهد .

 

به همين جهت آن بانوى يگانه در ميان زنان رسول خدا صلى الله عليه و آله شرايط هم كفو بودن را احراز نمود و يك همتاى واقعى براى حضرت محمد صلى الله عليه و آله بود . عدم ازدواج مجدد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در زمان حيات خديجه كبرى عليها السلام نشانگر جاذبه هاى معنوى و فضائل اخلاقى بى شمار در وجود آن حضرت است، كه بدون ترديد برخوردارى از آن صفات نقش مهم و اساسى در زندگى رسول خدا صلى الله عليه و آله داشته است . به همين جهت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين بانوى تربيت يافته را از برترين زنان بهشتى شمرده و مى فرمايد: «افضل نساء اهل الجنة خديجة بنت خويلد وفاطمة بنت محمد ومريم بنت عمران وآثية بنت مزاحم امراة فرعون (2) ; بهترين زنان اهل بهشت عبارتند از: خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد و مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم [يعنى] زن فرعون

 

وفادارى اين بانوى آسمانى در راه رسيدن به اهداف والاى همسر خويش، مورد توجه سيره نويسان و محققان قرار گرفته است . او از اولين لحظات بعثت، به رسولخدا صلى الله عليه و آله ايمان آورد و تا آخرين لحظات برايمان خود پاى فشرد و لحظه اى شك و ترديد به دل راه نداد .

 

گذشته از فضائل اخلاقى، او از كمالات علمى نيز برخوردار بود . تاريخ گواهى مى دهد كه خديجه در مورد دانش عصر خود اطلاعات فراوانى داشت و از كتاب هاى آسمانى آگاه و از نظر عقل و درايت و زيركى بر تمام زنان حتى بسيارى از مردان معاصر برترى داشت . بنابراين او داراى تمام كمالات و امتيازهايى بود كه يك زن مى تواند داشته باشد .

 

با توجه به نكات ياد شده، خديجه به عنوان اولين بانوى مسلمان در ترويج فرهنگ اسلامى و الگوهاى يك زن مسلمان و با كمال نقش والاى خود را ايفا كرده است و بانوان بسيارى از تربيت عملى وى درس ها آموخته اند . اهميت فضائل اخلاقى و كمالات انسانى در وجود اين بانوى با فضيلت آنگاه به اوج خود مى رسد كه نگاهى به وضع زن در ايام جاهليت و قبل از بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بيندازيم .

زن در آن روز نه تنها از حقوق خود محروم بود و با رقت آورترين وضع زندگى مى كرد، بلكه به عنوان مايه ننگ و عار و موجودى شوم زنده به گور مى شد . خديجه در چنين عصرى اثبات نمود كه يك زن نه تنها حق حيات دارد و بايد حقوق مسلم خود را استيفا نمايد، بلكه مى تواند با اعمال شايسته و تلاش و كوشش، به مرحله اى برسد كه خداوند متعال به او سلام برساند; همچنان كه امام باقر عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كند: شبى كه در معراج بودم، به هنگام بازگشت از سفر معراج به جبرئيل گفتم: اى جبرئيل! آيا خواسته اى از من دارى؟ گفت: خواهش من اين است كه از طرف خداوند و من، به خديجه سلام برسانى . (3)
 

پرورش فرزندان صالح

 

بدون ترديد، مادر به عنوان مؤثرترين عامل محيطى و وراثتى در پرورش و رشد شخصيت كودك نقش به سزايى دارد . حضرت خديجه علاوه بر اين كه به نص قرآن مادر روحانى همه مؤمنين است، به عنوان مادرى شايسته و با ايمان در دامن خويش فرزندان نيك و صالحى براى رسول الله صلى الله عليه و آله تربيت نمود . وى شش فرزند براى پيامبر به دنيا آورد و در دامن پر مهر خويش پرورش داد كه در ميان آن ها حضرت فاطمه عليها السلام از رتبه خاصى برخوردار است . دخترى كه رهبرى اسلام بعد از پيامبر اكرم و على عليه السلام از نسل او پديد آمد و ادامه يافت .

 

اين دختر با مادرش آنچنان ارتباط تنگاتنگ داشت كه هنگام رحلت حضرت خديجه، فاطمه عليها السلام كه در حدود پنج سال داشت شديدا بى تابى مى كرد و به دور پدر بزرگوارش مى چرخيد و مى گفت: «يا ابه اين امى; پدر جان! مادرم كجاست؟» حضرت جبرئيل نازل شد و فرمود: يا رسول الله! خداوند مى فرمايد: سلام ما را به فاطمه برسان و به او اطلاع بده كه مادرش خديجه در خانه هاى بهشتى با آسيه و مريم زندگى مى كند . (4)

 

اين دختر پاكيزه، هنگام رحلت مادر وقتى احساس كرد كه حضرت خديجه شديدا در فراق او و پدر ارجمندش ناراحت است و نگران تنهايى و بى ياورى حضرت محمد صلى الله عليه و آله مى باشد، به مادرش دلدارى داده و گفت: «يا اماه! لاتحزنى ولاترهبى فان الله مع ابى (5) ; مادر جان! اندوهگين و مضطرب نباش، زيرا خداوند يار و ياور پدرم مى باشد

 

امامان معصوم عليهم السلام نيز هميشه به وجود چنين مادرى افتخار مى كردند; همچنانكه حضرت مجتبى عليه السلام هنگامى كه با معاويه مناظره مى كرد، در مورد يكى از علل انحراف معاويه از محور حق و انحطاط اخلاقى وى و سعادت و خوشبختى خود به نقش مادر در تربيت افراد اشاره كرده و فرمود: معاويه! چون مادر تو «هند» و مادربزرگت «نثيله » مى باشد [و در دامن چنين زن پست و فرومايه اى پرورش يافته اى] اين گونه اعمال زشت از تو سر مى زند و سعادت ما خانواده در اثر تربيت در دامن مادرانى پاك و پارسا همچون خديجه عليها السلام و فاطمه عليها السلام مى باشد . (6)

 

امام حسين عليه السلام در روز عاشورا براى معرفى خويش و آگاه كردن دل هاى بيدار، به مادرش فاطمه عليها السلام و مادربزرگ شايسته و فداكارش حضرت خديجه اشاره نموده و فرمود: «انشدكم الله هل تعلمون ان امى فاطمة الزهراء بنت محمد؟ ! قالوا: اللهم نعم . . . انشدكم الله هل تعلمون ان جدتى خديجة بنت خويلد اول نساء هذه الامة اسلاما؟ ! قالوا: اللهم نعم (7) ; شما را به خدا قسم مى دهم! آيا مى دانيد كه مادر من «فاطمه زهرا» دختر محمد [مصطفى صلى الله عليه و آله ] است؟ ! گفتند: آرى [ . . . فرمود: ] شما را به خدا قسم مى دهم! آيا مى دانيد كه مادربزرگ من خديجه دختر خويلد، نخستين زنى است كه اسلام را پذيرفت؟ ! گفتند: آرى

 

حضرت خديجه علاوه بر اينكه در دامان پر مهر و عطوفت خويش فرزندان پيامبر را پرورش داد، فرزندان شايسته اى را نيز قبل از ازدواج با پيامبر تربيت كرده بود كه از جمله آن ها هند بن ابى هاله مى باشد . او (هند) در مدت سه شبانه روزى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در هنگام هجرت در غار ثور مخفى شده بود، به همراه على عليه السلام دور از چشم مشركان مكه محرمانه به پيامبر صلى الله عليه و آله آذوقه مى برد و برمى گشت . وى مردى بزرگوار، شريف، فصيح و محدث بود و از شوهر ديگر خديجه بنام ابى هالة بن زرارة تميمى متولد شده بود . (8)

 

هند پسر خديجه همان كسى است كه امام حسن عليه السلام به عنوان دايى خود از وى نام مى برد . وى اوصاف و شمايل رسول خدا صلى الله عليه و آله را براى امام مجتبى عليه السلام توصيف مى كرد و بسيار مورد علاقه رسول الله صلى الله عليه و آله بود . او بت هاى مشركان را مى شكست (9) و در جنگ جمل در ركاب حضرت على عليه السلام به شهادت رسيد . (10) و (11)

 

توجه به نيازهاى عاطفى و خواسته هاى فرزندان

 

مهرورزى و محبت به كودكان و رفع نيازهاى معنوى و عاطفى فرزندان، يكى ديگر از اصول تربيتى اسلام مى باشد . حضرت خديجه به عنوان يك مادر دلسوز و مربى آگاه در اين مورد حساسيت ويژه اى داشت . ماجراى زير بيانگر اين ويژگى حضرت خديجه مى باشد .

 

در ايام بيمارى خديجه كه به مرگ وى انجاميد، روزى اسماء بنت عميس به عيادتش آمد، او خديجه را گريان و ناراحت مشاهده كرد و به او دلدارى داده و گفت: تو از بهترين زنان عالم محسوب مى شوى، تو تمام اموالت را در راه خداوند بخشيدى، تو همسر رسول گرامى اسلام هستى و بارها تو را به بهشت بشارت داده است . با اين همه چرا گريان و نگران هستى؟

 

خديجه عليها السلام فرمود: اسماء! من در فكر اين هستم كه دختر هنگام زفاف نياز به مادر دارد تا نگرانى ها و اسرارش را به مادر بگويد و خواسته هايش را به عنوان محرم اسرار مطرح نمايد، فاطمه عليها السلام كوچك است، مى ترسم كسى نباشد كه متكفل كارهاى وى در هنگام عروسى شود و برايش مادرى كند .

 

اسماء بنت عميس گفت: اى بانوى من! نگران نباش من با تو عهد مى كنم كه اگر تا آن موقع زنده ماندم به جاى تو براى فاطمه مادرى كنم و نيازهاى روحى و عاطفى وى را برطرف نمايم .

 

بعد از وفات خديجه عليها السلام هنگامى كه شب زفاف حضرت فاطمه عليها السلام فرا رسيد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: همه زن ها از اتاق عروس خارج شوند و كسى در آنجا باقى نماند . همه رفتند، اما پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله متوجه شد كه هنوز اسماء بنت عميس در اتاق باقى مانده است . فرمود: آيا نگفتم همه زنان بيرون روند؟ اسماء گفت: چرا يا رسول الله من شنيدم و قصد مخالفت با فرمايش شما رانداشتم، ولى عهد من با خديجه مرا بر آن داشت كه در اين جا بمانم; چون با خديجه پيمان بسته ام كه در چنين شبى براى فاطمه مادرى كنم . (12)

 

حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله با شنيدن اين سخن به گريه در آمد و فرمود: تو را به خدا سوگند براى اين كار ايستاده اى؟ اسماء عرض كرد: آرى . پيامبر صلى الله عليه و آله دست به دعا برداشته و براى اسماء بنت عميس دعا كرد . (13)

 
 

همچنين حضرت خديجه در مورد آينده دختر خردسال خويش خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دغدغه هايى را به اين ترتيب بيان نمود: يا رسول الله! اين دختر من - با اشاره به حضرت فاطمه عليها السلام - بعد از من غريب و تنها خواهد شد . مبادا كسى از زنان قريش او را آزار برساند، مبادا كسى به صورتش سيلى بزند، مبادا كسى صداى خود را بر روى او بلند كند، مبادا كسى با او رفتارى تند و خشن داشته باشد . (14)

رعايت آيين شوهردارى

 

يكى از برنامه هاى تربيتى اسلام، آموزش آيين شوهردارى به بانوان مى باشد . اگر به آمار اختلافات خانوادگى و طلاق و ناهنجارى هاى خانواده ها توجه شود، بخش قابل توجهى از اين مشكلات به رفتارهاى بانوان و زنان و دختران جوان بر مى گردد و اين همه، به خاطر ناآگاهى و عدم توجه به حقوق شوهران، رعايت نكردن آداب معاشرت، عدم آگاهى از اصول شوهردارى در اسلام است . حضرت خديجه عليها السلام در ترويج آيين شوهردارى اسلامى و رعايت حقوق همسر، نهايت تلاش را به عمل مى آورد .

 

حضرت خديجه عليها السلام با شيوه هاى مختلفى فضاى خانواده را آرام نگاه داشته و امنيت روحى و روانى را براى شوهر و فرزندان برقرار و زمينه را براى رشد فضائل اخلاقى فراهم مى آورد . در اينجا به برخى از روش هاى تكريم شوهر و همسردارى حضرت خديجه اشاره مى كنيم:

 

الف) ابراز محبت:

 

حضرت خديجه در فرصت هاى مناسب به همسر گرامى خويش ابراز علاقه و محبت مى كرد . او در قالب اشعارى زيبا درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، مكنونات قلبى خويش را چنين ابراز مى دارد:

 

 

  • فلو اننى امشيت فى كل نعمة فما سويت عندى جناح بعوضة اذا لم يكن عينى لعينك ناظرة (15)
  • ودامت لى الدنيا وملك الاكاسرة اذا لم يكن عينى لعينك ناظرة (15) اذا لم يكن عينى لعينك ناظرة (15)

«اگر تمام نعمت هاى دنيا و سلطنت هاى پادشاهان را داشته باشم و ملك آن ها هميشه از آن من باشد، به نظر من به اندازه بال پشه اى ارزش ندارد زمانى كه چشم من به چشم تو نيفتد

 

ب) طرح غيرمستقيم خواسته ها

 

بدون شك هر زنى از شوهر خويش انتظارات و توقعاتى دارد . اين در خواست هاى معقول زن، اگر در محيطى محبت آميز و همراه با حفظ حريم هاى اخلاقى باشد، امرى پسنديده تر و جذاب خواهد بود . اگر اين خواسته ها به صورت غيرمستقيم انجام گيرد، در تحكيم روابط خانوادگى و افزايش محبت تاثيرى فوق العاده خواهد داشت . حضرت خديجه عليها السلام خدمات زيادى را در خانه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله انجام داده و صدمات فراوانى متحمل شده بود، از اين رو به صورت طبيعى مى توانست انتظارات و توقعاتى را نيز از آن حضرت داشته باشد، اما او هيچ گاه خواسته هاى شخصى خويش را به صورت مستقيم بيان نمى كرد بلكه سعى مى كرد آن ها را به عنوان يك پيشنهاد و يا خواهش غير مهم و در كمال ادب و احترام مطرح نمايد .

 

حضرت خديجه در آستانه وفات خويش هنگامى كه وصيت هاى خود را بيان مى كرد، آن ها را در قالب يك گفت و گوى صميمانه و محبت آميز مطرح نمود . وى خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عرض كرد: «يا رسول الله! چند وصيت دارم، البته من در حق تو كوتاهى كردم، مرا عفو كن .

 

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هرگز از تو تقصيرى مشاهده نكردم . تو نهايت درجه تلاش خود را به كار گرفتى و در خانه من زحمات و مشكلات زيادى را متحمل شدى و تمام دارايى خود را در راه خدا مصرف كردى . حضرت خديجه عليها السلام عرض كرد: يا رسول الله! مى خواهم خواسته اى را توسط دخترم فاطمه به شما برسانم و شرم دارم آن را مستقيما بازگو نمايم .

 

پيامبر از منزل خديجه بيرون رفت . آن گاه خديجه دخترش فاطمه را صدا كرد و به او گفت: عزيزم! به پدر بزرگوارت بگو كه مادرم مى گويد: من از قبر هراسناكم، دوست دارم مرا در لباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى كفن كرده و در قبر بگذارى . فاطمه عليها السلام به نزد پدر آمده و پيام مادرش را رساند . پيامبر صلى الله عليه و آله آن لباس را براى خديجه فرستاد . هنگامى كه فاطمه عليها السلام آن را آورد، نشاط زايدالوصفى وجود خديجه را فرا گرفت . آنگاه حضرت خديجه با دلى آرام چشم از جهان فرو بست . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مشغول تجهيز و غسل و حنوط وى شد، هنگامى كه خواست خديجه را كفن كند، حضرت جبرئيل امين نازل شد و گفت: يا رسول الله! خداوند سلام مى رساند و مى فرمايد: كفن خديجه به عهده ماست و آن يك كفن بهشتى خواهد بود . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اول با پيراهن خود و از روى آن با كفن بهشتى خديجه را كفن كرد .

 

ج) دلجويى و دلدارى همسر

 

خانواده كانون آرامش و راحتى بخش هر انسانى است . مردى كه در بيرون خانه با هزاران مشكل و گرفتارى رو به روست و گاهى در راه رسيدن به هدف و كسب روزى حلال سخنان ناروا شنيده و لطمات روحى و جسمى زيادى را متحمل مى شود، انتظار دارد كه كسى از وى دلجويى كرده و حرف دلش را شنيده و با كلمات شفابخش و برخوردهاى آسايش آفرين مرهم گذار دردهاى انباشته در دل او باشد .

 

حضرت خديجه چنين همسرى براى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود . مشركان با سخنان توهين آميز و اعمال وقيحانه اى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را ناراحت مى كردند و از اين ناحيه مشكلات فراوانى پيش روى پيامبر اكرم بود، اما همه اين گرفتارى ها به وسيله خديجه عليها السلام جبران مى شد . او شخص پيامبر و مشكلات آن حضرت را آگاهانه درك مى كرد و بدين جهت در پيشرفت اهداف آن حضرت تلاش مى نمود و سخنانش را تصديق مى كرد و او را از تمام غم ها و غصه ها مى رهانيد .

 

علامه سيد شرف الدين در اين مورد مى نويسد: «او مدت 25 سال با پيامبر صلى الله عليه و آله زندگى كرد بدون آنكه زن ديگرى در زندگى او شريك شود و اگر در حيات باقى مى ماند، پيامبر باز هم شريك ديگرى انتخاب نمى كرد . او در تمام طول زندگى زناشويى شريك درد و رنج پيامبر صلى الله عليه و آله بود، زيرا با مال خود به او نيرو مى بخشيد و با گفتار و كردار از او دفاع مى نمود و به او در مقابل عذاب و درد كافران كه در راه رسالت و اداى آن نصيبش مى كردند تسلى مى داد . او به همراه على عليه السلام هنگام نزول نخستين وحى آسمانى به پيامبر صلى الله عليه و آله، در غار حرا بود . (16) »

 

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد همسر گرامى خويش مى فرمايد: «خديجه زنى بود كه چون همه از من روى مى گردانيدند او به من روى مى كرد و چون همه از من مى گريختند، به من محبت و مهربانى مى كرد و چون همه دعوت مرا تكذيب مى كردند به من ايمان مى آورد و مرا تصديق مى كرد .

 

در مشكلات زندگى مرا يارى مى داد و با مال خود كمك مى كرد و غم از دلم مى زدود . (17) »

 

خديجه آنچنان در روح و جان همسر بزرگوارش تاثير گذاشته بود كه مدت ها بعد از رحلت حضرت خديجه عليها السلام، هرگاه حضرت رسول صلى الله عليه و آله گوسفندى را ذبح مى كرد، مى فرمود سهمى هم به دوستان خديجه بفرستيد، زيرا من وست خديجه را هم دوست مى دارم .

 

برترين معيارهاى انتخاب همسر

 

هر جوانى در زندگى خويش نياز به ازدواج دارد و ازدواج در اسلام، يك امر مقدس و عبادت محسوب مى شود . دختر و پسرى كه مى خواهند به سوى امر مقدس ازدواج قدم بردارند، اولين گام را از خود دوستى به سوى غيردوستى بر مى دارند، آنان با امضاى پيمان مقدس زناشويى از دايره خودخواهى بيرون رفته و با وارد شدن به مرحله جديدى از زندگى، بخشى از كمبودهاى خود را جبران مى كنند كه از جمله آن ها مى توان به بقاى نسل، رسيدن به آرامش و سكون، تكميل و تكامل، تامين نياز جنسى، سلامت و امنيت اجتماعى و تامين نيازهاى روحى و روانى اشاره كرد . اما در اين ميان مهم ترين دغدغه هاى هر دختر و پسر جوان كه در آستانه ازدواج قرار مى گيرد، برترين معيارها و ملاك هاى ازدواج در انتخاب همسر آينده اش مى باشد .

 

حضرت خديجه عليها السلام به عنوان الگوى دختران و زنان مسلمان در مورد انتخاب حضرت محمد صلى الله عليه و آله به عنوان همسر آينده خويش ملاك ها و اصولى را مطرح مى كند كه از گفت و گوى وى با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله معلوم مى شود .

 

خديجه هنگام پيشنهاد ازدواج با رسول خدا صلى الله عليه و آله به وى گفت: به خاطر خويشاونديت با من، بزرگواريت، امانتدارى تو در ميان مردم، اخلاق نيك و راست گوئيت، مايلم با تو ازدواج كنم . (18)

 

ارزش اين انتخاب خديجه آنگاه نمايان مى شود كه بدانيم او در آن هنگام، موقعيتى عالى و ممتاز در جامعه خود داشت و تمام امكانات و زمينه ها براى ازدواج وى با هر يك از جوانان نامدار و ثروتمند قريش فراهم بود  

 

 

عبد الكريم پاك نيا .

 

 

1) بحار الانوار، ج 35، ص 143; ديوان امام على عليه السلام، ص 359 و مستدرك سفينة البحار، ج 4، ص 73 .

 

2) مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 2، ص 186 .

 

3) بحارالانوار، ج 18، ص 385 .

 

4) امالى شيخ طوسى، ص 175 .

 

5) فرهنگ سخنان حضرت فاطمه عليها السلام، ص 164 .

 

6) الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 282 .

 

7) الامالى شيخ طوسى، ص 463 .

 

8) همان .

 

9) اكمال الكمال، ج 1، ص 119 .

 

10) مكارم الاخلاق، ص 11 .

 

11) برخى از متفكران اسلامى معتقدند كه حضرت خديجه قبل از حضرت رسول صلى الله عليه و آله ازدواج نكرده بود و فرزندانى همچون هند خواهرزادگان وى بودند كه حضرت خديجه آنان را در دامان خود پرورش داد .

 

12) اعيان الشيعه، ج 1، ص 380 .

 

13) شجره طوبى، ج 2، ص 334 .

 

14) همان .

 

15) مستدرك سفينة البحار، ج 5، ص 44 .

 

16) خديجه، على محمد على دخيل، ص 31 .

 

17) بحارالانوار، ج 43، ص 131 .

 

18) كشف الغمه، ج 2، ص 132 .

 
 
 
 
 
 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]

 

حضرت خدیجه سلام الله علیها بانويى عاقل و شريف بود. به اضافه آنچه خداوند از بزرگوارى و خير نسبت به او اراده كرده بود و او آن روز برترين در نسب و بزرگ ترين در شرف و ثروتمندترين زنان در زمان خود بود.»



حضرت خديجه عليهاالسلام دختر خويلد ـ كه 68 سال پيش از هجرت در قريش متولد شده بود ـ (2) بانويى پرهيزكار و پاكدامن بود. چنان كه به طاهره (3) مشهور شد، او به دليل استعداد قوى خود، يكى از ثروتمندترين افراد قريش بود. با اين همه، همواره بخشى از اوقات خود را در محضر علماى بزرگ و كسب دانش از آنان مى گذراند. در همين نشست هاى علمى بود كه متوجّه شد، به زودى پيامبرى ظهور خواهد كرد (4) . با روى دادن اتفاقى چند، سرانجام پيامبر خاتم را شناخت و به تقاضاى خود با وى ازدواج كرد. اين رويداد بزرگ در حدود 28 سال قبل از هجرت روى داد (5) و از آن پس خديجه عمر خود را به همدلى، همسرى، همرازى و همراهى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گذراند.

على و محمد نور واحد

بنابر نظر مشهور اميرمؤمنان على عليه السلام در سيزدهم رجب سى سال پس از عام الفيل در ميان خانه كعبه متولد شد و در آن وقت پيامبر صلى الله عليه و آله بيست و هشت ساله بود. (6) در روايات معتبر مى خوانيم: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:«ان الله تبارك و تعالى خلق عليّا من نورى و خلقنى من نوره و كِلانا من نورٍ واحد؛ خداوند تبارك و تعالى على را از نور من و مرا از نور خودش خلق كرد و هر دوى ما از يك نور هستيم.» (7)

 


اين روايت به خوبى ميزان همبستگى پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام را نشان مى دهد، لذا طبيعى است كه بعد از تولد على عليه السلام پيامبر صلى الله عليه و آله نهايت كوشش خود را جهت ارتباط بيشتر با على عليه السلام صرف كنند.

 



براساس منابع تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله تا سه سالگى على، در خانه ابوطالب بود. (8) پس از آن به منزل خديجه عليهاالسلام رفت. در طول اين مدت پيامبر صلى الله عليه و آله همواره در تربيت على عليه السلام مى كوشيد و با او پيوند داشت، لذا هنگامى كه مادر حضرت على عليه السلام نوزادش را خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آورد، پيامبر صلى الله عليه و آله از او خواست، گهواره عليه السلام على را كنار رختخوابش قرار دهد، حضرت گهواره على عليه السلام را تكان مى داد؛ به او غذا مى داد؛ على عليه السلام را بغل مى گرفت و مى فرمود: «اين كودك برادر و در آينده ولى، ياور، وصى و همسر دختر من خواهد بود.» (9)

 

 

حضرت على عليه السلام بعدها اين توجه خاص پيامبرصلى الله عليه و آله را اين گونه توضيح داده است: «وقد علمتم موضعى من رسول الله صلى الله عليه و آله بالقرابة القريبة و المنزلة الخصيصة وَضَعنى فى حجره و انا وليد يضمنى الى صدره و يكنفنى فى فراشه و يمسّنى جسده و يُشمّنى عرفه و كان يمضغ الشى ء ثم يلقّمُنى؛(10) شما از خويشاوندى نزديك من با رسول خدا صلى الله عليه و آله و مقام مخصوصى كه نزد او داشتم، مطلع هستيد. مرا در كنار خود قرار مى داد، هنگامى كه نوزاد بودم، مرا به سينه خود مى گرفت و در كنار بستر خود مرا حمايت مى كرد و دست بر بدنم مى كشيد و بوى خوش خود را به مشامم مى رساند. او غذا را مى جويد و سپس در دهان من مى گذاشت.»

 

 



على در خانه حضرت خدیجه سلام الله علیها

طبيعى بود كه اين عشق و علاقه محمد صلى الله عليه و آله به على كه از خواستگاهى الهى و منبعث از پيوستگى حقيقى آن حضرت به امير مؤمنان بود، او را وادار مى كرد به نحوى على عليه السلام را بيشتر با خود همراه سازد و او را با تربيت الهى خود تربيت كند. لذا مى بينيم خود حضرت پيشنهادى به ابوطالب مى دهد و على را به خانه اش مى آورد و حضرت خدیجه سلام الله علیها با على عليه السلام آشنا مى شود.



دوران قبل از بعثت

على در خانه خديجه رشد و نمو مى يابد و خديجه مانند مادرى مهربان به وى مى نگرد. بيشترين لحظات عمر على عليه السلام در اين دوره نيز با پيامبر صلى الله عليه و آله سپرى مى شود. هر چند در خانه خديجه است ولى پيامبر صلى الله عليه و آله چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت كند، توجه ويژه اى به او مى كند، خصوصا در دوره هاى طولانى اعتكاف در غار حرا و... لذا امام عليه السلام خود مى فرمود: «و لقد كنت اتّبعه اتباع الفصيل اثر امه يرفع لى كل يوم من اخلاقه علما و يامرنى بالاقتداء به؛ (11) من مانند بچه ناقه اى كه دنبال مادر مى رود، در پى پيامبر صلى الله عليه و آله مى رفتم، هر روز از اخلاق خود نكته اى به من مى آموخت و دستور مى داد از آن پيروى كنم.»

 



آرى! به تعبير ابن ابى الحديد: «على آن چنان با پيامبر همراه بود كه هر وقت پيامبر صلى الله عليه و آله از شهر خارج مى شد و به غار حرا مى رفت، او را نيز با خود مى برد.» (12)

البته حضرت على عليه السلام در اين دوره براى تهيه غذا به منزل بر مى گشت و از خديجه عليهاالسلام غذاى لازم را براى پيامبرصلى الله عليه و آله مى گرفت و به حضرت مى رساند. همچنين اگر لازم بود، خبرى به خديجه عليهاالسلام يا پيامبر صلى الله عليه و آله رسانده شود، على عليه السلام اين كار را انجام مى داد.



دوره بعثت

رسالت غير علنى

آن گونه كه گفتيم، ارتباط پيامبر صلى الله عليه و آله با على عليه السلام صرفا يك ارتباط عاطفى يا خويشاوندى نبود، بلكه برآمده از پيوندى قدسى بود. از اين روى، با اين كه على عليه السلام هنوز كودكى چندين ساله است، زودتر از خديجه عليهاالسلام ايمان مى آورد و خديجه عليهاالسلام بعد از وى به عنوان دومين نفر و اولين زن اسلام را مى پذيرد. بر اين اساس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «اوّلكم واردا على الحوض، اوّلكم اسلاما، على بن ابى طالب...؛نخستين كسى كه بر حوض (كوثر) بر من وارد مى شود، اولين كسى است كه اسلام آورد. [يعنى [على بن ابى طالب است.» (13)

در روايتى ديگر امام على عليه السلام نيز بر اين واقعيت تأكيد مى كند: «لقد صليت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنين و انا اول من صلى معه؛(14) من هفت سال قبل از مردم با رسول خدا نماز گزاردم و من اولين كسى هستم كه با او نماز گزارد.»

بعد از حضرت على عليه السلام ، خديجه عليهاالسلام نيز ايمان مى آورد و به اين ترتيب خانواده سه نفرى رسول خدا صلى الله عليه و آلههمه مؤمن به دين او مى شوند.



شرح يك اشتباه

متأسفانه با وجود روايات متعدد و قراين واضح، عده اى كوشيده اند نه به خاطر خديجه عليهاالسلام كه به خاطر دشمنى با على عليه السلام سابقه وى در اسلام را مخدوش كنند. لذا ايمان خديجه را بر او مقدم مى دارند. از جمله، درباره ايمان آوردن على عليه السلام مى گويند: وقتى على عليه السلام بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد كه خديجه با پيامبر مشغول نماز بود. على پرسيد اين عمل چيست؟... (15)

اما با توجه به اين كه شيعه و سنى گفتار اميرالمؤمنين را قبول دارند، شيعه به خاطر عصمت امام و اهل سنت به خاطر اين كه صحابه را عادل مى دانند و على عليه السلام را از صحابه مى دانند، مى توان اين شبهه را با توجه به سخن خود امير مؤمنان عليه السلام رد كرد، آن جا كه مى فرمايد: «كنتُ اسمعُ الصوت و ابصر الضوء سنين سبعا و رسول الله صلى الله عليه و آله حينئذ صامت ما اذن له فى الانذار والتبليغ؛(16) من هفت سال صدا را مى شنيدم و نور را مى ديدم و پيامبر در آن روز ساكت بود و اجازه انذار و تبليغ به او داده نشده بود.» و در روايتى نيز پيش از اين خوانديد كه حضرت تصريح كرد هفت سال قبل از ديگران با پيامبر نماز مى خواند.

در روايتى ديگر امام از ايمان خديجه عليهاالسلام چنين ياد مى كند: «لم يجمع بيت واحد يومئذ فى الاسلام غير رسول الله و خديجه و انا ثالثهم ارى نور الوحى و الرسالة و اشم ريح النبوة؛ (17) خانه اى واحد در آن روز در اسلام جمع نشد غير از رسول خدا صلى الله عليه و آله و خديجه عليهاالسلام و من سومين آن دو بودم. نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوت را استشمام مى كردم.» در هر صورت على عليه السلام و خديجه عليهاالسلام با پيامبر صلى الله عليه و آله اولين جامعه اسلامى را تشكيل دادند و در دوره دعوت غير علنى به اجراى مراسم عبادى و نماز مى پرداختند.

در دوره اى كه هنوز غير اين سه نفر كسى مسلمان نشده بود، خديجه و على به يارى محمد مى شتابند و نه تنها در منزل يا كوه حراء كه در كنار مسجد الحرام و كعبه و در منظر و مرعى كفار نماز مى خوانند و حضور اولين جامعه كوچك اسلامى را به مسافران و مقيمان اطلاع مى دهند. اين ارتباط ها همچنان ادامه داشت تا آن كه نوبت به خطيرترين مرحله رسالت رسيد.

اعلام عمومى رسالت

اين مرحله، سخت ترين و گاه دردناك ترين مراحل براى پيامبر صلى الله عليه و آله و خانواده اوست. در اين دوره، خصوصا سال هاى آغازين آن، خديجه و على به شدت تحت فشار قرار داشتند و گاه خطر كشته شدن پيامبر صلى الله عليه و آله را نيز مشاهده مى كردند. يكى از حوادث اين دوره كه در راستاى حمايت خديجه و على عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله قابل مطالعه است، موضوعى است كه مسلم و بخارى در صحيح خود نقل مى كنند.

«در ايام حج روزى پيامبر صلى الله عليه و آله به بالاى كوه صفا رفت و با صداى بلند به مردم خطاب كرد: «اى مردم! من رسول پروردگار هستم.» آن گاه به كوه مروه رفت و باز سه بار مطلب خود را با صداى بلند به گوش مردم رساند. اما جاهلان عرب هر يك سنگى برداشته و در پى حضرت روان شدند. ابوجهل نيز سنگى برداشت و روان شد. او سنگ را چنان پرتاب كرد كه به پيشانى حضرت خورد. خون بر صورت رسول خدا جارى شد. پيامبر به كوه ابوقبيس (متكى) رفت و مشركان نيز در پى او روانه شدند. در اين بين شخصى خود را به نزد على عليه السلام رساند و گفت: «پيامبر را كشتند.» حضرت گريست و با شتاب خود را به خديجه رساند و او را از اين خبر وحشتناك مطلع كرد. خديجه نيز به شدت غمگين و منقلب شد چنان كه نتوانست بر خود مسلط شود و اشك بر گونه هايش جارى گشت.» (18)

به اين ترتيب هر دو براى رساندن خود به پيامبر صلى الله عليه و آله همه جا را جست وجو كردند، در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و فرمود: «از گريه خديجه، ملائكه به گريه در آمدند. او را بخواه و سلام به او برسان و بگو، خدا به تو سلام مى رساند و او را به خانه اى در بهشت كه از نور زينت شده است، بشارت ده.»

على و حضرت خدیجه سلام الله علیها كه همچنان در پى پيامبر صلى الله عليه و آله بودند، سر انجام آن حضرت را با صورتى خونين يافتند و به خانه آوردند. اما قريش كه مطلع شدند، پيامبر صلى الله عليه و آله با كمك على و خديجه به خانه منتقل شده، در پى آن ها روانه شدند، خود را به خانه خديجه رساندند و شروع به سنگ پرانى به خانه كردند. خديجه عليهاالسلام ناچار از خانه بيرون آمد و فرمود: «آيا شرم نمى كنيد كه خانه زنى را كه نجيب ترين قوم شماست، سنگ باران مى كنيد. آيا از خدا نمى ترسيد؟»

در پى اين سخنان بود كه مردم پراكنده شدند. رسول خدا صلى الله عليه و آله هم در اين هنگام پيام جبرئيل را به وى رساند. و خديجه عليهاالسلام در جواب گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و على جبرئيل السلام و عليك يا رسول الله السلام و رحمة الله و بركاته و على من سمع السلام الا الشيطان.» (19)

تحريم همه جانبه

سران قريش در نخستين شب از سال هفتم بعثت تصميم گرفتند مسلمانان را تحت فشار اقتصادى، اجتماعى و سياسى قرار دهند. لذا پيمان نامه اى نوشتند و هر نوع معامله اى را با مسلمانان تحريم كردند. ابوطالب با درك ميزان خطر، مسلمانان را از شهر خارج و در دره اى جمع آورى كرد. ـ دره اى كه سه سال پذيراى مسلمانان شد ـ در اين رويداد بزرگ نيز هم حضرت خديجه عليهاالسلام و هم حضرت على عليه السلام حاضر بودند و اصولاً فشارهاى ناشى از تحمل گرسنگى و سختى اين دوره را مى توان در رحلت خديجه عليهاالسلام مؤثر دانست. البته خديجه عليهاالسلام از طرق مختلف به تأمين نيازهاى مسلمانان همت مى گمارد كه از جمله ابوالعاص بن ربيع داماد حضرت خديجه عليهاالسلام شترها را مى آورد؛ بار گندم و خرما بر آن ها مى نهاد و به مسلمانان مى رساند. (20)

ابن هشام از جمله كسانى است كه به حضور خديجه عليهاالسلام در شعب اشاره كرده است. «و قدكان ابوجهل بن هشام فيما يذكرون لقى حكيم بن حزام بن خويلد ابن اسد معه غلام يحمل.... يريد به عمته خديجه بنت خويلد و هى عند رسول الله و معه فى الشعب فتعلق به فقال: اتذهب بالطعام؛(21) ابوجهل، حكيم بن حزام بن خويلد بن اسد را با غلامش كه مواد غذايى حمل مى كرد و قصد داشت نزد عمه اش، خديجه عليهاالسلام ، برود، ديد. خديجه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و با او در شعب بود. ابوجهل با او گلاويز شد و گفت: آيا غذا مى برى؟»

بيعت با على عليه السلام

شگفت آورترين صحنه زندگى خديجه عليهاالسلام مربوط به قبول ولايت اميرمؤمنان عليه السلام و امامت اولاد اميرمؤمنان عليه السلام است با اين كه در آن وقت به قبول ولايت مكلف نبود، چون اين تكليف بعد از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله ، وجوب مى يافت. ولى او در زمان ولادت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام از امامت ائمه اطهار ـ كه از نسل فرزندش فاطمه هستند ـ شنيده بود. لذا قدر و منزلت امير مؤمنان عليه السلام را مى دانست.

علامه مجلسى در اين باره مى نويسد: «يك روز رسول خدا صلى الله عليه و آله همسر مهربانش را خواست. او را در كنار خود نشاند و فرمود: «اين جبرئيل است كه مى گويد، اسلام شروطى دارد: اوّل، اقرار به يگانگى خداوند. دوم، اقرار به رسالت رسولان. سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول شريعت و احكام آن. چهارم، اطاعت اولى الامر و ائمه طاهرين از فرزندان او همراه با برائت از دشمنان آن ها.»

در پى اين فرمايش پيامبر صلى الله عليه و آله خديجه عليهاالسلام به همه آن ها اقرار كرد و يك به يك تصديق فرمود. در مورد امير مؤمنان على عليه السلام رسول اكرم صلى الله عليه و آله به خصوص به خديجه عليهاالسلام فرمود: «هو مولاك و مولى المؤمنين و امامهم بعدى؛ على مولاى تو و مولاى مؤمنان و امام آن ها پس از من است.»

رسول گرامى بعد از آن كه عهد اكيد از خديجه عليهاالسلام گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وى آموخت. آن گاه، دست خود را بالاى دست امير مؤمنان عليه السلام گذاشت و خديجه عليهاالسلام دست خود را بالاى دست پيامبر عليه السلام گذاشت و به اين صورت بيعت كرد.

از حديث «ما كمل من النساء الا اربعة آسيه بنت مزاحم، مريم بنت عمران، خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد» هم ظاهر مى شود كه آن بانوى بزرگوار به تمام اصول و فروع دين اسلام ايمان آورد. (22)

على عليه السلام داماد خديجه عليهاالسلام

حضرت خديجه عليهاالسلام 24 سال زندگى پر فراز و نشيب خود با رسول خدا صلى الله عليه و آله را پشت سر گذاشت و پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان بشارت به وى وعده بهشت داد. بعد از وفات، خود وارد قبر او شد و برايش گريست. (23) فاطمه عليهاالسلام تنها باز مانده خديجه عليهاالسلام در اين لحظات سخت دور پدر مى چرخيد و بهانه مادر را مى گرفت و اين بر ناراحتى پيامبر صلى الله عليه و آله بى اندازه مى افزود تا آن كه جبرئيل نازل شد و فرمود: «اى پيامبر! به فاطمه بگو خدا براى مادرت قصرى از لؤلؤ ساخته است كه ميان آن نهر است و در آن جا رنجى نيست.» (24)

آرى خديجه عليهاالسلام سر انجام سه سال قبل از هجرت در ماه رمضان(25) وفات يافت، اما تقدير چنين بود كه اين بار دختر و پاره تن خديجه مأموريت همراهى على در مسير پيروى و يارى از رسول خدا صلى الله عليه و آله را عهده دار شود. امرى كه بعدها موجب فخر و مباهات ائمه عليهم السلام بود و آنان به اين كه فرزند خديجه ناميده شوند، افتخار مى كردند. مانند آنچه در زيارت امام زين العابدين، از امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «السلام عليك يابن رسول الله..... السلام عليك يابن على بن ابى طالب. السلام عليك يابن الحسن و الحسين. السلام عليك يا بن خديجة و فاطمة».(26)

به ياد حضرت خدیجه سلام الله علیها

امير مؤمنان على عليه السلام بعد از وفات حضرت خديجه عليهاالسلام به مناسبت از وى ياد مى كرد و نامش را گرامى مى داشت. از جمله، يك بار به دفاع پيامبر صلى الله عليه و آله از حضرت خديجه اشاره كرده و اين قضيه را نقل كردند: «ذكر النبى صلى الله عليه و آله خديجة يوما و هو عند نسائه فبكى فقالت عايشه ما يبكيك على عجوز حمراء من عجائز بنى اسد؟ فقال: صدقتنى اذ كذبتم و آمنت بى اذ كفرتم و ولدت لى اذ عقمتم. قالت عايشه فما زلت اتقرب الى رسول الله بذكرها؛ (27) يك روز كه پيامبر خدا در ميان همسران خويش حضور داشت، يادى از همسرش خديجه نمود و به فراق او گريست عايشه گفت: بر پيرزن سرخ روى از تيره بنى اسد مى گريى؟ رسول خدا فرمود: «[چه كسى جاى خديجه را مى گيرد] روزى كه شما مرا تكذيب كرديد، مرا تصديق كرد. روزى كه كفر ورزيديد به من ايمان آورد و هنگامى كه شما نازا بوديد او برايم فرزند آورد.

عايشه گفت از آن پس همواره خودم را با بيان خوبى هاى خديجه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك مى كردم.»

آخرين مال

اموال حضرت خديجه عليهاالسلام به عنوان ابزارى مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پيشرفت آن قرار گرفت. جالب اين كه آخرين بخش از دارايى خديجه توسط امير مؤمنان در سفر هجرت به مدينه صرف شد.

پيامبراكرم صلى الله عليه و آله سه شبانه روز در غار ثور ماند، امير مؤمنان نيز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن جا حضرت به على عليه السلام فرمود: «امانت هاى زيادى نزد من است، به بالاى ابطح (تپه اى در مكه) برو و صبح و شب با صداى بلند بگو: هر كسى نزد محمد امانت و يا وديعه اى دارد بيايد و تحويل بگيرد. يا على! بعد از اين با هيچ حادثه اى ناگوار مواجه نخواهى شد تا اين كه نزد من برسى. امانت هاى مردم را آشكارا تحويل بده. اى على! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما.

از آخرين باقى مانده اموال خديجه براى خود و فاطمه و هر كس از بنى هاشم كه قصد همراهى با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت ها، ديگر درنگ نكن... .»

ابوعبيده (نوه عمار ياسر) مى گويد: «فرزند ابى رافع اين مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسيدم: مگر رسول خدا مال و ثروتى قابل توجه داشت كه دو شتر براى سفر خودش خريد و به امير مؤمنان هم سفارش كرد زاد و توشه ديگر مهاجران را تهيه كند؟

ابى رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هيچ مال و ثروتى براى من سودمندتر از اموال خديجه نبود. ابى رافع افزود: پدرم گفت: از آخرين موارد مصرف اموال خديجه خريد زاد و توشه براى مسلمانان مستضعف بود كه قصد داشتند به مدينه هجرت كنند.

سفر اكثر مسلمانان با اموال خديجه ممكن شد. آخرين آن ها هم قافله اى بود كه امير المؤمنين آن را سرپرستى كرد.» (28)

يك نكته

شهيد مطهرى به نكته اى اساسى در (اموال خديجه و شمشير على) اشاره دارد كه آگاهى از آن جهت روشن شدن ذهن مخاطبان ضرورى است. زيرا وقتى گفته مى شود اسلام با مال خديجه و شمشير على پيش رفت، چنين به نظر مى رسد كه دين اسلام با همان زر و زور پيش رفته است.

شهيد پاسخ مناسبى به اين شبهه مى دهد و مى نويسد: «اگر دينى با زور پيش برود، آن چه دينى مى تواند باشد؟ آيا قرآن در يك جا دارد كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ آيا على عليه السلام يك جا گفت كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ شك[ى وجود] ندارد كه مال خديجه به درد مسلمين خورد اما آيا مال خديجه صرف دعوت اسلام شد؟ يعنى خديجه پول زيادى داشت پول خديجه را به كسى دادند و گفتند بيا مسلمان شو؟ آيا يك جا انسان در تاريخ چنين چيزى پيدا مى كند؟ يا نه، در شرايطى كه مسلمين و پيغمبر اكرم در نهايت درجه سختى و تحت فشار بودند، جناب خديجه عليهاالسلام مال و ثروت خودش را در اختيار پيامبر گذاشت، ولى نه براى اين كه پيامبر ـ العياذ بالله ـ به كسى رشوه بدهد و تاريخ نيز هيچ گاه چنين چيزى را نشان نمى دهد... پس اگر مال خديجه نبود، فقر و تنگدستى شايد مسلمين را از پا در مى آورد، مال خديجه خدمت كرد، اما نه خدمت رشوه دادن... بلكه خدمت به اين معنى كه مسلمانان گرسنه را نجات داد. شمشير على بدون شك به اسلام خدمت كرد.... در شرايطى كه شمشير دشمن آمده بود، ريشه اسلام را بكند.» 



(محمد عابدى)

 

 

 


------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 ـ تاريخ خميس، ج 1، ص 263.

2 ـ رياحين الشريعه، ج 2، ص 202.

3 ـ اعلام النبلا، ج 2، ص 111. اسد الغابة، ج 3، ص21.

4 ـ استيعاب، ج 4، ص 1817.

5 ـ درباره سال ازدواج تاريخ خميس، ج 1، ص 264. سيره حلبى، ج 1، ص 40، مشهور 40 سالگى است.

6 ـ الفصول المهمه، ص 29.

7 ـ كفاية الطالب، ص 206.

8 ـ اميرالمؤمنين در عهد پيامبر، صادق صدر، ص 59.

9 ـ فروغ ولايت، ص 17، به نقل از كشف الغمه، ج 1، ص 90.

10 ـ نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182، خطبه قاصعه.

11 ـ نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182.

12 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 208.

13 ـ مستدرك حاكم، ج 3، ص 136ـ ج 3 الغدير، ص 191 تا 213 را بخوانيد.

14 ـ تاريخ طبرى، ج 2، ص 213.

15 ـ اميرالمؤمنين در عهد پيامبر، محمد صادق صدر، ترجمه دكتر سيد جمال موسوى، ص 89، نقل از سيره سيد احمد زينى بن دحلال، ص 104.

16 ـ نهج البلاغه، خطبه قاصعه.

17 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 197.

18 ـ تاريخ طبرى، ج 2، ص 208.

19 ـ مستدرك حاكم، ج 3، ص 185؛ سبط جوزى، در تذكرة الخواص، ص 170؛ استيعاب، ج 14، ص 111.

20 ـ سيره ابن هشام، ج 2، ص 103، 353، 354.

21 ـ همان، ج 2، ص 103.

22 ـ رياحين الشريعه، ج 2، ص 209، نقل از بحارالانوار، ج 6.

23 ـ اعلام النبلا، ج 2، ص 111، تاريخ طبرى، ج 11، ص 593.

24 ـ نهاية الارب، ج 18، ص 171.

25 ـ استيعاب، ج 4، ص 1882؛ مقاتل الطالبين، ص 130.

26 ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 596.

27 ـ كشف الغمه، ج 2، ص 131؛ بحار الانوار، ج 16، ص 18.

28 ـ بحار، ج 19، ص 63.

29 ـ سيرى در سيره نبوى، صص 248 ـ 245.

 

 

 

 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]