مدیر سایت

مدیر سایت

وب سایت تخصصی حضرت خدیجه سلام الله علیها که از سال 80 تا کنون فعالیت دارد و در مورد زندگی نامه حضرت خدیجه سلام الله علیها و فیلم و صوت و کتاب هایی که در مورد ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله منتشر میشود.

نشانی وبگاه: www.khadijeh.com

به گزارش مشرق، داود میرباقری که خود در زمان پخش سریال «مختارنامه» با حاشیه‌هایی درباره نمایش چهره‌ معصومین در سریال‌اش مواجه شده بود با ابراز تاسف برای اتفاقی که برای «رستاخیز» افتاده است، گفت: اگر در «مختارنامه» قرار بود مبنای درام نشان دادن چهره ائمه باشد، من قطعا قبل از ساخت کار دیگری می‌کردم.

 

او یادآور شد: «مختارنامه» قصه‌ای داشت که در حاشیه کربلا اتفاق می‌افتاد و مشکلات خاصی در تصویر کردن چهره ائمه نداشتیم بنابراین سراغ این قصه رفتم و فکر کردم، بخشی از مشکلاتی که در سریال امام علی (ع) داشتم را در این سریال ندارم بنابراین در «مختارنامه» فرصت بهتری داشتم که درام را آن طور که دلم می خواهد با سلیقه‌ام سازگار کنم.

میرباقری ادامه داد: در مسیر تولید، آقای ضرغامی اصرار داشتند، بخشی از حوادث کربلا را در «مختارنامه» ببینیم و این پروسه سه، چهار سال به طول انجامید. فکر کردم چون پیشنهاد به تصویر کشیدن حوادث کربلا از طرف مدیریت ارشد سازمان عنوان شده است، مشکلات کمتر باشد. اما در زمان پخش، بخشی از این صحنه‌ها پخش شد و بخشی دیگر به روی آنتن نرفت که خیلی هم صحنه‌های تعیین‌کننده‌ای بود.

این کارگردان که عصر دیروز 30 مرداد ماه در نشست رسانه‌ای سریال شبکه نمایش خانگی «دندون طلا» سخن می‌گفت، با اشاره به حواشی پیش آمده برای فیلم «رستاخیز» احمدرضا درویش گفت:‌ قبل از شروع تولید این‌گونه کارها، باید رایزنی صورت بگیرد و سپس کار شروع شود.

او با تاکید بر اینکه عقیده شخصی‌اش بر این است که می‌توان چهره ائمه را در کارهای نمایشی تصویر کرد، تصریح کرد: به عقیده من با توجه به پتانسیلی که در حال حاضر وجود دارد، بدون اینکه چهره ائمه مخدوش شود، می‌توان چهره آن‌ها را تصویر کرد ولی این مساله ملزومات خاص خود را دارد و باید به گونه‌ای تنظیم شود که مشکلی پیش نیاید.

میرباقری سپس خاطرنشان کرد که پیش‌تر ساخت قصه حضرت خدیجه (س) به او پیشنهاد شده است اما در نهایت آن را نپذیرفته است.

او در این باره توضیح داد: پس از اینکه قصه حضرت خدیجه به من پیشنهاد شد، رفتم و پژوهش کردم که نمی‌شود چهره حضرت خدیجه را نشان داد و اگر بسازم با مشکل پخش مواجه می‌شوم بنابراین قبول نکردم. توجه به این مساله خیلی مهم است و باید از قبل فکر کنیم تا این همه هزینه و نیرو را صرف نکنیم و سپس با مشکل پخش مواجه شویم.

کارگردان سریال‌های امام علی (ع) و مختارنامه سپس تاکید کرد: حواشی پیش آمده برای فیلم «رستاخیز» تاثیر مخربی بر هنرمندانی می‌گذارد که قصد ساخت سریال‌های مذهبی را دارند.21

این کارگردان سینما و تلویزیون ادامه داد: اگر الان بخواهم به سمت موضوع مذهبی بروم بیشتر دست و پایم می‌لرزد. اینکه درگیر کاری شویم و این همه انرژی و وقت صرف آن کنیم و بعد معلوم نیست می‌توان آن را پخش کرد یا نه؟

میرباقری تاکید کرد: حواشی پیش آمده برای فیلم «رستاخیز» انگیزه فیلم‌سازان را کم می‌کند. باید با شرایطی سراغ کارهای این‌چنینی رفت که مطمئن باشیم می‌توان کار را عرضه کرد، چون مهم‌ترین بخش کار ما همین پخش است، کار تا به مردم نرسد نمی‌توانیم بهره لازم را از آن بگیریم بنابراین این گونه مشکلات را باید از اول حل کرد.

او تاکید کرد که حداقل تاثیر ایجاد شده از عدم اکران فیلم «رستاخیز» این است که اگر کسی ایده مذهبی داشته باشد، دست و دلش بلرزد و انگیزه‌اش کمتر شود.

 

 

اصل خبر در سایت مشرق نیوز :  کلیک کنید....

آزار پيامبر توسط عايشه و حفصه

شايد ذكر برخي رفتارهاي نامناسب از سوي عايشه به شيعيان نسبت داده شود ، اما همچون گذشته اين علماي اهل سنت هستند كه روايت ميكنند .

حفصه وعایشه علیه رسول خدا و برای آزار او اتفاق کرده بودند. صحیح بخاری ج۶ص۶۹

و ایه نازل شد که "اگر شما -همسران پيامبر- از كار خود توبه كنيدبه نفع شماست‏،زيرادلهايتان از حق منحرف گشته‏؛
و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، -كارى از پيشنخواهيد برد- زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح‏، و
فرشتگان بعداز آنان پشتيبان اويند"

سوره تحریم ایه ۴ و ۵- تفسیر الثعلبی - ذیل همین ایه و تفسیر ابن کثیر ج۴ص۶۳۴ و صحیح بخاری ج۳ص۱۶۳.


عایشه و حفصه آنقدر رسول خدا را آزار می دادند که تمام آنروز را خشمگین سپری میکرد. صحیح بخاری ج۶ص۶۹ و طبقات ابن سعد ج۸ص۵۶


عمربن خطاب به دخترش حفصه گفت: تو میدانیکه رسول خدا تو را دوست ندارد .صحیح مسلم ج۴ص۱۸۸

اینکه بخاری به این مساله اعتراف میکند بیانگر آنست که خبر آزار رساندن آن دو به پیامبر میان مردم شایع ومتواتر شده بود.

مخالفت عایشه با خدا و پیامبر اکرم ص

عایشه و حفصه درحالیکه قرآن میفرماید: وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.
اما بارها با خدا و رسول خدا مخالفت کردند: عایشه و حفصه در زمان بیماری رسول خدا با او مخالفت کرده و هر کدام خواستند
تا پدر خود را برای امامت نماز جماعت دعوت کنند که پیامبر به آن دو فرمود: شما چون زنان فتنه گر اطراف یوسف هستید.

تاریخ الطبری ج۲ص۴۳۹ وسیره ابن هشام ج۴ص۳۰۱.

عایشه با کلام خداوند که میفرماید: "ای زنان پیامبر در خانه هایتان بنشینید وآرام بگیرید و مانند دوره جاهلیت پیشین آرایش و خود آرایی نکنید)" . احزاب آیه۳۳)مخالفت آشکار کرده و راهی بصره گردید.

و سفارش رسول خدا مبنی بر امتناع ازجنگیدن با امیرمومنین علی بن ابیطالب را ندیده گرفت و آتش جنگ جمل را برافروخت
و درآن با امیرمومنین جنگیده و حفصه نیز میخواست در آن شرکت جوید اما برادرش عبدالله جلوی او را گرفت

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۲ص -۸۰ و تاریخ طبری ج۳ص۴۷۷ و معجم البلدان ج۲ ص ۳۶۲ و....

درحالیکه رسول خدا فرموده بود: حسنین علیهم السلام دو سیدجوانان اهل بهشتند.

الکامل فی التاریخ ابن اثیر ج۲ص۱۰ و سنن ترمذی ج۲ص۳۰۶ و مسند احمد ج۳ص۳و.... .

عایشه ومروان بن حکم از دفن امام حسن مجتبی در کنار جدش رسول خدا جلوگیری کردند.

مختصر تاریخ دمشق ابن عساکر ج۷ص۴۵- تاریخ ابوالفداء ج۲ص۲۵۵ و تاریخ یعقوبی ج۲ص۲۲۵.

و نیز عایشه در نسبت ابراهیم پسر پیامبر تشکیک کرد. المستدرک حاکم ج۴ص۴۲

و از خدیجه بد گفت. المنتظم ابن جوزی ج۳ص۱۸

بخاری دوری جستن پیامبر ص از زنانش را ذکر کرده است. صحیح بخاری ج۶ص۷۰

مسلم نزول آیه: "امیداست که اگر پیامبر شما را طلاق داد خدا به جای شما زنانی بهتر از شما به اوبدهدکه همه با مقام تسلیم و ایمان باشند" را درباره این حادثه تایید کرده است. مسلم ج۴ص۱۸۸

حاکم نیشابوری نیز گفته است: پیامبر ص عایشه و حفصه را طلاق داد امادوباره رجوع فرمود. المستدرک ج۴ص۱۶

این از چیزهایی است که بداخلاقی ناسازگاری وعدم محبت این دو را نسبت به پیامبر می رساند و نیز مبین خشم رسول خدا ص نسبت به آندو چون همسران نوح و لوط هستند.

آرزوی مرگ عایشه توسط حضرت رسول ص

عایشه میگوید: رسول خدا آرزومند مرگ من بود و میگفت: دوست داشتم تا زنده هستم پیش بیاید که بر تو نمازبخوانم و تو را دفن کنم. الطبقات ابن سعد ج۲ص۲۰۶

فتنه اینجاست !!
رسول خدا ص درباره منزل عایشه فرمود: فتنه اینجاست فتنه اینجاست فتنه اینجاست. از اینجا شاخ شیطان بیرون می آید.
بخاری ج۴ص۴۶

عایشه و تهمت شرکت پیامبر اکرم در مجلس غنا و رقص!
بخاری و مسلم از عایشه نقل میکنند که: دیدم پیامبر مرا با ردایش می پوشاندمن حبشی ها را که در مسجد بازی میکردند تماشا میکردم.که عمر آنها را بازداشت وپیامبر فرمود:آنها را به حال خو بگذار! ای حبشی ها آسوده خاطر باشید!
پس قدردخترکان نورسیده بازیگوش را بدانید. بخاری کتاب المناقب ج۲ص۱۷۹ وکتاب العیدین ج۱ص۱۲۳ - صحیح مسلم کتاب صلوه العیدین ج۲ص۶۰۸

و روایات بسیار دیگری که بخاری و مسلم از عایشه نقل کرده اند. و در تمامی آنها عایشه تهمت شرکت در مجلس زنان
و مردان وغنا و رقص را به پیامبر اکرم زده است.
جالب است که در این روایات دروغین عمر میخواهد از گناه دوری کند ولی رسول خدا او رابه گناه تشویق میکند !!!
همچنین جالب است که عایشه در این روایات دروغین میگوید جلس غنا و رقص در مسجد برگزار میشده است !!!
نمیدانم آیا پیامبر مسجد خود را برایاقامه نماز و قرائت قرآن ونشر تعالیم اسلام و اداره شوون مسلمانان بنا کرده بود یابرای نمایش رقص و سرگرمی ؟!

آیا میشود همسر پیامبر (عایشه و حفصه) خیانتکار و کافر باشد ؟؟؟
یکی از مسائلی که برخي مطرح میکنند این است که چطور ممکن است همسر پیامبر این چنین جنایتکار و تبهکار باشد.
و این همه روایات جعلی برای خراب کردن چهره پیامبر ص نقل کرده باشد. و یا اینقدر پیامبر ص را اذیت کند که ایشان آرزوی مرگ عایشه را کند. اما این برای اولین بار در تاریخ نیست که می بینیم نزدیکان یکی از اولیای خدا کافر و خیانتکار است.
همه میدانیم که پسر حضرت نوح علیه السلام از کسانی بود که در طوفان غرق شد.
همچنین خداوند درباره عایشه و حفصه میفرماید:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ.
یعنی: خداوند براى كسانى كه كافر شده‏اندبه همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است‏، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو پيامبر سودى به حالشان در برابر عذاب الهى‏نداشت‏،
و به آنها گفته شد: وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مى‏شوند!
پس نزدیکی و قرب به شخص صالح هیچگاه دلیل خوب بودن شخصی نمی باشد.


یا رسول الله عدالت پیشه کن !
این سخن این قدر توهین و بی احترامی بزرگی بود که حتی ابوبکر پس از این ماجرا عائشه دختر خود را سیلی می زند!
جالب اینجاست که تنها دو نفر جرات کردند که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله اینگونه توهین کنند. یکی عايشه و دیگری ذوالثدیة. ذوالثدیة از خوارج بود و در جنگ نهروان امیرالمومنین علیه السلام او را به درک واصل کرد. ذوالثدیة نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه واله چنین گفت:
به خدا قسم که عادل نیستی .پیامبر اکرم صلی الله علیه واله در جواب او گفتند: پس چه کسی عادل است اگر من را عادل نمی دانی؟ (یحک فمن یعدل اذا لم اعدل)
هر دو (عايشه و ذوالثدیة) با مولا علی علیه السلام جنگیدندو با بغض مولا علی علیه السلام مردند.و هردوی آنها دو فتنه عظیم را به راه انداختند= جمل و نهروان.

تفسیر القرطبی ۱۸/۲۰۲ /کنزالعمال ۷/۲۹۴ /الطبقات ابن سعد ۸/۱۶۱ /فتح القدیر شوکانی ۵/۲۵۵تاریخ الطبری ۴/۷۶ /الاصابة ۲/۱۶۶۶۴۴ /صحیح بخاری ۳/۱۳۲۱ /صحیح مسلم ۲/۷۴۴

پیامبر آیاتی از قرآن کریم را فراموش کرد !!!
صحیح بخاری و مسلم با سند خود از عائشه روایت کنند که گفت: رسول خدا در مسجد به قرائت مردی گوش می داد که ناگهان گفت: رحمت خدا بر او باد. آیاتی را که فراموش کرده بودم به یاد آورد.

و در عبارتی دیگر این چنین است که: رحمت خدا بر او باد که آیات فلان و فلان را که از سوره فلان و فلان انداخته بودم به یادم آورد.
و در عبارت صحیح بخاری چنین است که:آنها را از سوره فلان و فلان فراموش کرده بودم.

بررسی این روایت
نمیدانم چگونه پیامبر صلی الله علیه و اله چنین سخن می گوید؟ در حالی که صحیح بخاری و مسلم با سند خود از ابن مسعود
روایت کنند که گفت: "بسیار بد است که کسی بگوید:ایه فلان و فلان را فراموش کردم. بلکه او خود فراموش شده است
قران را به حافظه بسپارید که آن سریعتر از رها شدن بند زانوی شتر از سینه مردان رها میشود."

و چگونه پیامبر اکرم قران را فراموش می کند در حالی که قرآن می فرماید: "سنقرئک فلا تنسی" یعنی به زودی بر تو می خوانیم و
تو فراموش نمی کنی. (سوره اعلی ایه ۷(
-صحیح بخاری کتاب فضائل القرآن ج۳ص۱۵۵ - صحیح مسلم کتاب صلاه المسافرین ج۱ص۵۴۳ مسند احمد ج۶ص۱۲
-صحیح بخاری کتاب الفضائل القران ج۳ص۱۵۵ صحیح مسلم ج۱ص۵۴۴.

به مناسبت وفات حضرت خدیجه(سلام الله علیها)

خبرگزاری ایمنا: حضرت خدیجه علیها السلام در 24 سال زندگی مشترک با پیامبر گرامی اسلام (صلوات الله علیه وآله)، خدمات بسیاری برای آن بزرگوار و دین اسلام انجام داد. حمایت های مالی، روحی، عاطفی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله، تصدیق و تأیید پیامبر در روزگاری که هیچ کس تأییدش نمی کرد و یاری ایشان در برابر آزار مشرکان، گوشه هایی از این خدمات ارزشمند است. حضرت خدیجه علیها السلام پس از ازدواج با پیامبر، دارایی اش را به ایشان بخشید تا آن را هرگونه می خواهد مصرف کند. رسول گرامی اسلام در این زمینه می فرماید: «هیچ ثروتی به اندازه ثروت خدیجه علیهاالسلام برای من سودمند نبود.» خبرگزاری ایمنا: حضرت خدیجه علیها السلام، این بانوی بزرگوار نه تنها از عمق جان به رسالت پیامبر ایمان آورد، بلکه او را در برابر سختی ها و تکذیب مشرکان و بدخواهان یاری داد. تا زنده بود، اجازه نداد آزار و شکنجه مشرکان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت آید.

هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و آله با باری از مصیبت و اندوه به خانه می آمد، خدیجه او را دلداری می داد و نگرانی را از ذهن و خاطرش می زدود

حضرت خدیجه علیها السلام در 24 سال زندگی مشترک با پیامبر گرامی اسلام(صلوات الله علیه وآله) ، خدمات بسیاری برای آن بزرگوار و دین اسلام انجام داد. حمایت های مالی، روحی، عاطفی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله، تصدیق و تأیید پیامبر در روزگاری که هیچ کس تأییدش نمی کرد و یاری ایشان در برابر آزار مشرکان، گوشه هایی از این خدمات ارزشمند است. حضرت خدیجه علیها السلام پس از ازدواج با پیامبر، دارایی اش را به ایشان بخشید تا آن را هرگونه می خواهد مصرف کند. رسول گرامی اسلام در این زمینه می فرماید: «هیچ ثروتی به اندازه ثروت خدیجه علیهاالسلام برای من سودمند نبود.»

 

حضرت خدیجه علیها السلام، این بانوی بزرگوار نه تنها از عمق جان به رسالت پیامبر ایمان آورد، بلکه او را در برابر سختی ها و تکذیب مشرکان و بدخواهان یاری داد. تا زنده بود، اجازه نداد آزار و شکنجه مشرکان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت آید. هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و آله با باری از مصیبت و اندوه به خانه می آمد، خدیجه او را دلداری می داد و نگرانی را از ذهن و خاطرش می زدود.

منبع خبرگزاری ایمنا

آيا عائشه، نسبت به همسران ديگر رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) حسادت داشته است؟

 

          پاسخ:

 

يكي از ويژگي‌هاي بارز عائشه در ميان همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله، غيرت و حسادت بيش از اندازه او نسبت به ديگر امهات المؤمنين بوده است.

اين حسادت‌ها در برخي از موارد، خشم رسول‌خدا صلي الله عليه وآله را برمي‌انگيخت و سبب مي‌شد كه آن حضرت كه پيامبر رحمت بوده و در قرآن با عبارت «رحمة للعالمين» و «خلق عظيم» ستوده شده است ، با عائشه به تندي سخن بگويد.

گاهي دامنه اين حسادت شامل فرزندان رسول خدا از ديگر همسرانش نيز مي‌شده است؛ از جمله حسادت بيش از اندازه عائشه نسبت به صديقه طاهره سلام الله عليها و ابراهيم فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله در كتاب‌‌هاي تاريخي به صورت گسترده نقل شده است .

ما به مواردي كه علماي اهل سنت در كتاب‌ هاي معتبر خود آن‌ها را نقل كرده‌اند اشاره مي‌كنيم:


حسادت عائشه نسبت به حضرت خديجه سلام الله عليها:

 

حضرت خديجه سلام الله عليها نخستين و برترين همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله بود و پيامبر خدا ايشان را بيش از ديگر همسرانش دوست داشت و تا زماني كه حضرت خديجه زنده بود، با هيچ زن ديگري ازدواج نكرد ؛ همچنين تا آخر عمر ، همواره ياد او را در دل نگه داشته بود.

 همين مسأله سبب شده بود كه عائشه نسبت به ايشان حسادت شديدي در خود احساس كند و گاهي آن را بروز دهد .

بخاري در صحيح خود مي‌نويسد:

حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ حدثنا حُمَيْدُ بن عبد الرحمن عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت ما غِرْتُ على امْرَأَةٍ ما غِرْتُ على خَدِيجَةَ من كَثْرَةِ ذِكْرِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِيَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِي بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِينَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِيلُ عليه السَّلَام أَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ في الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.

از عائشه نقل شده است كه بر هيچ يك از زنان به اندازه خديجه حسادت نكردم؛ چرا كه رسول خدا او را زياد ياد مي‌كرد، سه سال بعد از او ، با من ازدواج كرد و خداوند به پيامبر و يا جبرئيل دستور داد كه خديجه را به خانه‌اي در بهشت كه از درّ و مرواريد ساخته شده است، بشارت دهد.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري،ج 3   ص 1389، ح3606، كتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِيجِ النبي (صلوات الله علیه و آله) خَدِيجَةَ وَفَضْلِهَا رضي الله عنها،  تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

همين روايت را بخاري در چندين جاي ديگر از صحيحش نقل كرده است؛ از جمله:

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري،  ج 3   ص 1389، ح3605، كتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِيجِ النبي (صلوات الله علیه و آله) خَدِيجَةَ وَفَضْلِهَا رضي الله عنها ؛ ج 5   ص 2004، ح4931، كِتَاب النِّكَاحِ، بَاب غَيْرَةِ النِّسَاءِ وَوَجْدِهِنَّ ؛ ج 5   ص 2237، ح5658، كِتَاب الْأَدَبِ، بَاب حُسْنُ الْعَهْدِ من الْإِيمَانِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

مسلم نيشابوري نيز همين روايت را نقل كرده است:

النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم،  ج 4   ص 1888، ح2435، كِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ خَدِيجَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ رضي الله تَعَالَى عنها ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

 احمد بن حنبل در مسند خود مي‌نويسد:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا علي بن إِسْحَاقَ انا عبد اللَّهِ قال انا مُجَالِدٌ عَنِ الشعبي عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ قالت كان النبي صلى الله عليه وسلم إذا ذَكَرَ خَدِيجَةَ أَثْنَى عليها فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ قالت فَغِرْتُ يَوْماً فقلت ما أَكْثَرَ ما تَذْكُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قد أَبْدَلَكَ الله عز وجل بها خَيْراً منها قال ما أبدلني الله عز وجل خَيْراً منها قد آمَنَتْ بي إِذْ كَفَرَ بي الناس وصدقتني إِذْ كذبني الناس وواستني بما لها إذا حرمني الناس ورزقني الله عز وجل وَلَدَهَا إِذْ حرمني أَوْلاَدَ النِّسَاءِ.

عايشه مى‏گويد: رسول خدا هرگاه به ياد خديجه مي‌افتاد از او به نيكي ياد مي‌كرد. روزي حسادت بر من چيره شد و گفتم: چه زياد از آن پير زن بي‌دندان ياد مى‏كنيد؟ همانا خداوند بهتر از او نصيب شما فرموده است. رسول خدا فرمود: خداوند بهتر از او نصيب من نفرموده است، زيرا هنگامى كه همه مردم مرا تكذيب مى‏كردند، او مرا تصديق مى‏كرد و هنگامى كه مردم مرا محروم مى‏داشتند او با اموال خود من را ياري مى‏كرد و خداوند فرزندان مرا ، از او به من عنايت فرمود و حال آنكه از غير او فرزندى به من عنايت نفرمود.

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 6   ص 117، ح24908، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

ابن كثير دمشقي بعد از نقل اين روايت مي‌گويد:

تفرد به أحمد أيضا وإسناده لا بأس به .

تنها احمد اين رايت را نقل كرده است، سند آن اشكالي ندارد.

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، السيرة النبوية، ج 2   ص 135، طبق برنامه الجامع الكبير؛

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 3   ص 128، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

و هيثمي نيز مي‌گويد:

رواه أحمد وإسناده حسن.

احمد آن را نقل كرده و سند آن «حسن» است.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9   ص 224، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

مسلم نيشابوري نيز همين روايت را نقل كرده است ؛ اما متأسفانه سخن پيامبر خدا را كه در جواب عائشه مي‌فرمايد: «خداوند از او بهتر به من نداده» را حذف كرده است :

حدثنا سُوَيْدُ بن سَعِيدٍ حدثنا عَلِيُّ بن مُسْهِرٍ عن هِشَامٍ عن أبيه عن عَائِشَةَ قالت اسْتَأْذَنَتْ هَالَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أُخْتُ خَدِيجَةَ على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِيجَةَ فَارْتَاحَ لِذَلِكَ فقال اللهم هَالَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ فَغِرْتُ فقلت وما تَذْكُرُ من عَجُوزٍ من عَجَائِزِ قُرَيْشٍ حَمْرَاءِ الشِّدْقَيْنِ هَلَكَتْ في الدَّهْرِ فَأَبْدَلَكَ الله خَيْرًا منها.

از عائشه نقل شده است كه روزي هاله دختر خويلد خواهر خديجه اجازه ورود بر رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) را خواستار شد، رسول خدا به ياد اجازه گرفتن خديجه افتاد و خوشحال شد و فرمود: «خدايا هاله دختر خويلد». عائشه مي‌گويد: من حسادتم برانگيخته شد و گفتم: چرا اين قدر اين پيرزن از پيرزن‌هاي قريش را كه از شدت پيري (دندان‌هايش ريخته و) لثه‌هايش نمايان شده بود، ياد مي‌كني؟ او خيلي وقت پيش هلاك شد و خدا بهتر از او را به تو داده است.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم،  ج 4   ص 1889، 2437،  كِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ خَدِيجَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ رضي الله تَعَالَى عنها ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.


خشم بي‌سابقه رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) از گفتار عائشه:

 

طبراني در معجم كبير خود عائشه نقل مي‌كند كه رسول خدا از گفتار من چنان خشمگين شد كه تا كنون او را چنين خشمناك نديده بودم:

حدثنا محمد بن الْفَضْلِ السَّقَطِيُّ ثنا سَعِيدُ بن سُلَيْمَانَ ثنا مُبَارَكُ بن فَضَالَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن عَائِشَةَ أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم كان يُكْثِرُ ذِكْرَ خَدِيجَةَ فقلت ما أَكْثَرَ ما تُكْثِرُ ذِكْرَ خَدِيجَةَ وقد أَخْلَفَ اللَّهُ لك من خَدِيجَةَ عَجُوزٌ حَمْرَاءُ الشِّدْقَيْنِ قد هَلَكَتْ في دَهْرٍ فَغَضِبَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم غَضَبًا ما رَأَيْتُهُ غَضِبَ مثله قَطُّ وقال إِنَّ اللَّهَ رَزَقَهَا مِنِّي ما لم يَرْزُقْ أَحَدًا مِنْكُنَّ قلت يا رَسُولَ اللَّهِ أعف عَنِّي عَفَا اللَّهُ عَنْكَ وَاللَّهِ لا تَسْمَعُنِي أَذْكُرُ خَدِيجَةَ بَعْدَ هذا الْيَوْمِ بِشَيْءٍ تَكْرَهُهُ .

از عائشه نقل شده است كه رسول خدا زياد از خديجه ياد مي‌كرد، من گفتم: چه قد زياد از خديجه ياد مي‌كني؛ خداوند به جاي خديجه كه پيرزن بي‌دندان بود و در زمان‌هاي گذشته هلاك شده (بهتر از او) را به تو داده است؛ پس رسول خدا خشمگين شد ؛ به طوري كه تا كنون او را هرگز اين چنين خشمگين نديده بودم و فرمود: خداوند از او چيزي نصيب من كرده است كه از هيچ يك از شما نكرده است . من گفتم: اي پيامبر خدا مرا ببخش، خداوند شما را ببخشد، سوگند به خدا كه ديگر درباره خديجه از من سخني نخواهي شنيد كه تو را ناراحت كند.

الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب ابوالقاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج 23   ص11، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.

تصحيح سند روايت:

 

هيثمي بعد از نقل اين روايت مي‌گويد:

رواه الطبراني واسانيده حسنة.

طبراني اين روايت را نقل كرده و سند‌هاي آن «حسن» هستند.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9   ص 224، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

هرچند كه همين تصريح هيثمي كفايت مي‌كند ؛ اما با به خاطر اطمينان بيشتر تمام روات سند را نيز بررسي مي‌كنيم .

محمد بن فضل:

 

شمس الدين ذهبي در باره او مي‌گويد:

محمد بن الفضل بن جابر الثقفي البغدادي . قال الدارقطني : صدوق .

محمد بن فضل، راستگو است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 21   ص 306، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.

دار قطني در سؤالات الحاكم در باره او مي‌نويسد:

محمد بن الفضل بن جابر بن شاذان السقطي صدوق.

محمد بن الفضل، راستگو بوده است.

الدارقطني البغدادي، ابوالحسن علي بن عمر (متوفاي 385هـ)، سؤالات الحاكم النيسابوري للدارقطني ، ج 1   ص 145، رقم: 197، تحقيق : د. موفق بن عبدالله بن عبدالقادر ، ناشر : مكتبة المعارف - الرياض  ، الطبعة : الأولى ، 1404 – 1984م

مقدسي حنبلي سندي را كه محمد بن فضل در سلسه وجود وجود دارد، تصحيح كرده است:

أنا الطبراني نا محمد بن الفضل السقطي نا سعيد بن سليمان (ح) إسناده صحيح.

طبراني از محمد بن فضل از سعيد بن سليمان نقل كرده است، سند آن صحيح است.

المقدسي الحنبلي، ابوعبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفاي643هـ)، الأحاديث المختارة، ج 4   ص 306، تحقيق عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، ناشر: مكتبة النهضة الحديثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولى، 1410هـ.

سعيد بن سليمان:

 

ابن حجر عسقلاني در باره او مي‌نويسد:

سعيد بن سليمان الضبي أبو عثمان الواسطي نزيل بغداد البزاز لقبه سعدويه ثقة حافظ من كبار العاشرة.

سعيد بن سليمان كه ساكن بغدا و لقب او سعدويه بوده، راستگو و از بزرگان طبقه دهم روات است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، تحقيق: محمد عوامة، ج 1   ص 237، رقم : 2329، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.

مبارك بن فضالة

 

شمس الدين ذهبي بعد از نقل روايتي كه در سند آن مبارك بن فضاله وجود دارد مي‌نويسد:

تفرد به مبارك بن فضالة عنه وهو صدوق .

اين روايت را فقط مبارك بن فضاله نقل كرده و او راستگو است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 5   ص 122، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

و در شرح حال او مي‌نويسد:

مبارك بن فضالة د ت ق خت ابن أبي أمية الحافظ المحدث الصادق الإمام أبو فضالة القرشي العدوي مولى عمر بن الخطاب من كبار علماء البصرة .

مبارك بن فضاله، حافظ ، محدث راستگو، پيشوا و از بزرگان دانشمندان بصره بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 7   ص 281، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

هشام بن عروة:

 

ذهبي در باره او مي‌نويسد:

هشام بن عروة أبو المنذر وقيل أبو عبد الله القرشي أحد الأعلام سمع عمه بن الزبير وأباه وعنه شعبة ومالك والقطان توفي 146 قال أبو حاتم ثقة إمام في الحديث.

هشام بن عروة، يكي از سرشناسان بود كه از عمويش عبد الله بن زبير و از پدرش (عروة بن زبير) روايت نقل كرده، ابوحاتم گفته كه او مورد اعتماد و پيشواي علم حديث بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج 2   ص 337، رقم: 5972، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.

عروة بن زبير:

 

قال بن سعد كان فقيها عالما كثير الحديث ثبتا مأمونا قال هشام صام أبي الدهر ومات وهو صائم في موته أقوال منها 93 و 94 ع.

ابن سعد گفته كه او ، فقيه، دانشمند، مورد اعتماد و امين بود و بسيار روايت نقل كرده است، هشام گفته: پدرم عمري روزه گرفت و در حالي مرد كه روزه‌دار بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج 2   ص 18، رقم: 3775 ، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.

بنابراين در سند اين روايت هيچ ترديدي نيست و ثابت مي‌كند كه حسادت عائشه نسبت به حضرت خديجه سبب خشم بي سابقه رسول خدا صلي الله عليه وآله شده است.


خشم شديد رسول خدا از گفتار عائشه:

 

ابن عبد البر در الإستيعاب، ابن جوزي در المنتظم ، ابن اثير در اسد الغابه و ديگر بزرگان اهل سنت نقل كرده‌اند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله از سخن عائشه آن قدر  عصباني شد كه از شدت ناراحتي موهاي جلوي سر او شروع به لرزش كرد !:

عن مسروق عن عائشة قالت كان رسول الله (صلوات الله علیه و آله) لا يكاد يخرج من البيت حتى يذكر خديجة فيحسن الثناء عليها فذكرها يوما من الأيام فأدركتني الغيرة فقلت هل كانت إلا عجوزا فقد أبدلك الله خيرا منها فغضب حتى اهتز مقدم شعره من الغضب ثم قال لا والله ما أبدلني الله خيرا منها آمنت بي إذ كفر الناس وصدقتني إذ كذبني الناس وواستني في مالها إذ حرمني الناس ورزقني الله منها أولادا إذ حرمني أولاد النساء قالت عائشة فقلت في نفسي لا أذكرها بسيئة أبدا.

مسروق از عائشه نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) هيچگاه از خانه خارج نمي‌شد، مگر اين كه يادي از خديجه (س) نموده و او را ستايش مي‌كرد؛ روزي از او روزها كه از او ياد كرد، حسادت من برانگيخته شد و گفتم: آيا او جز پيرزني بود، خداوند بهتر از او را نصيب تو كرده است. رسول خدا از شنيدن اين سخن آن قدر خشمگين شد كه موهاي جلوي سر آن حضرت مي‌لرزيد، سپس گفت: نه قسم به خدا، خداوند بهتر از او را به من نداده است، او به من ايمان آورد ، زماني كه مردم كافر بودند، مرا تصديق كرد، زماني كه مردم مرا تكذيب مي‌كردند، مالش را به من ايثار كرد در آن زمان كه همه مرا محروم كرده بودند، خداوند از او فرزنداني نصيبم كرد كه از ديگر زنانم نداد. عائشه گفت: با خودم گفتم كه ديگر هيچگاه از او به بدي ياد نخواهم كرد.

النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي 463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب،  ج 4   ص1823ـ1824، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم،  ج 3   ص 18 ، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1358؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، صفة الصفوة،  ج 2   ص 8، تحقيق: محمود فاخوري - د.محمد رواس قلعه جي، ناشر: دار المعرفة - بيروت، الطبعة: الثانية، 1399هـ – 1979م؛

الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة،  ج 7   ص 95، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996م؛

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب،ج 18   ص 113،  تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م؛

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات،  ج 13   ص 182، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.


وساطت مادر عائشه و درخواست بخشش از رسول خدا (صوات الله علیه و آله):

 

ابن اسحاق و حلبي در سيره خود نقل مي‌كنند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله آن قدر عصباني شد كه با عائشه برخورد تندي كرد ! تا جائي كه مادر عائشه مجبور شد بين او و رسول خدا وساطت كند تا آن حضرت عائشه را ببخشد:

نا يونس عن عبد الواحد بن أيمن المخزومي قال نا أبو نجيح أبو عبد الله بن أبي نجيح قال أهدى لرسول الله صلى الله عليه وسلم جزور أو لحم فأخذ عظما منها فتناوله الرسول بيده فقال له اذهب به إلى فلانة فقالت له عائشة لم غمرت يدك فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ان خديجة أوصتني بها فغارت عائشة وقالت لكأنه ليس في الأرض امرأة الا خديجة؟

فقام رسول الله صلى الله عليه وسلم مغضبا فلبث ما شاء الله ثم رجع فاذا أم رومان فقالت يا رسول الله ما لك ولعائشة انها حدث وأنت أحق من تجاوز عنها فأخذ بشدق عائشة وقال ألست القائلة كأنما ليس على الأرض امرأة الا خديجة والله لقد آمنت بي اذ كفر قومك ورزقت مني الولد وحرمتموه.

أبونجيح مي‌گويد: براي رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) گوسفندي براي ذبح و يا گوشتي هديه آوردند، آن حضرت قسمتي از آن را گرفت و با دستش تكه تكه كرد و فرمد: آن را براي فلاني ببر، عائشه گفت: چرا اين قدر احسان مي‌كني؟ رسول خدا فرمود: خديجه سفارش او را كرده بود. عائشه حسادتش برانگيخته شد و گفت: انگار كه در زمين زني غير از خديجه نيست ، رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) با حالت خشم از جا برخواست، مدتي صبر كرد و سپس برگشت. ام رومان (مادر عائشه) به رسول خدا فرمود: چه كار داري به عائشه، او كوچك است و تو سزاوارتر هستي كه از گناه او بگذري، رسول خدا دهان عائشه را گرفت و فرمود: آيا تو نبودي كه گفتي انگار زني در زمين غير از خديجه نيست؟ سوگند به خدا كه او به ايمان آورد در آن هنگام كه قوم تو كافر بودند، خداوند از او به من فرزند داد؛ در حالي كه شما مرا محروم كرديد.

محمد بن إسحاق بن يسار (متوفاي151هـ) ، سيرة ابن إسحاق (المبتدأ والمبعث والمغازي) ،ج 5   ص 228، ح332، تحقيق : محمد حميد الله ، ناشر : معهد الدراسات والأبحاث للتعريف ؛

الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاي1044هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون،  ج 3   ص 401، ناشر: دار المعرفة - بيروت – 1400.

حسادت‌هاي عائشه نسبت حضرت خديجه سلام الله عليها فقط به اين موارد محدود نمي‌شود، ما به جهت اختصار از نقل بقيه موارد خودداري مي‌كنيم.


تحليل حسادت‌هاي عائشه نسبت به  حضرت خديجه:

 

طبق اين روايات كه سند برخي از آن‌ها نيز تصحيح شد، حسادت‌هاي عائشه نسبت به حضرت خديجه سلام الله عليها، خشم و غضب شديد رسول خدا صلي الله عليه وآله را برانگيخته است؛ در برخي از موارد آن قدر خشمگين مي‌شود كه به گفته عائشه تا كنون چنين خشمي از آن حضرت سابقه نداشته است . در برخي از موارد از شدت خشم موهاي جلوي سر حضرت به لرزه درمي‌آيد و در مواردي مادر عائشه وساطت مي‌كند كه آن حضرت كمي از خشم و غضب خود بكاهد؛ اما خشم رسول خدا به حدي است كه وساطتت مادر عائشه نيز  نمي‌تواند آن حضرت را آرام كند و رسول خدا با عائشه برخورد تندي مي‌كند.

حال با توجه به اين روايات، سؤالي كه بايد دانشمندان اهل سنت به آن پاسخ دهند اين است كه حكم به خشم آوردن رسول خدا صلي الله عليه وآله چيست؟

آيا خشم رسول خدا صلي الله عليه وآله خشم خداوند را به دنبال ندارد؟

جالب اين است كه خود عائشه، كساني را كه رسول خدا را به غضب آورد، مستحق آتش جهنم دانسته است . در قضيه تمرد صحابه از دستور رسول خدا در حجة الوداع، عائشه مي‌گويد:

فَدَخَلَ عَلَيَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَكَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ .

رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) بر من وارد؛ در حالي كه غضبناك بود، گفتم: چه كسي تو را خشمگين كرده است، خدا او را داخل آتش كند.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم،  ج 2   ص 879، ح1211، كِتَاب الْحَجِّ ، بَاب بَيَانِ وُجُوهِ الْإِحْرَامِ ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

و در روايت ديگر از  نقل شده است كه:

فَغَضِبَ ثُمَّ انْطَلَقَ حتى دخل على عَائِشَةَ غَضْبَانَ فَرَأَتِ الْغَضَبَ في وَجْهِهِ فقالت من أَغْضَبَكَ أَغْضَبَهُ الله.

رسول خدا ناراحت شد، سپس از آن جا خارج و بر عائشه وارد شد، وقتي عائشه خشم و غضب را در چهره رسول خدا مشاهده كرد، گفت: چه كسي تو را خشمگين كرده است، خدا بر او غضب كند.

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل،  ج 4   ص 286، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

هيثمي بعد از نقل اين روايت مي‌گويد:

رواه أبو يعلى ورجاله رجال الصحيح .

اين روايت را أبويعلي نقل كرده و تمام راويان آن، راويان صحيح بخاري هستند.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد،  ج 3   ص 233، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

حال اگر كسي سؤال كند كه آيا اين دعاي عائشه شامل خود نيز خواهد شد يا نه، علما و دانشمندان اهل سنت چه پاسخ خواهند داد؟

هچنين اين روايت ثابت مي‌كند كه ادعاي اهل سنت مبني بر اين كه عائشه محبوب‌ترين همسر رسول خدا بوده، افسانه‌اي بيش نيست؛ بلكه حضرت خديجه سلام الله عليها محبوب‌ترين همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله است.

همچنين اين ادعاي برخي از دانشمندان اهل سنت را كه مي‌گويند: عائشه برترين همسر آن حضرت است، باطل مي‌كند؛ چرا كه طبق اين روايات رسول خدا صلي الله عليه وآله تصريح مي‌كند كه خداوند بهتر از او را نصيب من نكرده است.


حسادت عائشه نسبت به ماريه:

 

ام المؤمنين ماريه، يكي از همسران نيك سيرت رسول خدا و تنها زني است كه بعد از حضرت خديجه از رسول خدا صلي الله عليه وآله صاحب فرزند شد . بنابر نقل عائشه او چهره زيبائي داشت و همين سبب شده بود كه عائشه نسبت به او حسادت شديدي در خود احساس كند .

محمد بن سعد در طبقات خود و زبير بن بكار در المنتخب من كتاب ازواج النبي به نقل از عائشه مي‌نويسند:

عن عائشة قالت ما غرت على امرأة إلا دون ما غرت على مارية وذلك أنها كانت جميلة من النساء ... وأعجب بها رسول الله صلى الله عليه وسلم وكان أنزلها أول ما قدم بها في بيت لحارثة بن النعمان فكانت جارتنا فكان رسول الله عامة النهار والليل عندها حتى فرغنا لها فجزعت فحولها إلى العالية فكان يختلف إليها هناك فكان ذلك أشد علينا ثم رزق الله منها الولد وحرمنا منه.

از عائشه نقل شده است كه من بر هيچ زني حسادت نكردم؛ مگر اين كه كمتر از حسادت من نسبت به ماريه بود؛ زيرا او زن زيبائي بود( اهل سنت در اينجا خصوصيات ظاهري آن حضرت را نيز نقل كرده‌اند ، اما ما به خاطر حفظ حرمت رسول خدا از ذكر اين مطالب ، خودداري مي‌كنيم) و رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) از او خوشش مي‌آمد. نخستين بار كه به نزد او رفت ، در خانه حارثة بن نعمان بود و به همين سبب همسايه ما شد ؛ رسول خدا روز و شب در كنار او بود تا اينكه ما تمام تلاش خود را بر ضد او به كار برديم ! به همين سبب او دچار اندوه شد ؛ رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) او را به عاليه بردند ؛ و شب و روز به نزد او مي‌رفتند ؛ اين مطلب براي ما سخت‌تر از قبل شد ! سپس خداوند از او فرزندي به رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) داد و ما از اين فرزند محروم مانديم !

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى،  ج 8   ص 212ـ213، ناشر: دار صادر – بيروت؛

الزبيري ، أبو عبد الله الزبير بن بكار بن عبد الله بن مصعب (متوفاي256هـ) ، المنتخب من كتاب أزواج النبي صلى الله عليه وسلم ، ج 1   ص 57، تحقيق : سكينة الشهابي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1403هـ .

اين حسادت به حدي رسيد كه وقتي ماريه، ابراهيم را به دنيا آورد، عائشه نتوانست تحمل كند و خطاب به رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود كه او هيچ شباهتي به شما ندارد . حاكم نيشابوري در المستدرك مي‌نويسد:

حدثني علي بن حمشاد العدل ثنا أحمد بن علي الأبار ثنا الحسن بن حماد سجادة حدثني يحيى بن سعيد الأموي ثنا أبو معاذ سليمان بن الأرقم الأنصاري عن الزهري عن عروة عن عائشة رضي الله عنها قالت أهديت مارية إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم ومعها بن عم لها قالت فوقع عليها وقعة فاستمرت حاملا قالت فعزلها عند بن عمها قالت فقال أهل الإفك والزور من حاجته إلى الولد أدعى ولد غيره وكانت أمه قليلة اللبن فابتاعت له ضائنة لبون فكان يغذى بلبنها فحسن عليه لحمه قالت عائشة رضي الله عنها فدخل به على النبي صلى الله عليه وسلم ذات يوم فقال كيف ترين فقلت من غذي بلحم الضأن يحسن لحمه قال ولا الشبه؟ قالت فحملني ما يحمل النساء من الغيرة أن قلت ما أرى شبها قالت وبلغ رسول الله صلى الله عليه وسلم ما يقول الناس فقال لعلي خذ هذا السيف فانطلق فاضرب عنق بن عم مارية حيث وجدته قالت فانطلق فإذا هو في حائط على نخلة يخترف رطبا قال فلما نظر إلى علي ومعه السيف استقبلته رعدة قال فسقطت الخرقة فإذا هو لم يخلق الله عز وجل له ما للرجال شيء ممسوح.

عروه از عائشه نقل كرده است كه: ماريه را به رسول خدا اهداء كردند و پسر عموي ماريه نيز با او بود. عائشه مي‌گويد: رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) يكبار با او نزديكي كرد و ماريه حامله شد. عائشه مي‌گويد: رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) او را پيش پسر عمويش گذاشت، اهل افك (آن‌ها كه به همسران رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) تهمت فحشاء زدند) گفتند: رسول خدا چون به فرزند احتياج دارد، فرزند ديگران را فرزند خود مي‌خواند . مادر او (ابراهيم) شير كمي داشت، ميش شيردهي براي او خريدند، ابراهيم از شير او تغذيه كرد و اين سبب شد كه او گوشت خوبي داشته باشد. عائشه مي‌گويد: روزي بر رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) وارد شدم در حالي كه ابراهيم نيز پيش آن حضرت بود، رسول خدا از من سؤال كرد: اين فرزند را چگونه مي‌بيني، گفتم: هر كس گوشت گوسفند بخورد، گوشت خوبي خواهد داشت. رسول خدا از من سؤال كرد كه آيا او شباهتي به من ندارد؟ عائشه مي‌گويد: حسادت زنانه بر من غلبه كرد و گفتم: من شباهتي در او نمي‌بينم .

عائشه مي‌گويد: سخناني كه مردم مي‌گفتند به گوش رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) رسيد، آن حضرت به على(ع) دستور دادند: اين شمشير را بگيرد و گردن پسر عموي ماريه در هر كجا كه ديدي بزن. عائشه مي‌گويد: علي به دنبال او گشت و او را در باغي بر بالاي درخت خرما در حال چيدن خرما ديد، وقتي او علي را ديد كه شمشير به دست دارد، بدنش به لرزه افتاد . علي عليه السلام مي‌گويد: لباس او افتاد و (ديدم) كه او آن چيزي را كه خداوند به هر مردي داده، به او نداده است .

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين،ج 4   ص 41، ح6821، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.


حسادت نسبت به ابراهيم فرزند رسول خدا:

 

از آن جائي كه عائشه هيچگاه از رسول خدا صلي الله عليه وآله صاحب فرزند نشد ، ديدن فرزند ماريه براي او ناراحت كننده بود؛ به همين دليل وقتي رسول خدا از عائشه در باره شباهت او نسبت به خودش سؤال مي‌كند، عائشه منكر هر نوع شباهتي بين رسول خدا و فرزندش مي‌شود.

محمد بن سعد در الطبقات الكبري و ابن جوزي در المنتظم مي‌نويسند:

عن الزهري عن عروة عن عائشة قالت لما ولد إبراهيم جاء به رسول الله صلى الله عليه وسلم إلي فقال أنظري إلى شبهه بي فقلت ما أرى شبها فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ألا ترين إلى بياضة ولحمه فقلت إنه من قصر عليه اللقاح أبيض وسمن.

عروه از عائشه نقل كرده است كه گفت: هنگامي كه ابراهيم به دنيا آمد، رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) به همراه او پيش من آمد و گفت: به شباهت او به من نگاه كن، من گفتم: من شباهتي در او نمي‌بينم. رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) فرمود: مگر سفيدي و گوشت او را مي‌بيني؟ گفتم: هر كس كه (گوشت و شير) حيوانات شيرده را بخورد ، سفيد شده و چاق مي‌شود !

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى،  ج 1   ص 137، ناشر: دار صادر – بيروت؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم،  ج 3   ص 346، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1358.

و بلاذري در انساب الأشراف مي‌نويسد:

وكان لرسول الله صلى الله عليه وسلم لقائح، وقطعة غنم، فكانت مارية تشرب من ألبانها وتسقي ولدها. قالوا: وأُتي رسول الله صلى الله عليه وسلم يوماً بإبراهيم، وهو عند عائشة، فقال: انظري إلى شبهه. فقالت: ما أرى شبهاً. فقال: ألا ترين إلى بياضه ولحمه؟ فقالت: من قصرت عليه اللقاحُ، وسقي ألبانَ الضأن، سمن وأبيضّ.

رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) شترها و گوسفند‌هاي شيرده داشت، ماريه خودش از شير آن‌ها مي‌خورد و فرزندش را نيز از شير آن‌ها سيراب مي‌كرد، روزي رسول خدا به همراه ابراهيم پيش عائشه آمد و فرمود: به شباهت او به من بنگر، عائشه گفت: من شباهتي در او نمي‌بينم، رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) فرمود: مگر سفيدي و گوشت او را نمي‌بيني؟ عائشه گفت: هركس كه همه سهم گوشت و شير حيوانات شيرده به او برسد ، چاق شده و سفيد مي‌شود !

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف،  ج 1   ص 198، طبق برنامه الجامع الكبير.


حسادت نسبت به ام سلمه:

 

ام سلمه، يكي ديگر از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله است كه از زيبائي خاصي برخوردار بوده است؛ به همين سبب عائشه نسبت به او حسادت زيادي مي‌كرده است.

محمد بن سعد در طبقات الكبري، بلاذري در انساب الأشراف، ابن جوزي در المنتظم، ذهبي در سير أعلام النبلاء و تاريخ الإسلام و ابن حجر عسقلاني در الإصابه مي‌نويسند:

أخبرنا محمد بن عمر حدثنا عبد الرحمن بن أبي الزناد عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة قالت لما تزوج رسول الله صلى الله عليه وسلم أم سلمة حزنت حزنا شديدا لما ذكروا لنا من جمالها قالت فتلطفت لها حتى رأيتها فرأيتها والله أضعاف ما وصفت لي في الحسن والجمال قالت فذكرت ذلك لحفصة ـ وكانتا يدا واحدةـ  فقالت لا والله ـ إن هذه إلا الغيرةـ ما هي كما يقولون فتلطفت لها حفصة حتى رأتها فقالت قد رأيتها ولا والله ما هي كما تقولين ولا قريب وإنها لجميلة قالت فرأيتها بعد فكانت لعمري كما قالت حفصة ولكني كنت غيرى.

عروه از عائشه نقل كرده است كه وقتي رسول خدا با ام سلمه ازدواج كرد، من بسيار غمگين و ناراحت شدم، در آن هنگام از زيبائي او براي من مي‌گفتند. با زيركي سعي كردم كه او را ببينم، پس او را ديدم، سوگند به خداوند كه او چندين برابر آن چه از زيبائي‌اش براي من توصيف كرده بودند، زيبا بود؛ من اين مطلب را با حفصه در ميان گذاشتم ـ آن دو همدست بودندـ حفصه گفت: سوگند به خدا ـ اين كلمات چيزي جز حسادت نيست‌ـ او آن طور كه توصيف مي‌كنند نيست. حفصه نيز نقشه ريخت تا او را ببيند، حفصه بعد از ديدن ام سلمه گفت: نه قسم به خدا آن طور كه او را توصيف مي‌كنند نيست و حتي نزديك به آن چه توصيف مي‌كنند نيز نمي‌باشد، او زيبا است. عائشه مي‌گويد: پس از آن من او را ديدم، قسم به جانم كه او همان طور كه بود كه حفصه گفته بود؛ ولي من حسود بودم .

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى،  ج 8   ص 94، ناشر: دار صادر – بيروت؛

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف،  ج 1   ص 190، طبق برنامه الجامع الكبير؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم،  ج 3   ص 208، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1358؛

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء،  ج 2   ص 209، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام،  ج 5   ص 284، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة،  ج 8   ص 151، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م؛

العاصمي المكي، عبد الملك بن حسين بن عبد الملك الشافعي (متوفاي1111هـ)، سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي،  ج 1   ص 456،تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود- علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية.

و در روايت ديگر نقل شده است كه عائشه خطاب به رسول خدا مي‌فرمايد كه آيا از ام سلمه سير نمي‌شوي؟

محمد بن سعد در طبقات الكبري، ابن طيفور در بلاغات النساء، و أبوسعد آبي در نثر الدرر مي‌نويسند:

أخبرنا محمد بن عمر حدثتني فاطمة بنت مسلم عن فاطمة الخزاعية قالت سمعت عائشة تقول يوما: دخل علي يوما رسول الله صلى الله عليه وسلم فقلت أين كنت منذ اليوم قال يا حميراء كنت عند أم سلمة فقلت أما تشبع من أم سلمة.

فاطمه خزاعيه گفته: از عائشه شنيدم كه مي‌گفت: روزي رسول خدا بر من وارد شد، من سؤال كردم: تا الآن كجا بودي؟ فرمود: اي حميرا نزد ام سلمه بودم، من گفتم: ايا از ام سلمه سير نمي‌شوي؟

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى،  ج 8   ص 80، ناشر: دار صادر – بيروت؛

أبي الفضل بن أبي طاهر المعروف بابن طيفور (متوفاى380 هـ ) بلاغات النساء،  ج 1   ص 73، ناشر: منشورات مكتبة بصيرتي ـ قم؛

الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاي421هـ)، نثر الدر في المحاضرات،  ج 4   ص 32، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م


حسادت نسبت به صفية:

 

صفيه، يكي ديگر از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله بود كه چهره زيبائي داشت و همين سبب شد كه عائشه به او حسادت بورزد و حتي او را «يهوديه» بنامد.

محمد بن سعد در طبقات، بلاذري در انساب الأشراف و أبومنصور بن عساكر در الأربعين مي‌نويسند:

أخبرنا محمد بن عمر حدثني أسامة بن زيد بن أسلم عن أبيه عن عطاء بن يسار قال لما قدم رسول الله صلى الله عليه وسلم من خيبر ومعه صفية أنزلها في بيت من بيوت حارثة بن النعمان فسمع بها نساء الأنصار وبجمالها فجئن ينظرن إليها وجاءت عائشة متنقبة حتى دخلت عليها فعرفها فلما خرجت خرج رسول الله على أثرها فقال كيف رأيتها يا عائشة قال رأيت يهودية قال لا تقولي هذا يا عائشة فإنها قد أسلمت فحسن إسلامها.

رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) از جنگ خيبر در حالي كه صفيه را به همراه داشت، برگشت و او را در خانه‌اي خانه‌هاي حارثة بن نعمان سكونت دارد، زنان انصار وقتي اين قضيه را شنيدند و از زيبائي او با خبر شدند، همه براي ديدن او رفتند، عائشه در حالي كه نقاب زده بود، بر صفيه وارد شد و او را شناخت، هنگامي كه از خانه خارج مي‌شد، رسول خدا به دنبال او خارج شد و از عائشه سؤال كرد: او را چگونه ديدي؟ عائشه گفت: من يك زن يهودي ديدم !!! رسول خدا فرمود: اين حرف را نزن، او اسلام آورده و اسلامش نيكو شده است.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى،  ج 8   ص 126،‌ ناشر: دار صادر – بيروت؛

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف،  ج 1   ص 196، طبق برنامه الجامع الكبير؛

ابن عساكر ،  أبو منصور عبد الرحمن بن محمد بن هبة الله (متوفاي620هـ) ، الأربعين في مناقب أمهات المؤمنين رحمة الله عليهن أجمعين ، ج 1   ص 100، تحقيق : محمد مطيع الحافظ ,‏غزوة بدير ، ناشر : دار الفكر - دمشق  ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ.

البته استفاده از كلمه «يهوديه» فقط به اين جا ختم نشد؛ بلكه عائشه همواره از اين كلمه براي صفيه استفاده مي‌كرد كه در مواردي سبب خشم شديد رسول خدا صلي الله عليه وآله مي‌شد ؛ از جمله در قضيه سفر حجة الوداع كه پيش از اين به صورت مفصل بررسي شد.


حسادت نسبت به جويريه:

 

حلبي در سيره خود حسادت عائشه نسبت به ام المؤمنين جويريه را اين گونه نقل مي‌كند:

قال وعن عائشة رضي الله تعالى عنها قالت كانت جويرية امرأة حلوة لا يكاد يراها أحد إلا أخذت بنفسه فبينما النبي صلى الله عليه وسلم عدي ونحن على الماء أي الذي هو المريسع إذ دخلت جويرية تسأله في كتابتها فوالله ما هو إلا أن رأيتها فكرهت دخولها على النبي صلى الله عليه وسلم وعرفت أنه سيرى منها مثل الذي رأيت فقالت يا رسول الله إني امرأة مسلمة الحديث آه وإنما كرهت ذلك لما جبلت عليه النساء من الغيرة .

ومن ثم جاء انه (صلوات الله علیه و آله) خطب امرأة فأرسل عائشة رضي الله تعالى عنها لتنظر إليها فلما رجعت إليه قالت ما رأيت طائلا فقال بلى رأيت خالا في خدها فاقشعرت منه كل شعرة في جسدك أي وفي لفظ آخر عن عائشة رضي الله تعالى عنها فما هو إلا أن وقفت جويرية بباب الخباء لتستعين رسول الله (صلوات الله علیه و آله) على كتابتها فنظرت إليها فرايت على وجهها ملاحة وحسنا فأيقنت أن رسول الله (صلوات الله علیه و آله) إذا رآها أعجبته علما منها بموقع الجمال منه فما هو إلاأن كلمته (صلوات الله علیه و آله) فقال لها (صلوات الله علیه و آله) خير من ذلك أنا أؤدي كتابتك وأتزوجك فقضى عنها كتابتها وتزوجها.

از عائشه نقل شده است كه جويره زني خوشچهره بود، هركس او را مي‌ديد، به او متمايل مي‌شد !

وقتي كه رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) در سفر بوده و در نزديكي بركه مريسيع بوديم ، جويريه به نزد رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) آمده و از آن حضرت خواست كه با قرارداد مكاتبه ببندند . قسم به خداوند به مجرد ديدن او ، از آمدنش ناراحت شدم ، و دانستم كه رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) نيز همان (زيبايي) كه من ديدم خواهد ديد ! ؛ و سپس گفت اي رسول خدا ، من زني تازه مسلمان هستم ...

عائشه  از آمدن او به خاطر حسادت زنانه‌اي كه در دل او جاي داشت ، ناراحت شد !

و به همين سبب بود كه نقل شده است  رسول خدا مي‌خواست از زني خواستگاري كند، عائشه را فرستاد تا او را ببيند، وقتي پيش رسول خدا برگشت، گفت: من چيز ارزشمندي نديدم، رسول خدا فرمود: بلكه خالي در گونه او ديدي كه تمام موهاي بدنت به لرزه افتاد . و در روايت ديگر از عائشه نقل شده است كه جويريه در پشت پرده ايستاد تا رسول خدا او را در قرارداد «مكاتبه» ياري كنند ! وقتي به او نگاه كردم در صورتش زيبايي و ملاحت ديدم ، يقين كردم كه وقتي رسول خدا او را ببيند، خوشش مي‌آيد ! وقتي رسول خدا (صوات الله علیه و آله)‌او را ديدند ، بيشتر از آنچه فكر مي‌كردم به او گفتند ! فرمودند : من سهم قرارداد «كتابت» تو را مي‌پردازم و با تو ازدواج نيز مي‌كنم ! و سهم «كتابت» او را پرداخت و با او ازدواج كرد !

الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاي1044هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون،  ج 2   ص 586ـ587، ناشر: دار المعرفة - بيروت – 1400.


حسادت نسبت به مليكة بنت كعب:

 

مليكة بن كعب، يكي از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله بود كه هم از نظر جمال بي‌نظير بود و هم از نظر جواني از ديگر همسران رسول خدا و به ويژه عائشه جوانتر بود . عائشه با ترفندي عجيب سبب شد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله او را طلاق دهد و اين گونه از دست هووي زيباتر و جوانتر از خودش خلاص شد .

ابن كثير دمشقي در اين باره مي‌نويسد:

حدثنى أبو معشر قال: تزوج رسول الله مليكة بنت كعب، وكانت تذكر بجمال بارع، فدخلت عليها عائشة فقالت: ألا تستحين أن تنكحي قاتل أبيك؟ فاستعاذت منه فطلقها. فجاء قومها فقالوا يا رسول الله إنها صغيرة ولا رأى لها، وإنها خدعت فارتجعها، فأبى. فاستأذنوه أن يزوجوها بقريب لها من بنى عذرة فأذن لهم.

قال: وكان أبوها قد قتله خالد بن الوليد يوم الفتح.

رسول خدا با مليكة دختر كعب ازدواج كرد، او را با زيبائي خيره كننده‌اش مي‌شناختند ! عائشه بر او وارد شد و گفت: حيا نمي‌كني كه با قاتل پدرت ازدواج مي‌كني؟ مليكه از رسول خدا به خداوند پناه برد (أعوذ بالله منك گفت) رسول خدا نيز او را طلاق داد، فاميل‌هاي او آمدند و گفتند: اي رسول خدا ! او خردسال است، از او درگذر، او گول خورده به او رجوع كن. رسول خدا نپذيرفت، اقوام او اجازه گرفتند كه او را به ازدواج يكي از نزديكانش از قبيله نبي عذره درآوردند، رسول خدا نيز اجازه داد.

پدر مليكه در جنگ فتح مكه توسط خالد بن وليد كشته شده بود.

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، السيرة النبوية،  ج 4   ص 592، طبق برنامه الجامع الكبير؛

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية،  ج 5   ص 299، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

ماوردي شافعي در الحاوي الكبير مي‌نويسد:

والسابعة : مليكة بنت كعب الليثية كانت مذكورة بالجمال فدخلت عليها عائشة ، فقالت : ألا تستحين أن تتزوجين قاتل أبيك يوم الفتح فاستعيذي منه فإنه يعيذك ، فدخل عليها رسول الله فقالت : أعوذ بالله منك ، فأعرض عنها ، وقال : قد أعاذك الله مني وطلقها .

مليكه دختر كعب ليثي، به زيبائي مشهور بود، عائشه بر او وارد شد و گفت: آيا حيا نمي‌كني كه با كسي ازدواج مي‌كني كه پدرت را در روز فتح كشته است؟ از او به خدا پناه ببر ، تا او تو را پناه دهد ! مليكه بر رسول خدا وارد شد و گفت: از تو به خدا پناه مي‌برم، رسول خدا از او روي گرداند و گفت: تو از من به خدا پناه بردي، سپس او را طلاق داد.

الماوردي البصري الشافعي، علي بن محمد بن حبيب (متوفاي450هـ)، الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني،  ج 9   ص 28، تحقيق الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ -1999م.


حسادت عائشه نسبت به اسماء بنت نعمان:

 

اسماء بنت نعمان ، يكي ديگر از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله بود كه عائشه با كمك همكار هميشگي‌اش حفصه دختر عمر، از سر راه برداشت و با همان ترفندي كه مليكة بنت كعب را از ميدان بدر كرده بودند، او را نيز پيش خانواده‌اش فرستادند .

عن حمزة بن أبي أسيد الساعدي عن أبيه وكان بدريا قال: تَزَوَّجَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم أَسْمَاءَ بِنْتَ النُّعْمَانِ الْجَوْنِيَّةَ فَأَرْسَلَنِي فَجِئْت بها فقالت حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ أَو عَائِشَة لِحَفْصَة اخْضِبِيهَا أَنْتِ وأنا أَمْشُطُهَا فَفَعَلَتَا ثُمَّ قالت لها إحْدَاهُمَا أن النَبِي صلى الله عليه وسلم يُعْجِبُهُ من الْمَرْأَةِ إذَا دَخَلَتْ عليه أَنْ تَقُولَ أَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْك فلما دَخَلَتْ عليه وَأَغْلَقَ الْبَابَ وَأَرْخَى السِّتْرَ مَدَّ يَدَهُ إلَيْهَا فقالت أَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْك فقال بِكُمِّهِ على وَجْهِهِ فَاسْتَتَرَ بِهِ وقال عُذْت مَعَاذاً ثَلَاثَ مَرَّات. قال أبو أسيد: ثُمَّ خَرَجَ عَلَيَّ فقال يا أَبَا أُسَيْدٍ الحقها بِأَهْلِهَا ومتعها بِرَازِقِيَّيْنِ (يعني كرباستين) فَكَانَتْ تَقُولُ دَعُونِي الشَّقِيَّةَ.

از حمزه بن أبي اسيد ساعدي از پدرش كه او در جنگ بدر حضور داشته نقل شده است كه رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) با اسماء دختر نعيمان ازدواج كرد، مرا به دنبال او فرستاد و من او را پيش رسول  خدا آوردم . حفصه به عائشه يا عائشه به حفصه گفت: تو او را حنا بمال و من موي او را شانه مي‌كنم. هر دو اين كار را كردند، يكي از آن‌ها به اسماء گفت: رسول خدا از زني خوشش مي‌آيد كه وقتي بر او وارد مي‌شود بگويد: «أعوذ بالله منك؛ من از تو به خدا پناه مي‌برم». وقتي اسماء بر رسول خدا وارد شد و در را بستند و پرده‌ها را انداختند، رسول خدا دستش را به سوي او دراز كرد، اسماء سه بار گفت: «أعوذ بالله منك؛ از تو به خدا پناه مي‌برم» . رسول خدا بدون اين كه سخني بگويد، صورت او را پوشاند و فرمود: تو سه بار از من به خدا پناه بردي. أبو اسيد مي‌گويد: رسول خدا پيش من آمد و گفت: اين أبوأسيد، او را پيش خانواده‌اش برگردان و دو دست لباس به او بده، سپس مي‌فرمود: اين زن شقي را از من دور كن.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى،  ج 8   ص 146، ناشر: دار صادر – بيروت؛

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي310)،  المنتخب من ذيل المذيل ، ج 1   ص 106، طبق برنامه الجامع الكبير؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري،  ج 9   ص 359، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت؛

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري،  ج 20   ص 231، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت؛

البغدادي، ابوجعفر محمد بن حبيب بن أمية (متوفاي245هـ)، المحبر،  ج 1   ص 95، طبق برنامه الجامع الكبير؛

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين،ج 4   ص 39،  تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة،  ج 7   ص 496، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م؛

السيوطي وآخرون ، شرح سنن ابن ماجه،  ج 1   ص 148، طبق برنامه الجامع الكبير؛

الصنعاني الأمير، محمد بن إسماعيل (متوفاي 852هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحكام،  ج 3   ص 153، تحقيق: محمد عبد العزيز الخولي، ناشر:دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1379هـ.

نويري در نهاية الأرب مي‌نويسد كه او از زيباترين زنان زمان خودش بوده است:

أسماء بنت النعمان ... تزوج بها رسول الله صلى الله عليه وسلم في سنة تسع من الهجرة ، زوجه إياها أبوها حين قدم ، على اثنتي عشرة أوقية ونش ، وبعث معه أبا أسيد ؛ فحملها من نجد حتى نزل بها في أطم بني ساعدة ، فقالت عائشة : قد وضع يده في الغرائب يوشك أن يصرفن وجهه عنا ، وكانت من أجمل النساء ، فقالت حفصة لعائشة ، أو عائشة لحفصة : اخضبيها أنت وأنا أمشطها ، ففعلتا ، ثم قالت لها إحداهما : إنه يعجبه من المرأة إذا دخلت عليه أن تقول : أعوذ بالله منك ؛ فلما دخلت عليه وأغلق الباب ، وأرخى الستر ، مدّ يده إليها ، فقالت : أعوذ بالله منك ، فقال : «لقد عذت بمعاذ الحقي بأهلك» وأمر أبا أسيد أن يردها إلى أهلها ؛ وقال : «متعها برازقيتين» يعني كرباسين ، فكانت تقول : ادعوني الشقية ، وإنما خدعت ؛ لما رؤي من جمالها وهيئتها ، وذكر لرسول الله صلى الله عليه وسلم من حملها على ماقالت ، فقال : «إنهن صواحب يوسف وكيدهن عظيم».

رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) در سال هفتم هجرت با اسماء دختر نعمان ازدواج كرد، پدرش او را به ازدواج رسول خدا درآورد و دوازده ونيم پيمانه (طلا يا نقره) قرار داد و أبا اميه را به همراه او فرستاد، أبا اسيد او را  از نجد آورد و در قلعه بني‌ساعده سكونت داد . عائشه گفت :‌رسول خدا (صوات الله علیه و آله)‌دست به كارهاي عجيبي زده است ! نزديك است كه اين زن صورت رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) را از ما برگرداند (جاي ما را در قلب رسول خدا بگيرد). پس حفصه به عائشه يا عائشه به حفصه گفت: تو او را حنا بمال و من موهاي او را شانه مي‌كنم، هر دو كارشان را انجام دادند، يكي از آن‌ها به اسماء گفت: رسول خدا از زني خوشش مي‌آيد كه وقتي بر او وارد مي‌شود بگويد: «أعوذ بالله منك؛ من از شما به خدا پناه مي‌برم». وقتي درها بسته و پرده‌ها انداخته شد، رسول خدا دستش را به سوي او دراز كرد، اسماء گفت: از تو به خدا پناه مي‌برم، رسول خدا فرمود: تو از من به خدا پناه بردي، به خانواده‌ات ملحق شود . سپس به أسيد دستور داد كه او را به خانواده‌اش برگرداند و گفت: دو دست لباس به او بده و مي‌فرمود: اين زن شقي را از من دور كن . آن زن (كسي كه اين سخن را به اسماء ياد داده بود) وقتي زيبائي و چهره اسماء را ديد اين نيرنگ را به كار برد. وقتي رسول خدا از ‌اين مسأله خبر دار شد فرمود: آن‌ها (همانند) زناني هستند كه به يوسف تهمت زدند، و مكر و حيله آن‌ها عظيم است

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب،ج 18   ص 127، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.

و ابن حجر عسقلاني نيز مي‌گويد كه او از زيباترين زنان زمان خودش بوده و زنان رسول خدا صلي الله عليه وآله وقتي او را ديدند به او حسادت كردند و ... .

عن بن عباس تزوج رسول الله صلى الله عليه وسلم أسماء بنت النعمان وكانت من أجمل أهل زمانها وأشبهن فقالت عائشة قد وضع يده في العراب يوشك أن يصرفن وجهه عنا وكان خطبها حين وفد أبوها عليه في وفد كندة فلما رآها نساؤه حسدنها فقلن لها إن أردت أن تخظي عنده القصة.

از ابن عباس نقل شده است كه رسول خدا با اسماء دختر نعمان كه از زيباترين زنان زمان خود بود، ازدواج كرد، عائشه گفت: رسول خدا (صوات الله علیه و آله)‌دست خود را در خانداني اصيل گذاشته است كه نزديك است ، روي او را از ما برگردانند ! – و وقتي پدرش به نزد رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) آمده بود ، ان حضرت او را از پدرش خواستگاري كرده بودند -  وقتي كه زنان او را ديدند ، به او حسادت ورزيدند و به او گفتند اگر دوست داري در نزد رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) جايگاهي داشته باشي ...

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة،  ج 7   ص 497، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م.

و حلبي در سيره خود مي‌نويسد كه زنان پيامبر ترسيدند كه او با زيبائي خيره‌كننده‌اش نزد رسول خدا از آن‌ها عزيزتر شود، به همين دليل به او گفتند كه اين سخن را بگو و ... .

وفي كلام بعضهم أن نساء النبي صلى الله عليه وسلم خفن أن تغلبن عليه لجمالها فقلن لها إنه صلى الله عليه وسلم يعجبه إذا دنا منك أن تقولي له أعوذ بالله منك فلما دنا منها قالت أعوذ بالله منك وفي رواية قلن لها إن أردت أن تحظي عنده فتعوذي بالله منه فلما دخل عليها قالت له أعوذ بالله منك فصرف صلى الله عليه وسلم وجهه عنها وقال ما تقدم وطلقها وأمر أسامة رضي الله تعالى عنه فمتعها بثلاثة أثواب.

برخي گفته‌اند كه زنان رسول خدا ترسيدند كه او با زيبائي‌اش بر آن‌ها غلبه كند، به او گفتند: رسولخدا از زني خوشش مي‌آيد كه وقتي به او نزديك شد بگويد: از دست تو به خدا پناه مي‌برم، وقتي پيش رسول خدا رفت ، گفت: از تو به خدا پناه مي‌برم. و در روايت ديگر آمده است كه گفتند: اگر مي‌خواهي از ماندن پيش رسول خدا بهره‌اي ببري، از او به خدا پناه ببر . وقتي رسول خدا بر او وارد شد، او گفت: از تو به خدا پناه مي‌برم، رسول خدا صورتش را از او برگرداند و آن چه كه گذشت فرمود و او را طلاق داد و به اسامه دستور داد كه او به سه دست لباس بدهد .

الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاي1044هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون،  ج 3   ص 418، ناشر: دار المعرفة - بيروت – 1400.


حسادت نسبت به  شَرَافُ بنتُ خَلِيفَةَ:

 

شراف بن خليفه، خواهر دحيه كلبي كه در جمال و زيبائي شهره است، از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله بود، رسول خدا عائشه را براي ديدن او فرستاد ؛ اما عائشه از فرط حسادت به جاي گفتن حقيقت و توصيف جمال و زيبائي او، سعي كرد كه زيبائي را كتمان كند. محمد بن سعد در طبقات الكبري مي‌نويسد:

أخبرنا محمد بن عمر حدثني الثوري عن جابر عن عبد الرحمن بن سابط قال خطب رسول الله امرأة من كلب فبعث عائشة تنظر إليها فذهبت ثم رجعت فقال لها رسول الله ما رأيت فقالت ما رأيت طائلا فقال لها رسول الله لقد رأيت طائلا لقد رأيت ... اقشعرت كل شعرة منك فقالت يا رسول الله ما دونك سر.

رسول خدا زني از قبيله كلب را خواستگاري كرد، عائشه را فرستاد تا او را نگاه كند، عائشه رفت و برگشت، رسول خدا از او سؤال كرد كه چه ديدي؟ عائشه گفت: چيز ارزشمندي نديدم، رسول خدا فرمود: به درستي كه چيز ارزشمندي ديدي،  ...(اهل سنت در اينجا خصوصياتي را نقل كرده‌اند كه براي حفظ حريم رسول خدا از نقل آن معذوريم) ديدي  كه تمام موهاي بدنت را لرزاند، عائشه گفت: اي رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) چيزي را نمي‌شود از تو پنهان كرد.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى،  ج 8   ص 160، ناشر: دار صادر - بيروت.

و ابن قتيبه دينوري در عيون الأخبار مي‌نويسد:

باب الحسن والجمال

بين الرسول صلى اللّه عليه وسلم وعائشة رضي اللّه عنها عن عائشة رضي اللّه عنها قالت: خطب رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم امرأة من كلبٍ، فبعثني أنظر إليها؛ فقال لي: كيف رأيت؟ فقلت: ما رأيت طائلاً؛ فقال: لقد رأيت ... اقشعرّ كل شعرةٍ منك على حدةٍ . فقالت: ما دونك سرّ.

الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، عيون الأخبار،  ج 1   ص 160، طبق برنامه الجامع الكبير.

بسياري ديگر از علماي اهل سنت نيز همين مطلب را نقل كرده‌اند كه ما فقط به ذكر آدرس آن‌ها اكتفا مي‌كنيم:

الأصبهاني، ابونعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ)، تاريخ أصبهان ،  ج 2   ص 158، تحقيق : سيد كسروي حسن ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1410 هـ-1990م؛

البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي  بن ثابت الخطيب (متوفاي463هـ)، تاريخ بغداد،  ج 1   ص 301، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل،  ج 51   ص 36، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1995؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، الوفا بأحوال المصطفى،  ج 1   ص 318، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر:دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1408هـ ـ 1988م؛

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب،ج 18   ص 131،  تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة،  ج 7   ص 726، رقم: 11369، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م؛

السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الخصائص الكبرى،  ج 2   ص 181، ناشر:دار الكتب العلمية - بيروت - 1405هـ - 1985م.

شكستن كاسه همسران رسول خدا از شدت حسادت:


حسادت عائشه نسبت به ديگر زنان رسول خدا صلي الله عليه وآله به حدي بود كه در برخي از موارد او را وادار به واكنش‌هاي تند ، آن‌هم در برابر ديدگان رسول خدا مي‌كرد ؛ از جمله كاسه يكي از همسران رسول خدا را كه در آن براي حضرت غذا فرستاده بود ، شكست و غذاي آن را روي زمين ريخت.

شكستن كاسه ام سلمه، از شدت حسادت:

 

نسائي در المجتبي، طحاوي در مشكل الآثار، ابن أبي الدنيا در المداراة الناس و ... خود با سند صحيح نقل كرده‌اند كه عائشه كاسه، ام سلمه را شكسته است:

أخبرنا الرَّبِيعُ بن سُلَيْمَانَ قال حدثنا أَسَدُ بن مُوسَى قال حدثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ عن ثَابِتٍ عن أبي الْمُتَوَكِّلِ عن أُمِّ سَلَمَةَ أنها يَعْنِي أَتَتْ بِطَعَامٍ في صَحْفَةٍ لها إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَأَصْحَابِهِ فَجَاءَتْ عَائِشَةُ مُتَّزِرَةً بِكِسَاءٍ وَمَعَهَا فِهْرٌ فَفَلَقَتْ بِهِ الصَّحْفَةَ فَجَمَعَ النبي صلى الله عليه وسلم بين فِلْقَتَيْ الصَّحْفَةِ وَيَقُولُ كُلُوا غَارَتْ أُمُّكُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ أَخَذَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم صَحْفَةَ عَائِشَةَ فَبَعَثَ بها إلى أُمِّ سَلَمَةَ وأعطي صَحْفَةَ أُمِّ سَلَمَةَ عَائِشَةَ.

از أبو متوكل از ام سلمه نقل شده است كه او غذائي در يك كاسه براي رسول خدا و اصحابش آورد، عائشه كه خود را با عبائي پيچيده بود و سنگي در دست داشت آمد و با آن كاسه را شكست. رسول خدا دو تكه كاسه را جمع كرد و فرمود: بخوريد، مادر شما حسادت كرد ! ـ دو بار اين جمله را فرمودـ سپس رسول خدا كاسه عائشه را برداشت و براي ام سلمه فرستاد و كاسه ام سلمه را به عائشه داد.

النسائي، أحمد بن شعيب ابوعبد الرحمن، (متوفاي303 هـ)، المجتبي من السنن، ج 7   ص 70 ، ح3956 ، تحقيق: عبدالفتاح ابوغدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الثانية، 1406 – 1986؛

إبن أبي الدنيا القرشي البغدادي، ابوبكر عبد الله بن محمد بن عبيد (متوفاي281هـ)، مداراة الناس ، ج 1   ص 127 ، تحقيق : محمد خير رمضان يوسف ، ناشر : دار ابن حزم - بيروت - لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1418هـ - 1998م ؛

إبن أبي الدنيا القرشي البغدادي، ابوبكر عبد الله بن محمد بن عبيد (متوفاي281هـ)، العيال ويقع في مجلدين ، ج 2   ص 762 ، تحقيق : د نجم عبد الرحمن خلف ، ناشر : دار ابن القيم - السعودية - الدمام ، الطبعة : الأولى ، 1410هـ - 1990م ؛

الطحاوي، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاي321هـ)، شرح مشكل الآثار، ج 8   ص 423 ، تحقيق شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1408هـ - 1987م.

محمد ناصر الباني وهابي، اين روايت را تصحيح كرده است :

قلت: أخرجه النسائى بإسناد صحيح.

نسائي آن را با سند صحيح نقل كرده است.

ألباني، محمد ناصر (متوفاي1420هـ)، إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل، ج 5 ، ص 359 ، تحقيق: إشراف: زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1405 - 1985 م.

محمد بن اسماعيل بخاري اين داستان را نقل مي‌كند؛ اما همانند هميشه و به منظور حفظ آبروي عائشه ، از بردن نام او خودداري مي‌كند :

حدثنا عَلِيٌّ حدثنا بن عُلَيَّةَ عن حُمَيْدٍ عن أَنَسٍ قال كان النبي (صلوات الله علیه و آله) عِنْدَ بَعْضِ نِسَائِهِ فَأَرْسَلَتْ إِحْدَى أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ بِصَحْفَةٍ فيها طَعَامٌ فَضَرَبَتْ التي النبي (صلوات الله علیه و آله) في بَيْتِهَا يَدَ الْخَادِمِ فَسَقَطَتْ الصَّحْفَةُ فَانْفَلَقَتْ فَجَمَعَ النبي (صلوات الله علیه و آله) فِلَقَ الصَّحْفَةِ ثُمَّ جَعَلَ يَجْمَعُ فيها الطَّعَامَ الذي كان في الصَّحْفَةِ وَيَقُولُ غَارَتْ أُمُّكُمْ ثُمَّ حَبَسَ الْخَادِمَ حتى أتى بِصَحْفَةٍ من عِنْدِ التي هو في بَيْتِهَا فَدَفَعَ الصَّحْفَةَ الصَّحِيحَةَ إلى التي كُسِرَتْ صَحْفَتُهَا وَأَمْسَكَ الْمَكْسُورَةَ في بَيْتِ التي كَسَرَتْ.

از أنس نقل شده است كه رسول خدا در كنار يكي از همسران خود بود، يكي ديگر از همسران آن حضرت، كاسه‌اي از طعام براي آن حضرت فرستاد. همسري كه رسول خدا در خانه او بود، زير دست خادم آن خانم زد، كاسته بر زمين افتاد و شكست. رسول خدا تكه‌هاي كاسه را جمع كرد و سپس غذا را در كاسه ديگري گذاشته و مي‌گفت: حسادت مادرتان برانگيخته شده است، سپس خادم را نگه داشت تا اين كه از خانه آن زن كه كاسه را شكسته بود، كاسه‌اي برداشت، كاسه سالم را به كسي كه كاسه‌اش شكسته بود داد و كاسه شكسته را در خانه كسي كه آن را شكسته بود نگه داشت.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري،ج 5   ص 2003، ح4927، كِتَاب النِّكَاحِ، بَاب الْغَيْرَةِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

ابن حجر عسقلاني به نقل از طيبي مي‌نويسد كه نام عائشه را به خاطر حفظ مقام و منزلت او حذف كرده‌اند :

قال الطيبي إنما أبهمت عائشة تفخيما لشأنها وأنه مما لا يخفى ولا يلتبس أنها هي لأن الهدايا إنما كانت تهدى إلى النبي صلى الله عليه وسلم في بيتها .

طيبي گفته است: نام عائشه به منظور بزرگداشت او مبهم آورده شده است و اين چيزي نيست كه مخفي بماند و يا بر كسي اشتباه شود؛ زيرا همواره هدايا به رسول خدا در خانه او داده مي‌شده است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري،  ج 5   ص 124، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

و عيني در عمدة القاري مشخصا مي‌نويسد كه آن زني كه كاسه را شكسته، عائشه بوده است .

قوله : (عند بعض نسائه) هي عائشة رضي الله تعالى عنها .

اين كه گفته : رسول خدا در پيش بعضي از همسران بود، منظور عائشه است .

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري،  ج 20   ص 209، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

و البته اين كه هدايا هميشه در زماني كه آن حضرت در خانه عائشه بوده، به آن حضرت داده مي‌شده، سخني است كه دليلي جز روايتي از خود عائشه ، كه در آن مطالبي مخالف عقل و منطق سليم وجود دارد ، يافت نمي‌شود ! اين روايت در آدرس ذيل مورد بررسي قرار گرفته است :

http://www.valiasr-aj.com/lib/layn/layn5.htm#_Toc244137992

 

و بلكه توهين به حضرت رسول است ؛ چرا كه ثابت مي‌كند آن حضرت عدالت را در تقسيم اوقات ميان همسرانش رعايت نمي‌كرده و بيشتر اوقات را در خانه او مي‌گذرانده است .

احمد بن حنبل، نيز همين روايت را از أنس نقل مي‌كند ؛‌ ولي او با ترديد مي‌گويد كه مراد از آن عائشه است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا بن أبي عدي عن حُمَيْدٍ وَيَزِيدُ بن هَارُونَ أنا حُمَيْدٌ عن أَنَسٍ ان رَسُولَ اللَّهِ (صلوات الله علیه و آله) كان عِنْدَ بَعْضِ نِسَائِهِ قال أَظُنُّهَا عَائِشَةَ فَأَرْسَلَتْ إِحْدَى أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ مع خَادِمٍ لها بِقَصْعَةٍ فيها طَعَامٌ قال فَضَرَبَتِ الأُخْرَى بِيَدِ الْخَادِمِ فَكُسِرَتِ القَصْعَةُ بِنِصْفَيْنِ قال فَجَعَلَ رسول اللَّهِ (صلوات الله علیه و آله) يقول غَارَتْ أُمُّكُمْ قال وَأَخَذَ الْكَسْرَتَيْنِ فَضَمَّ إِحْدَاهُمَا إلى الأُخْرَى فَجَعَلَ فيها الطَّعَامَ ثُمَّ قال كُلُوا فَأَكَلُوا وَحَبَسَ الرَّسُولَ وَالْقَصْعَةَ حتى فَرَغُوا فَدَفَعَ إلى الرَّسُولِ قَصْعَةً أُخْرَى وَتَرَكَ الْمَكْسُورَةَ مَكَانَهَا.

از أنس نقل شده است كه رسول خدا در خانه يكي از همسرانش بود و من گمان مي‌كنم كه خانه عائشه بوده است، يكي ديگر از همسران رسول خدا به دست خادم خودش كاسه طعامي براي آن حضرت فرستاد . همسر ديگرش (عائشه) به دست خادم زد و كاسه دو نيم شد . انس گفت: رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) فرمود: مادرتان حسادت كرد ! دو نيمه كاسه را گرفت و به يكديگر چسپاند و غذا را در آن نهاد، سپس فرمود: بخوريد و‌ آن‌ها خوردند . آن حضرت خادم و كاسه را نگه داشت، تا از خوردن غذا فارغ شدند، سپس كاسه ديگري به خادم داد و كاسه شكسته را در همان جا گذاشت .

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل،  ج 3   ص 105، ح12046، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

اما ديگر بزرگان اهل سنت، داستان را به صورت كامل نقل و تصريح مي‌كنند كه عائشه كاسه را شكسته است؛ اما اين كه كاسه چه كسي را شكسته است، نام ام سلمه، زينب بنت جحش، صفيه و حفصه را ذكر كرده‌اند .


شكستن كاسه زينب بنت حجش:

 

خطيب بغدادي در تاريخ خود با سند صحيح نقل مي‌كند كه عائشه كاسه زينب بنت جحش را شكسته است :

وأما من قال : هي زينب فأخبرنا أبو الحسن علي بن محمد بن عبد الله بن بشران المعدل قال : أخبرنا أبو الحسن علي بن محمد بن أحمد المصري قال : حدثنا روح بن الفرج قال : حدثنا يحيى بن بكير قال : حدثنا الليث بن سعد عن جرير بن حازم عن حميد الطويل قال : سمعت أنس بن مالك يحدث أَنَّ زَيْنَبَ إبْنَةَ جَحْشٍ أَهْدَتْ إلَى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وهو في بَيْتِ عَائِشَةَ وَيَوْمِهَا جَفْنَةً من حَيْسٍ فَقَامَتْ عَائِشَةُ فَأَخَذَتْ الْقَصْعَةَ فَضَرَبَتْ بها وَمَا فِيْهَا الأَرْضَ فَكَسَرَتْهَا فَقَامَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إلَى قَصْعَةٍ لها فَدَفَعَهَا رَسُوْلُ اللهِ إلَى زَيْنَبَ وقال: «هذه لها مَكَانُ صَحْفَتِهَا» وقَالَ لِعَائِشَةَ: لَكِ التي كَسَرَتْها.

از حميد طويل نقل شده است كه أنس شنيدم نقل مي‌كرد كه زينب دختر جحش كاسه‌اي حلوا براي رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) كه در آن روز در خانه عائشه بود، فرستاد، عائشه برخواست، كاسه را گرفت و آن را با همه آن چه در آن بود، به زمين كوبيد، پس رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) برخواست كاسه‌اي از خانه عائشه برداشت و آن را به زينب داد و فرمود: اين كاسه به جاي كاسه او. و به  عائشه گفت: كاسه‌اي كه شكستي مال تو .

البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي  بن ثابت الخطيب (متوفاي463هـ)، كتاب الأسماء المبهمة في الأنباء المحكمة ،  ج 8   ص 519، تحقيق : د. عز الدين علي السيد ، ناشر : مكتبة الخانجي - القاهرة / مصر  ، الطبعة : الثالثة ، 1417 هـ - 1997م.

بررسي سند روايت:

أبو الحسن علي بن محمد بن عبد الله بن بشران المعدل :

 

ذهبي در باره او مي‌گويد:

روى شيئا كثيرا على سداد وصدق وصحة رواية كان عدلا وقورا . قال الخطيب كان تام المروءة ظاهر الديانة صدوقا ثبتا.

روايات زيادي كه محكم، راست و صحيح بوده نقل كرده است، آدم عادل و با وقاري بود. خطيب بغدادي گفته: مروتي كامل و ظاهر متديني داشت، راستگو و مورد اعتماد بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء،  ج 17   ص 312، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

أبو الحسن علي بن محمد بن أحمد المصري

 

ذهبي در باره او مي‌گويد:

المصري . الإمام المحدث الرحال أبو الحسن علي بن محمد بن أحمد بن الحسن البغدادي الواعظ المشهور بالمصري لإقامته مدة بمصر .

قال أبو بكر الخطيب كان ثقة عارفا جمع حديث الليث وحديث ابن لهيعة وصنف في الزهد كتبا كثيرة وكان له مجلس وعظ حدثني الأزهري أنه يحضر مجلسه رجال ونساء فكان يجعل على وجهه برقعا خوفا أن يفتتن به الناس من حسن وجهه.

مصري، پيشوا، محدثي كه براي شنيدن روايت زياد مسافرت مي‌كرد، واعظ مشهور مصري ...

خطيب بغدادي گفته: او مورد اعتماد و عارف بود، حديث ليث و حديث أبي لهيعه را جمع كرد و در باره زهد كتاب‌هاي زيادي نوشت، مجلس پند و نصيحت داشت، ازهري براي من نقل  كرد كه در مجلس او زن و مرد  حاضر مي‌شد و او به دليل زيبائي زياد و اين كه مردم به فتنه نيفتند، صورت خود را با برقع (پوشيه) مي‌پوشاند.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء،  ج 15   ص 381، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

أبو الزنباع روح بن الفرج:

 

ابن حجر عسقلاني در باره او مي‌گويد:

روح بن الفرج القطان أبو الزنباع بكسر الزاي وسكون النون بعدها موحدة المصري ثقة من الحادية عشرة مات سنة اثنتين وثمانين وله أربع وثمانون تمييز.

روح بن فرج مصري، مورد اعتماد و از طبقه يازدهم روات بود .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب،  ج 1   ص 211، رقم: 1967، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.

يحيى بن بكير :

 

از روات بخاري ، مسلم و ابن ماجه، ابن حجر در باره او مي‌گويد:

يحيى بن عبد الله بن بكير المخزومي مولاهم المصري وقد ينسب إلى جده ثقة في الليث وتكلموا في سماعه من مالك من كبار العاشرة مات سنة إحدى وثلاثين وله سبع وسبعون خ م ق.

يحيي بن عبد الله بن بكير مصري كه گاهي به جدش نسبت داده مي‌شود (يحيي بن بكير گفته مي‌شود) در رواياتي كه از ليث بن سعد شنيده است، مورد اعتماد است ؛ ولي در رواياتي كه از مالك نقل كرده است، اشكال شده است .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب،  ج 1   ص529، رقم: 7580، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.

الليث بن سعد :

 

از روات بخاري‌، مسلم و بقيه صحاح سته، ابن حجر در باره او مي‌گويد:

الليث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمي أبو الحارث المصري ثقة ثبت فقيه إمام مشهور من السابعة مات في شعبان سنة خمس وسبعين ع .

ليث بن سعد مصري، مورد اعتماد، دانشمند و پيشواي نام‌آور بود.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب،  ج 1   ص 464، رقم: 5684، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.

جرير بن حازم

 

از روات بخاري، مسلم و بقيه صحاح سته، ابن حجر در باره او مي‌گويد:

جرير بن حازم بن زيد بن عبد الله الأزدي أبو النضر البصري والد وهب ثقة....

جرير بن حازم بصري، مورد اعتماد بود ... .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب،  ج 1   ص 138، رقم: 911، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.

حميد الطويل

 

از روات بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته، ابن حجر در باره او مي‌گويد:

حميد بن أبي حميد الطويل أبو عبيدة البصري اختلف في اسم أبيه على نحو عشرة أقوال ثقة مدلس.

حميد بن أبي حميد، مورد اعتماد و مدلس بود.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب،  ج 1   ص 181، رقم: 1544، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.

البته تدليس او ضرري به صحت روايت نمي‌زند؛ چرا كه طبق نقل ذهبي تمام روات اهل سنت غير از دو نفر مدلس بوده‌اند:

وروى معاذ بن معاذ عن شعبة قال ما رأيت أحدا من أصحاب الحديث إلا يدلس إلا عمرو بن مرة وابن عون.

معاذ بن معاذ از شعبه نقل كرده است كه احدي از اصحاب حديث را نديدم مگر اين كه اهل تدليس بودند؛ غير از عمر بن مره و ابن عون.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء،  ج 5   ص 197، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

أنس بن مالك:

 

صحابي.

همين روايت را ابن حزم اندلسي در المحلي به سند خود مستقيما از ليث بن سعد و ابن حجر عسقلاني در فتح الباري و بدر الدين عيني در عمدة القاري نقل كرده‌اند:

إبن حزم الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي،  ج 8   ص 141، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة – بيروت؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري،  ج 5   ص 125، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت؛

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري،  ج 13   ص 36، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

شكستن كاسه حفصه به خاطر حسادت:

 

برخي ديگر از بزرگان اهل سنت نقل كرده‌اند كه عائشه كاسه حفصه را شكسته است. أبي يعلي در مسند خود مي‌نويسد:

حدثنا العباس حدثنا عمران بن خالد الخزاعي حدثنا ثابت عن أنس قال كان النبي (صلوات الله علیه و آله) في بيت عائشة وبعض أصحابه ينتظر طعاما قال فسبقتها قال عمران أكبر ظني أنها حفصة بصحفة فيها ثريد وقالت فوضعتها قالت فخرجت عائشة فأخذت القصعة قال ذاك قبل أن يحتجبن قال فضربت بها فانكسرت فأخذها نبي الله (صلوات الله علیه و آله) فضمها وقال بكفه حكى عمران وضمها وقال كلوا غارت أمكم قال فلما فرغ أرسل بالصحفة إلى حفصة وأرسل بالمكسورة إلى عائشة فصارت قضية من كسر شيئا فهو له وعليه مثلها.

از أنس نقل شده است كه رسول خدا در خانه عائشه بود، برخي از اصحاب آن حضرت منتظر غذا بودند، يكي از زنان آن حضرت كه عمران مي‌گويد بيشتر گمان من اين است كه او حفصه بوده، كاسه‌اي كه در آن آبگوشت بود زودتر از عائشه آورد و آن را گذاشت، عائشه آمد و كاسه را برداشت ـ اين قضيه قبل از دستور به حجاب بوده است ـ و آن را زد و شكست. رسول خدا آن كاسه را گرفت و با دستانش چسپاند و سپس فرمود: بخوريد ، مادرتان حسادت كرده است ! وقتي فارغ شد، كاسه‌اي براي حفصه فرستاد و كاسه شكسته را به عائشه داد؛ پس از آن هر كس كاسه‌اي مي‌شكست ،  مثل آن بر عهده او بود.

أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاي307 هـ)، مسند أبي يعلي،  ج 6   ص85ـ 86، ح3339، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.

همين قضيه را طحاوي حنفي در شرح مشكل الآثار و دارقطني در سنن خود نقل كرده‌اند:

الطحاوي الحنفي ، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاي321هـ)، شرح مشكل الآثار، ج 8   ص 425،  تحقيق شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1408هـ - 1987م؛

الدارقطني البغدادي، ابوالحسن علي بن عمر (متوفاي 385هـ)، سنن الدارقطني  ج 4   ص 153، ح14، تحقيق : السيد عبد الله هاشم يماني المدني ، ناشر : دار المعرفة - بيروت - 1386 – 1966م.


شكستن كاسه صفيه ، به خاطر  حسادت:

 

برخي ديگر از بزرگان اهل سنت نقل كرده‌اند كه عائشه كاسه صفيه همسر رسول خدا را شكسته است:

حدثنا مُسَدَّدٌ ثنا يحيى عن سُفْيَانَ حدثني فُلَيْتٌ الْعَامِرِيُّ عن جَسْرَةَ بِنْتِ دَجَاجَةَ قالت قالت عَائِشَةُ رضي الله عنها ما رأيت صَانِعًا طَعَامًا مِثْلَ صَفِيَّةَ صَنَعَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلوات الله علیه و آله) طَعَامًا فَبَعَثَتْ بِهِ فَأَخَذَنِي أَفْكَلٌ فَكَسَرْتُ الْإِنَاءَ فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ ما كَفَّارَةُ ما صَنَعْتُ قال إِنَاءٌ مِثْلُ إِنَاءٍ وَطَعَامٌ مِثْلُ طَعَامٍ.

از جسره دختر دجاجه نقل شده است كه عائشه گفت: آشپزي مانند صفيه نديده بودم ! او  غذائي براي رسول خدا درست كرد و فرستاد، (از شدت حسادت بدنم) به لرزه افتاد؛ پس ظرف را شكستم و گفتم: اي رسول خدا كفاره اين كار من چيست، آن حضرت فرمود: ظرفي همانند آن ظرف و غذائي همانند آن غذا.

السجستاني الأزدي، سليمان بن الأشعث ابوداوود (متوفاي 275هـ)، سنن أبي داوود،  ج 3   ص 297، ح3568، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر؛

النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي 463هـ)، الاستذكار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار في شرح الموطأ،  ج 7  ص 148ـ149، تحقيق: سالم محمد عطا - محمد علي معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 2000م؛

الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671هـ)، الجامع لأحكام القرآن،  ج 2   ص 357، ناشر: دار الشعب – القاهرة.

و احمد بن حنبل نيز به نقل از خود عائشه مي‌نويسد كه من كاسه صفيه را شكستم و رسول خدا به خاطر اين كار بسيار خشمگين شد :

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أَبِى ثنا سُرَيْجُ بن النُّعْمَانِ قال حدثنا عبد الْوَاحِدِ عن أَفْلَتَ بن خَلِيفَةَ قال أَبِى سُفْيَانُ يقول فُلَيْتٍ عن جَسْرَةَ بِنْتِ دَجَاجَةَ عن عَائِشَةَ قالت بَعَثَتْ صَفِيَّةُ إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بِطَعَامٍ قد صَنَعَتْهُ له وهو عندي فلما رأيت الْجَارِيَةَ أخذتني رِعْدَةٌ حتى اسْتَقَلَّنِى أَفْكَلُ فَضَرَبْتُ الْقَصْعَةَ فَرَمَيْتُ بها قالت فَنَظَرَ إِلَىَّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلمفَعَرَفْتُ الْغَضَبَ في وَجْهِهِ فقلت أَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ أَنْ يَلْعَنَنِى الْيَوْمَ قالت قال أَوْلَى قالت قلت وما كَفَّارَتُهُ يا رَسُولَ اللَّهِ قال طَعَامٌ كَطَعَامِهَا وَإِنَاءٌ كَإِنَائِهَا.

از عائشه نقل شده است كه صفيه غذائي را كه براي رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) درست كرده بود، فرستاد، رسول خدا در خانه من بود، وقتي كنيز او را ديدم، بدنم به لرزش افتاد، با سنگ كاسه او را شكستم. عائشه مي‌گويد: سپس به رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) نگاه كردم، خشم و غضب را در صورت او مشاهده كردم؛ پس گفتم: پناه مي‌برم به رسول خدا اگر امروز مرا نفرين كند.

پيغمبر فرمودند : سزاوار بود (كه اين كار را نمي‌كردي تا من نيز غضب نمي‌كردم)

گفتم : اي رسول خدا ! كفاره اين كار چيست ؟ فرمودند : غذايي مانند غذاي او و ظرفي مانند ظرف او !

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل،  ج 6   ص 277، ح26409، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

هيثمي بعد از نقل اين روايت مي‌گويد:

قلت رواه أبو داود وغيره باختصار ورواه أحمد ورجاله ثقات .

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد،  ج 4   ص 321، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

طبق اين روايت، رسول خدا صلي الله عليه وآله به خاطر اين عمل عائشه به شدت خشمگين شده بوده؛ به طوري كه عائشه گمان كرده او را نفرين خواهد كرد.

همان طور كه پيش از اين گذشت، طبق نقل خود عائشه، كسي كه رسول خدا بر او غضب كند، مستحق آتش جهنم خواهد بود،  حال ما سؤالي از دانشمندان اهل سنت داريم كه آيا اين قاعده شامل خود عائشه نيز مي‌شود يا خير؟

و ابن أثير جزري در جامع الأصول به نقل از عائشه مي‌نويسد كه من از شدت حسادت بدنم به لرزه افتاد و كاسه را شكستم .

6198 ( د س ) عائشة - رضي الله عنها - : قالت : ( ما رأيتُ صانعةَ طعام مثل صفيةَ ، صنعتْ لرسولِ الله - صلى الله عليه وسلم - طعاما - وهو في بيتي - فأخذني أَفْكَل ، وارتعدتُ مِن شِدَّةِ الغَيْرَةِ ، فكسرتُ الإِناءَ ، ثم نَدِمْتُ ، فقلتُ :يا رسولَ الله ، ما كَفَّارةُ ما صنعتُ ؟ فقال : إِناء مثل إِناء ، وطعام مثلُ طعام ) . أخرجه أبو داود ، والنسائي .

آشپزي مانند صفيه نديده بودم ! او غذائي براي رسول خدا درست كرد؛ در حالي كه آن حضرت در خانه من بود، مرا لرزه گرفت و از شدت حسادت بدنم به لرزش افتاد، پس ظرف را شكستم، سپس پشيمان شدم و گفتم: اي رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) كفاره اين كار من چيست؟ فرمود: ظرفي همانند ظرف و غذائي همانند غذائي او . اين روايت را ابوداود و نسائي نقل كرده‌اند.

الجزري، المبارك بن محمد ابن الأثير (متوفاي544هـ)، معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول،  ج 8   ص 437، طبق برنامه الجامع الكبير.


كاسه چه كسي شكست؟

 

اما اين كه عائشه كاسه چه كسي را شكسته است، در ميان علماي اهل سنت اختلاف شديدي ديده مي‌شود و منشأ آن نيز روايات صحيح السندي است كه در باره هر چهار مورد نقل شده است . ابن حجر عسقلاني در فتح الباري مي‌نويسد:

قال عمران أكثر ظني أنها حفصة بصحفة فيها ثريد فوضعتها فخرجت عائشة وذلك قبل أن يحتجبن فضربت بها فانكسرت الحديث ولم يصب عمران في ظنه أنها حفصة بل هي أم سلمة كما تقدم نعم وقعت القصة لحفصة أيضا وذلك فيما رواه بن أبي شيبة وبن ماجة من طريق رجل من بني سواءة غير مسمى عن عائشة قالت كان رسول الله صلى الله عليه وسلم مع أصحابه فصنعت له طعاما وصنعت له حفصة طعاما فسبقتني فقلت للجارية انطلقي فأكفئي قصعتها فأكفأتها فانكسرت وانتشر الطعام فجمعه على النطع فأكلوا ثم بعث بقصعتي إلى حفصة فقال خذوا ظرفا مكان ظرفكم وبقية رجاله ثقات وهي قصة أخرى بلا ريب لأن في هذه القصة أن الجارية هي التي كسرت الصحفة وفي الذي تقدم أن عائشة نفسها هي التي كسرتها .

وروى أبو داود والنسائي من طريق جسرة بفتح الجيم وسكون المهملة عن عائشة قالت ما رأيت صانعة طعاما مثل صفية أهدت إلى النبي صلى الله عليه وسلم إناء فيه طعام فما ملكت نفسي أن كسرته فقلت يا رسول الله ما كفارته قال إناء كإناء وطعام كطعام إسناده حسن ولأحمد وأبي داود عنها فلما رأيت الجارية أخذتني رعدة فهذه قصة أخرى أيضا وتحرر من ذلك أن المراد بمن أبهم في حديث الباب هي زينب لمجيء الحديث من مخرجه وهو حميد عن أنس .

عمران گفته: بيشتر گمان من اين است كه آن زني كه كاسه‌اش شكسته، حفصه بوده كه آبگوشتي آورد و آن را گذاشت، پس عائشه خارج شد و اين مسأله قبل از دستور حجاب بود، پس كاسه را زد و شكست . عمران در اين گمانش كه آن زن حفصه بوده، به حقيقت اصابت نكرده؛ بلكه آن زن ام سلمه بوده ؛ چنانچه گذشت. بلي قصه براي حفصه نيز افتاده است، آن جا كه ابن أبي شيبه وابن ماجه از طريق مردي از بني سوداء كه نام او برده نشده از عائشه نقل كرده‌اند كه گفت: رسول خدا به همراه اصحابش  نشسته بودند، من غذائي آماده كردم و حفصه نيز آماده كرد، پس حفصه بر من پيشي گرفت، من به كنيز خود گفتم: برو و كاسه را كج كن، او كاسه را كج كرد و شكست و غذا روي زمين ريخت، پس غذا را جمع كردند و از آن خوردند، سپس كاسه مرا براي حفصه فرستاد و فرمود اين ظرف را به جاي ظرف خودتان بگيريد . بقيه روات مورد اعتماد هستند . بي‌ترديد اين داستان ديگري است؛ زيرا در اين داستان آمده كه كنيز كاسه را شكست، و در روايت قبلي آمده بود كه خود عائشه كاسه را شكست .

و أبو داود و نسائي از طريق جَسْره از عائشه نقل شده كه من همانند صفيه آشپزي نديده بودم ، او ظرفي كه در آن غذا بود براي رسول خدا هديه آورد، من نتوانستم جلوي خود را بگيرم و كاسه را شكستم، عرض كردم اي رسول خدا كفاره آن چيست؟ فرمود: ظرفي در مقابل ظرفش و غذائي در برابر غذائي او . سند اين روايت «حسن» است.

أحمد و أبي داود از عائشه نقل كرده‌اند كه وقتي آن كنيز را ديدم، به لرزه افتادم . اين داستان ديگري است، چون اين روايت از طريق حميد از أنس نقل شده، مشخص مي‌شود كه اين زني كه كاسه او شكسته و نام او برده نشده، زينب بوده است .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري،  ج 5   ص 125، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

و عيني در عمدة القاري مي‌نويسد:

قوله : (عند بعض نسائه) هي عائشة رضي الله تعالى عنها . قوله : ( إحدى أمهات المؤمنين ) هي زينب بنت جحش ، وقال الكرماني : هي صفية ، وقيل ؛ زينب ، وقيل : أم سلمة .

اين كه گفته : رسول خدا در پيش بعضي از همسران بود، منظور عائشه است . اين كه گفته: يكي از امهات المؤمنين، منظور زينب دختر حجش است . كرماني گفته كه منظور از آن صفيه است و برخي گفته‌اند كه مراد زينب و برخي گفته‌اند كه ام سلمه بوده است .

عمدة القاري  ج 20   ص 209.

و ابن جوزي در تلقيح فهوم الأثر مي‌نويسد:

أم المؤمنين التي كان النبي صلى الله عليه وسلم في بيتها هي عائشة والتي أرسلت إلى النبي صلى الله عليه وسلم الصحفة اختلف فيها فقيل هي أم سلمة بنت أبي أمية وقيل هي زينب بنت جحش وقيل هي صفية بنت حيي.

ام المؤمنيني كه رسول خدا در خانه او بوده، عائشه است، اما در باره آن زني كه كاسه را براي رسول خدا فرستاد، اختلاف شده، برخي گفته‌اند كه ام سلمه دختر أبي‌أميه بوده، برخي گفته‌اند كه زينب دختر جحش بوده و ديگري گفته كه صفيه بوده است .

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، تلقيح فهوم أهل الأثر في عيون التاريخ والسير ،  ج 1   ص 513، ناشر : شركة دار الأرقم بن أبي الأرقم - بيروت ، الطبعة : الأولى، 1997م.

اما با توجه به صحت سند تمامي اين موارد، ثابت مي‌شود كه شكستن كاسه در موارد متعدد اتفاق افتاده است و فقط يك مورد نبوده است .

حسادت نسبت به زناني كه خود را به رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) هبه مي‌كردند:

 

يكي از ويژگي‌هاي رسول خدا صلي الله عليه وآله اين بوده است كه اگر زناني خود را به آن حضرت هبه مي‌كردند،در صورت قبول حضرت ، نيازي به خواندن عقد نبود و آن زن همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله محسوب مي‌شد .

اين مطلب سبب شده بود كه حسادت عائشه همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله به شدت برانگيخته شود . بخاري در صحيح خود مي‌نويسد:

عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت: كنت أَغَارُ على اللَّاتِي وَهَبْنَ أَنْفُسَهُنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَأَقُولُ: أَتَهَبُ الْمَرْأَةُ نَفْسَهَا؟ فلما أَنْزَلَ الله تَعَالَى «ترجي من تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ من تَشَاءُ وَمَنْ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فلا جُنَاحَ عَلَيْكَ» قلت: ما أُرَى رَبَّكَ إلا يُسَارِعُ في هَوَاكَ.

از عائشه نقل شده است كه من بر زناني كه خود را به رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) هبه مي‌كردند، حسادت مي‌ورزيدم و مي‌گفتم: آيا زن خودش را به كسي هبه مي‌كند، زماني كه خداوند اين آيه را نازل كرد كه : « (موعد) هر يك از همسرانت را بخواهى مى‏توانى به تأخير اندازى، و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى و هر گاه بعضى از آنان را كه بركنار ساخته‏اى بخواهى نزد خود جاى دهى، گناهى بر تو نيست‏» گفتم: پروردگارت را جز اين نمي‌بينم مگر اين كه با سرعت به دنبال برآوردن هواي نفس تو است.

صحيح البخاري  ج 4   ص 1797، ح4510 ، كتاب التفسير، بَاب قَوْلِهِ: (ترجي من تَشَاءُ مِنْهُنَّ...).

صحيح مسلم  ج 2   ص 1085، ح1464، كِتَاب الرِّضَاعِ، بَاب جَوَازِ هِبَتِهَا نَوْبَتَهَا لِضُرَّتِهَا

قال القرطبي هذا قول ابرزه الدلال والغيرة وهو من نوع قولها ما أحمد كما ولا أحمد الا الله وإلا فاضافة الهوى إلى النبي صلى الله عليه وسلم لا تحمل على ظاهره لأنه لا ينطق عن الهوى ولا يفعل بالهوى ولو قالت إلى مرضاتك لكان أليق ولكن الغيرة يغتفر لاجلها إطلاق مثل ذلك.

قرطبي گفته است : علت گفتن اين سخنان ، حسن زنانه و غيرت است؛ اين از گونه سخناني است كه آن را نمي‌پسندم ! و تنها خدا را شكر مي‌گويم !

اما اينكه كلمه «هوي» را به رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) نسبت داده است ، حمل بر ظاهر نمي‌شود ؛ زيرا رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) از هواي نفس سخني نمي‌گويد و كاري از روي هوا انجام نمي‌دهد !

اگر عائشه مي‌گفت : «به سوي علاقه تو» سزاوارتر بود ، اما به خاطر حسادت اشكالي ندارد كه مثل اين سخنان گفته شود !

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري،  ج 9   ص 165، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت؛

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري،  ج 20   ص 109، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

يعني به اقرار قرطبي ، عائشه به صورت عملي آيه «وما ينطق عن الهوي» را تكذيب كرده است !

و مسلم در ادامه اين روايت را نقل مي‌كند:

عن عَائِشَةَ أنها كانت تَقُولُ: أَمَا تَسْتَحْيِي امْرَأَةٌ تَهَبُ نَفْسَهَا لِرَجُلٍ حتى أَنْزَلَ الله عز وجل «تُرْجِي من تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ من تَشَاءُ» فقلت: ان رَبَّكَ لَيُسَارِعُ لك في هَوَاكَ.

از عائشه نقل شده است كه مي‌گفت: آيا زن حيا نمي‌كند كه خود را به مردي هبه مي‌كند، تا اين كه خداونداين آيه نازل كرد « ترجي من تشاء ...»

النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم،  ج 2   ص 1085، 1464، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

البته روايات ديگري نيز در همين زمينه در بخاري و مسلم آمده است كه ما به جهت اختصار از نقل آن‌ها خودداري مي‌كنيم .

تحليل روايت:

 

يكي از ويژگي‌هاي رسول خدا صلي الله عليه وآله اين است كه اگر زني خود را به آن حضرت هبه كند و هيچ مهري درخواست نكند، مي‌تواند با او ازدواج كند؛ چنانچه خداوند در اين باره مي‌فرمايد:

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتي‏ آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ ... وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ... .

اى پيامبر! ما همسران تو را كه مهرشان را پرداخته‏اى براى تو حلال كرديم، و همچنين زن با ايمانى خود را به پيامبر ببخشد (و مهرى براى خود نخواهد) چنانچه پيامبر بخواهد مى‏تواند او را به همسرى برگزيند، چنين ازدواجي فقط براي تو مجاز است ... .

اين مطلب براي عائشه بسيار گران آمد و نمي‌توانست بپذيرد كه زنان بتوانند خود را به رسول خدا هبه كنند و رسول خدا نيز جواب مثبت دهد و در نتيجه بر رقباي او افزوده شود.

به همين خاطر حسادتش شعله‌ور مي‌شد تا حدي با حالت تمسخر و اعتراض اين جمله ناشايست را گفت پروردگارت چه براي برآورده كردن هواي نفس تو  عجله دارد . اين جمله در حقيقت اعتراض به خداوند است؛ زيرا از  جمله «ما أرَى رَبَّكَ» استفاده مي‌شود كه او به اين حكم خداوند راضي نبوده.

طوري اين جمله را بيان مي‌كند كه انگار پروردگار رسول خدا از غير از پروردگار او بوده و پروردگار رسول خدا براي برآوردن هواي نفس او عجله و شتاب دارد؛ اما پروردگار عائشه براي برآوردن هواي نفس و خاموش كردن شعله حسادتش هيچ كاري انجام نداده است.

همچنين به رسول خدا نسبت هواي نفس مي‌دهد ! چيزي كه به صراحت در آيه قرآن نفي شده است !


تعقيب كردن رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) از شدت حسادت:

 

حسادت عائشه نسبت به ديگر همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله به حدي بود كه در برخي از موارد كه نوبت او بود و رسول خدا از خانه خارج مي‌شد و آن حضرت را تعقيب مي‌كرد . مسلم نيشابوري در صحيح خود مي‌نويسد:

از عائشه نقل شده است كه :

قالت لَمَّا كانت لَيْلَتِي التي كان النبي صلى الله عليه وسلم فيها عِنْدِي انْقَلَبَ فَوَضَعَ رِدَاءَهُ وَخَلَعَ نَعْلَيْهِ فَوَضَعَهُمَا عِنْدَ رِجْلَيْهِ وَبَسَطَ طَرَفَ إِزَارِهِ على فِرَاشِهِ فَاضْطَجَعَ فلم يَلْبَثْ إلا رَيْثَمَا ظَنَّ أَنْ قد رَقَدْتُ فَأَخَذَ رِدَاءَهُ رُوَيْدًا وَانْتَعَلَ رُوَيْدًا وَفَتَحَ الْبَابَ فَخَرَجَ ثُمَّ أَجَافَهُ رُوَيْدًا فَجَعَلْتُ دِرْعِي في رَأْسِي وَاخْتَمَرْتُ وَتَقَنَّعْتُ إِزَارِي ثُمَّ انْطَلَقْتُ على إِثْرِهِ حتى جاء الْبَقِيعَ فَقَامَ فَأَطَالَ الْقِيَامَ ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ انْحَرَفَ فَانْحَرَفْتُ فَأَسْرَعَ فَأَسْرَعْتُ فَهَرْوَلَ فَهَرْوَلْتُ فَأَحْضَرَ فَأَحْضَرْتُ فَسَبَقْتُهُ فَدَخَلْتُ فَلَيْسَ إلا أَنْ اضْطَجَعْتُ فَدَخَلَ فقال مالك يا عَائِشُ حَشْيَا رَابِيَةً قالت قلت لَا شَيْءَ قال لَتُخْبِرِينِي أو لَيُخْبِرَنِّي اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ قالت قلت يا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أنت وَأُمِّي فَأَخْبَرْتُهُ قال فَأَنْتِ السَّوَادُ الذي رأيت أَمَامِي قلت نعم فَلَهَدَنِي في صَدْرِي لَهْدَةً أَوْجَعَتْنِي ثُمَّ قال أَظَنَنْتِ أَنْ يَحِيفَ الله عَلَيْكِ وَرَسُولُهُ .

شبي رسيد كه در آن رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) نزد من بودند ؛ حضرت (به منزل) بازگشتند و عباي خويش را بر روي زمين گذاشته و كفش خويش را از پا بيرون آوردند و در كنار پاي خويش نهادند و دامن لباس خويش را به صورت باز ، بر روي بستر نهادند ، و دراز كشيدند ؛ اندكي نگذشت كه احساس فرمودند كه من خوابيده‌ام ، پس با آرامش عباي خويش را برداشته و به آرامي كفش خود را پوشيدند و در را باز كرده و بيرون رفتند !

من نيز با آرامش ، با كمي فاصله به دنبال حضرت رفتم ؛ عباي خويش را بر سر انداخته و لباس خويش را پوشيدم و به دنبال حضرت به راه افتادم ! تا اينكه حضرت به بقيع رسيد ؛ و مدتي طولاني در بقيع ماند ؛ سپس دست خويش را سه بار بالا بردند ؛ سپس مسير خود را تغيير دادند ؛ من نيز چنين كردم ؛ آن حضرت كمي بر سرعت خويش افزودند ، من نيز چنين كردم ؛ ايشان رو به خانه كردند ، من نيز چنين كرده و از حضرت پيشي گرفتم و وارد خانه شدم ؛ همينكه بر بستر آرميدم ، رسول خدا وارد شده و فرمودند : تو را چه شده است اي عائشه ؟ به تندي و به سختي نفس مي‌كشي ؟ گفتم چيزي نشده است ! فرمودند : يا به من خبر مي‌دهي يا خداوند مرا آگاه خواهد كرد !

گفتم : اي رسول خدا ! پدر و مادرم به فدايت ، و سپس ماجرا را نقل كردم .

فرمودند : پس تو همان سياهي هستي كه او را در مقابل خويش ديدم ؟ گفتم : آري!

پس به ضربه محكي به سينه من زدند كه مرا به درد آورد ! و فرمودند : آيا گمان كرده‌اي كه خدا و رسولش سهم تو را پايمال مي‌كنند ؟!

صحيح مسلم  ج 2   ص 670،  كِتَاب الْجَنَائِزِ، بَاب ما يُقَالُ عِنْدَ دُخُولِ الْقُبُورِ وَالدُّعَاءِ لِأَهْلِهَا.

همچنين مسلم از عروة بن زبير روايتي ديگر نقل مي‌كند كه :

حدثني هَارُونُ بن سَعِيدٍ الْأَيْلِيُّ حدثنا بن وَهْبٍ أخبرني أبو صَخْرٍ عن بن قُسَيْطٍ حدثه أَنَّ عُرْوَةَ حدثه أَنَّ عَائِشَةَ زَوْجَ النبي صلى الله عليه وسلم حَدَّثَتْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم خَرَجَ من عِنْدِهَا لَيْلًا قالت فَغِرْتُ عليه فَجَاءَ فَرَأَى ما أَصْنَعُ فقال مالك يا عَائِشَةُ أَغِرْتِ فقلت وما لي لَا يَغَارُ مِثْلِي على مِثْلِكَ.

عروه از عائشه همسر رسول خدا نقل كرده كه رسول خدا از پيش او شبانه خارج شد، عائشه مي‌گويد: حسادت من برانگيخته شد ؛ آن حضرت بازگشتند و ديدند كه من چه مي‌كنم ! فرمودند : تو را چه شده است اي عائشه ؟ آيا حسادت كردي ؟

گفتم : چرا نبايد شخصي مثل من ، در مورد شخصي مثل شما حسادت  ن‌ورزد ؟

صحيح مسلم  ج 4   ص 2168، ح2815، كِتَاب صِفَةِ الْقِيَامَةِ وَالْجَنَّةِ وَالنَّارِ، بَاب تَحْرِيشِ الشَّيْطَانِ وَبَعْثِهِ سَرَايَاهُ لِفِتْنَةِ الناس وَأَنَّ مع كل إِنْسَانٍ قَرِينًا.

نسائي در سنن خود دو روايت در اين زمينه نقل مي‌كند :

1124 أخبرنا محمد بن قُدَامَةَ قال حدثنا جَرِيرٌ عن مَنْصُورٍ عن هِلَالِ بن يَسَافٍ قال قالت عَائِشَةُ رضي الله عنها فَقَدْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم من مَضْجَعِهِ فَجَعَلْتُ أَلْتَمِسُهُ وَظَنَنْتُ أَنَّهُ أتى بَعْضَ جَوَارِيهِ فَوَقَعَتْ يَدِي عليه وهو سَاجِدٌ وهو يقول اللهم اغْفِرْ لي ما أَسْرَرْتُ وما أَعْلَنْتُ .

از عائشه نقل شده : رسول خدا را در بسترش گم كردم، به دنبالش گشتم و فكر كردم كه او پيش برخي از كنيزانش رفته است، دستم را بر او گذاشتم، ديدم كه در حال سجده است و مي‌فرمايد: خدايا  بر من پنهان و آشكار آنچه را انجام داده‌ام ببخش !

1125 أخبرنا محمد بن الْمُثَنَّى قال حدثنا مُحَمَّدٌ قال حدثنا شُعْبَةُ عن مَنْصُورٍ عن هِلَالِ بن يَسَافٍ عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت فَقَدْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَظَنَنْتُ أَنَّهُ أتى بَعْضَ جَوَارِيهِ فَطَلَبْتُهُ فإذا هو سَاجِدٌ يقول رَبِّ اغْفِرْ لي ما أَسْرَرْتُ وما أَعْلَنْتُ.

از عائشه روايت شده است كه گفت : رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) را در بسترش گم كردم ! گمان كردم كه به نزد بعضي از كنيزانش رفته است ! وقتي به دنبال حضرت گشتم ، ديدم كه در سجده است و مي‌گويد « خدايا پنهان و آشكار آنچه انجام داده‌ام را ببخش .

النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي303 هـ)، المجتبي من السنن،  ج 2   ص 220، تحقيق: عبدالفتاح ابوغدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الثانية، 1406 - 1986.

اين نمونه‌هاي كوچكي از حسادت‌هاي عائشه بود كه ما به جهت اختصار از نقل بقيه آن خودداري مي‌كنيم .

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهاتسایت حضرت ولی عصر

 




 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه


راويان اهل سنت 2000 حديث از شخصي آورده اند که تنها يك سال مفيد با پيامبر بود؛ اما در مقابل، از حضرت خديجه(سلام الله علیها) که 25 سال با پيامبر اكرم زندگي کرده‏ است 25 حديث هم نقل نکرده اند!


 

 

پاسخ به سوالات پيرامون حضرت خديجه (سلام الله عليها)
 

 

dwanlod

 

لينک دان لود صوت 
 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: پاسخ به سوالات پيرامون حضرت خديجه (سلام الله عليها)

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مجری:

در مورد سال ولادت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و اين كه آيا ايشان قبل از ازدواج با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، ازدواج هاي ديگري هم داشته است يا خير، توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني:

مي دانيم كه غالبا رحلت يا ولادت بزرگان، مقداري در هاله اي از ابهام قرار گرفته يا دقيق ثبت نشده يا هنگام ولات، شخصيت جهاني نبودند و پس از پيمودن بخشي از زندگي، به شخصيت جهاني مبدّل شدند. چه بسا حتي پدر و مادرشان هم سال ولادت آنها را ثبت نكرده باشند. ولي در رابطه با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، از آنجايي كه خانواده شريف و بزرگي داشت، در بعضي از تواريخ آمده است كه ولادت ايشان، 68 سال قبل از هجرت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ثبت شده است. گرچه بعضي از آقايان به همين هم اشكال مي كنند و به نقل إبن عباس، اگر ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در 30 سالگي باشد، ولادت ايشان به 58 سال قبل از هجرت برمي گردد.

اما در رابطه با ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) قبل از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) باز هم مورد اختلاف است. بعضي از مورّخان بر اين باورند كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)، شوهر سوم حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بود و قبلا شوهري به نام أبو هالة إبن منذر أسدي و قبل از او عتيق بن عائذ مخزومي داشت.

آقاي بلاذري ـ از شخصيت هاي بزرگ اهل سنت ـ و أبو القاسم كوفي (ره) و مرحوم سيد مرتضي (ره) و شيخ مفيد (ره) ـ از شخصيت هاي بزرگ شيعه ـ بر اين باورند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هنگام ازدواج با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) دختر بود و با توجه به آن موقعيت ممتازي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت، كسي را زيبنده و شايسته براي همسري خود نيافت. علامه مجلسي (ره) صراحت دارد كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) دختر بود. از شخصيت هاي معاصر هم علامه سيد جعفر مرتضي (ره) در كتاب بنات النبي أم ربائبه با أدله متعدد ثابت مي كند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) دختر بود و زينب و رقيه، دختران هاله و خواهرزاده حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بودند. يعني زنان عثمان، دختر خوانده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، نه دختر واقعي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله). ولي در زبان ها افتاد كه اينها دختران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند. اين كه كدام يك از اينها صحيح است، احتياج به تحقيق بيش از اينها دارد.

* * * * * * *

مجری

نقل مشهور براي سن ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) 40 سال است. ولي شما به نقل از إبن عباس، 30 سال گفتيد. با توجه به اسناد تاريخي، سن واقعي ايشان چقدر بود؟

هم چنين در رابطه با انگيزه ازدواج پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) صحبت كنيد. شبهه كرده اند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به خاطر مال و ثروت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با او ازدواج كرده است.

استاد حسيني قزويني

در رابطه با سن حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، آنچه كه براي بنده به عنوان پژوهشگر ثابت است، همان 40 سال صحيح است. إبن عباس 30 سال آورده است، ولي سنداً مخدوش است.

 

اولاً:

اما در رابطه با انگيزه ازدواج پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) كه گفتيد شبهه كرده اند به خاطر پول و ثروت بود، به نظر من بايد قضيه را بر عكس كنيم و بگوييم ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به چه انگيزه اي بود؟ چون آنچه كه شيعه و سني در تاريخ ثبت كرده اند اين است كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) براي خواستگاري پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) افرادي را فرستادند. در تاريخ ثبت است كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در مسافرت هاي تجاري خود، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را امين خود قرار داده بود تا تجارت كند و در كنار او، بعضي از غلامانش را گمارده بود و وقتي آمدند نزد حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، اخلاق و رفتار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را، حتي گفتار آن راهب مسيحي كه كرامات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را گفت، بيان كردند و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هم به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اظهار تمايل كرد. خود حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هم از كتاب هاي گذشتگان يا از ورقة بن نوفل شنيده بود كه فردي به نام محمد در اين دوران به عنوان خاتم پيامبران خواهد آمد و چشم انتظار آن بود.

پس آنچه كه در تاريخ محرز است، حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) به سراغ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) رفت. با اين كه شخصيت هاي بزرگ و ثروت مندان به خواستگاري او آمده بودند.

اين شعر را هم علامه مجلسي (ره) در بحار الأنوار به نقل از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) نقل مي كند:

فلو أنني أمسيت في كل نعمة و دامت لي الدنيا و ملك الأكاسرة

فما سويت عندي جناح بعوضة إذا لم يكن عيني لعينك

اگر تمام نعمت هاي دنيا براي من باشد و تملك تمام كسري ها را داشته باشم، در نظرم ارزشي ندارد به اندازه اي كه چشمم به چشم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بيفتد.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج16، ص52

پس اين شبهه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به خاطر مال و ثروت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با او ازدواج كرده باشد، منتفي است.

 

ثانياً:

مضافا اين كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از تمام امكاناتي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت، براي پيشرفت اسلام استفاده كرد و خودش هم در نهايت فقر و تهيدستي زندگي كرد. حتي در تاريخ ثبت نشده است و مستشرقين مغرضي كه تمام زندگي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را با مداقّه هاي علمي و بدبيني مورد مطالعه قرار داده اند، ثبت نكرده اند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از ثروت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) كوچك ترين استفاده شخصي كرده باشد. حتي در تاريخ ثبت است و از ضروريات تاريخ است كه براي كفن حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، چيزي از اموال شخصي نمانده بود تا بخرند.

* * * * * * *

مجری

درباره فرزندان حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، اقوال متعددي نقل شده است. در اين مورد توضيح بدهيد.

استاد حسيني قزويني

اشاره كردم كه آقاي أبو القاسم كوفي گفته است اين دختران، دختر خوانده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند. بعضي از مورخين هم مانند سيد جعفر مرتضي (ره) ادله اي آورده اند كه دختران خود حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بودند. ولي بنده، ادله ايشان را كافي نمي دانم. شيخ مفيد (ره) هم تصريح دارد كه آنها دختران حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند. براي اثبات اين أمر، ادله محكمه پسند مي خواهد. ما اين را فقط به عنوان نظريه قبول مي كنيم.

فرزنداني كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) دارد و در تاريخ ثبت است، قاسم و ابراهيم ـ كه به طيب و طاهر هم معروف بودند ـ و رقيه و زينب و أم كلثوم و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هستند. اينها فرزنداني هستند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت. از ساير همسرانش هم فرزندي نداشت. قبر طيب و طاهر هم در مكه، در كنار قبر حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و أبو طالب (عليه السلام) و عبد المطلب مشخص است.

* * * * * * *

مجری

وفات حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در چه سالي بود؟ در مورد وصيت هاي حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در هنگام وفات هم توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

وفات ايشان در ماه رمضان سال دهم بعثت بود. آقاي ذهبي ـ از استوانه هاي علمي اهل سنت ـ در سير أعلام النبلاء، جلد 2، صفحه 112 آورده است. نقل هاي ديگري هم هست، ولي محكم ترين سند، سال دهم بعثت است. گفته شده است كه در سن 65 سالگي وفات يافت و 25 سال در كنار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و غمخوار ايشان بود. روزهايي كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از ترس ضربات احتمالي از ناحيه قريش، به كوه مي رفتند و روزها مشغول عبادت بودند، حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) غذايي با خودش برمي داشت و به كوه مي رفت و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را صدا مي زد:

حبيبي، محمد! حبيبي، محمد!

تا اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صداي او را مي شنيد و غذا را مي گرفت.

اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غمگين و ناراحت بود يا صورتش آلوده به خاك بود، او را نوازش مي داد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وقتي حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) را مي ديد، تمام غصه هايش را فراموش مي كرد.

اما در رابطه با وصيت، مطالب زيادي گفته شده است. آنچه كه در بعضي از مصادر شيعه آمده است، نكاتي آمده كه بيان مي كنم:

آورده اند كه در هنگام رحلت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بر بالاي سر ايشان آمد و اولين جمله اي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرضه داشت، اين بود:

اگر من در حق تو كوتاهي كرده ام، از تو مي خواهم كه مرا مورد عفو و بخشش قرار بدهي.

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم فرمودند:

من از تو كوچك ترين كوتاهي نديده ام و نهايت تلاش خود را به كار برده اي و در خانه من خسته شده اي و زحمات زيادي كشيده اي و شماتت هاي زيادي از دشمنان شنيده اي و اموال خود را در راه خدا مصرف كردي.

وصيت دوم حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اين بود:

من از دنيا مي روم، ولي اين دخترم فاطمه، كودك است و كسي را ندارد كه غمخوار او باشد. مبادا از زنان قريش، كسي به او آزار برساند. مبادا كسي بر سر او فرياد بزند يا برخورد تندي با او داشته باشد.

وقتي وصيت سوم را خواست بگويد، زبانش بند آمد و عرض كرد وصيت سوم را خجالت مي كشم به شما بگويم. به دخترم فاطمه مي گويم و او به شما مي گويد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فاصله گرفت و بعد از لحظاتي، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمد نزد پدر و عرضه داشت:

مادرم مي گويد: من از قبر در هراسم. از تو مي خواهم آن لباسي را كه در هنگام نزول وحي به تن داشتي، براي من كفن قرار بدهي.

در منابع شيعه آمده است كه اضافه بر همان لباسي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درخواست كرد، حضرت جبرئيل هم از بهشت، كفني آورد و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با آن كفن بهشتي پيچيده شد و در قبر قرار گرفت.

* * * * * * *

مجری

بخش دوم صحبت هاي ما در مورد معاوية بن أبو سفيان است. آيا در بين هزاران هزار رواياتي كه در كتب مورخان و محدثان و راويان اسلامي وجود دارد، يك روايت با سند قطعي در فضيلت معاويه وجود دارد؟

استاد حسيني قزويني

قبل از شروع بحث، بايد بگويم كه بحث هاي ما، فقط علمي و به دور از تعصبات مذهبي است. بناي ما، تبيين حقايق و واقعيت است و قصد اهانت و جسارت به افراد مورد احترام برادران أهل سنت نداريم. ولي آنچه كه در تاريخ با سندهاي قوي و محكم از شخصيت هاي طراز اول علمي أهل سنت است، بيان مي كنيم.

يكي از بحث هايي كه در تاريخ مطرح بود، اين است كه در ميان هزاران روايتي كه در كتب، درباره فضيلت معاويه ثبت شده، آيا واقعا اين روايات از زبان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) صادر شده است؟ يا ساخته و پرداخته دودمان بني أميه براي ترفيع مقام امام شان بود؟

در رابطه با معاويه، آقاي إبن حجر عسقلاني ـ از شخصيت هاي علمي أهل سنت و متوفاي 852 هجري ـ در كتاب فتح الباري شرح صحيح البخاري روايات متعددي را نقل مي كند و بعد از اسحاق بن راهويه نقل مي كند:

لم يصح في فضائل معاوية شئ.

هر فضيلتي كه درباره معاويه آمده، صحيح نيست.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81

روايات متعددي هم مي آورد، مانند نوشتن آية الكرسي با قلم نوري كه جبرئيل براي معاويه آورد، معاويه لياقت پيامبري داشت، كاتب وحي بود، و ... و در آخر هم مي گويد كه اين روايات، بوي جعلي و ساختگي بودن مي دهد.

آقاي إبن جوزي هم در كتاب الموضوعات مي گويد:

لا يصح عن النبي صلي الله عليه و سلم في فضل معاوية بن أبي سفيان شئ.

هيچ كدام از رواياتي كه در فضيلت معاويه از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) رسيده، صحيح نيست.

الموضوعات لإبن الجوزي، ج2، ص24 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص132 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج59، ص106

آقاي سيوطي ـ از ديگر استوانه هاي علمي أهل سنت و متوفاي 911 هجري ـ مي گويد:

الأحاديث في فضل معاويه كلها موضوعة، لا أصل لها.

اللآلئ المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، ج1، ص420

آقاي إبن حجر عسقلاني بعد از نقل اين قضايا مي گويد:

و قصة النسائي في ذلك مشهوره.

داستان نسائي در اين رابطه، مشهور است.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81

البته ايشان اين تعبير را سربسته مي گويد و ردّ مي شود. آنچه كه آقاي إبن حجر نقل مي كند، دانشمندان أهل سنت آورده اند كه آقاي نسائي ـ صاحب سنن ـ مي شنود كه در شامات، نسبت به آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) جسارت و اهانت مي شود و ايشان را مورد لعن قرار مي دهند. حتي آقاي زمخشري مي گويد:

كان في أيام بني أميه أكثر من سبيعن ألف منبر يلعن عليها علي بن أبي طالب بما سنه لهم معاويه من ذلك.

در ايام معاويه، بر بالاي بيش از 70 هزار منبر، علي بن أبي طالب را لعن مي كردند به خاطر سنتي كه معاويه گذاشته بود.

ربيع الأبرار للزمخشري، ج2، ص186، چاپ بيروت ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص104

آقاي نسائي اين موضوع را شنيد، تصميم گرفت به منطقه شامات بيايد و فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح كند. در بالاي منبر، فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح مي كرد. مردم هم گفتند: مقداري هم از فضيلت معاويه براي ما بگو. نسائي گفت:

ألا يرضي رأسا برأس حتي يفضّل؟

آيا راضي نيستيد كه حتي معاويه را هم طراز علي قرار بدهيم و از او برتر قرار ندهيم؟

در وفيات الأعيان إبن خلّكان تعبير ديگري آمده است كه نسائي مي گويد:

مگر معاويه هم فضيلتي داشته است تا من بگويم؟! من بالاترين فضيلت معاويه را همان نفرين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مي دانم كه فرمود:

لا أشبع الله بطنك.

خداوند شكم تو را سير نكند.

وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج1، ص77

مردم شام هم بر سر نسائي ريختند و از بالاي منبر پايين كشيدند و مورد ضرب و شتم قرار دادند و آورده اند كه:

فما زالوا يدفعون في خصيتيه حتي أخرج من المسجد.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج2، ص700 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج14، ص132 ـ معجم البلدان للحموي، ج5، ص282 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج23، ص109 ـ المنتظم لإبن الجوزي، ج6، ص132 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج1، ص339 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج11، ص124 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج6، ص257 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص11 ـ خصائص أمير المؤمنين للنسائي، ص23

آقاي سيوطي تلاش مي كند در اين قضيه از آقاي معاويه دفاع كند و مي گويد:

و قد وردت في فضل معاويه أحاديث قلّما تثبت.

تاريخ الخلفاء، ص32

نكته جالب و مهمي كه به نظر من بايد بينندگان عزيز دقت بكنند، اين است كه آقاي بخاري با اين كه در كتاب تاريخ الكبير، جلد 1، صفحه 57 و 118 خلفاء پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نام مي برد و مي گويد:

خليفه اول، أبوبكر است و خليفه دوم، عمر است و خليفه سوم، عثمان است و خليفه چهارم، معاويه است و خليفه پنجم، يزيد بن معاويه است.

يعني نام أمير المؤمنين (عليه السلام) را از ليست خلفاء حذف مي كند. ولي وقتي در كتاب صحيح بخاريفضائل مهاجرين و انصار را نقل مي كند، مي گويد:

مناقب خالد بن وليد، مناقب عبد الله بن مسعود، مناقب بلال بن رباح و ...

اما وقتي به معاويه مي رسد، مي گويد:

ذكر معاوية بن أبو سفيان.

صحيح البخاري، ج4، ص219

وقتي إبن حجر عسقلاني به شرح اين باب مي رسد، مي گويد:

فأشار بهذا إلي ما إختلقوه لمعاوية من الفضائل مما لا أصل له و قد ورد في فضائل معاوية أحاديث كثيرة، لكن ليس فيها ما يصح من طريق الإسناد و بذلك جزم إسحاق بن راهويه و النسائي و غيرهما.

بخاري با اشاره به ذكر معاويه، مي خواهد بگويد فضائلي كه براي معاويه ذكر شده، هيچ ريشه اي ندارد.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81

* * * * * * *

مجری (آقاي هدايتي)

در كتب أهل سنت آمده است كه معاويه، كاتب وحي بود. آيا اين صحت دارد؟

استاد حسيني قزويني

در جلسه گذشته گفتيم كه معاويه بن أبي سفيان، 5 ماه قبل از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مسلمان شد. حتي در سال فتح مكه هم مسلمان نشد. إن شاء الله بعداً در اين رابطه صبحت خواهيم كرد.

 

اولا:

اما اين كه معاويه كاتب وحي بود، در بعضي از مصادر آمده است كه أبو سفيان گفت:

يا رسول الله! من به خاطر اين كه در گذشته نسبت به شما بدي كردم و با شما جنگ جنگيدم، تقاضا دارم چند خواهش مرا بپذيري: 1. دخترم أم حبيب را به عقد خود دربياوري. 2. فرزندم معاويه را كاتب وحي قرار دهي. ...

اين مطلب در بعضي از كتب أهل سنت آمده و متأسفانه در صحيح مسلم هم به آن اشاره شده است. هر آدم عاقلي كه كوچك ترين اطلاعي از تاريخ داشته باشد، مي داند كه اين روايت دروغ و جعلي است. چون ازدواج پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با أم حبيبه يك يا دو سال قبل از فتح مكه بود. چون قبل از اين كه معاويه مسلمان شود، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) با أم حبيبه ازدواج كرد و داستان مفصلّي دارد. أم حبيبه با همسرش به حبشه رفت و همسرش نصراني شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از طريق پادشاه حبشه، از أم حبيبه خواستگاري كرد و حتي پادشاه حبشه، خودش مهريه را تعيين كرد. اين ماجرا در الكامل في التاريخ إبن أثير و تاريخ طبري و ديگر كتب آمده است. حتي در قضيه صلح حديبيه:

وقتي أبو سفيان آمد به خيمه أم حبيبه و خواست بنشيند، أم حبيبه آن زير اندازي را كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) روي آن مي نشست، سريعا برداشت. أبو سفيان گفت: چرا برداشتي؟ أم حبيبه گفت: پدر! تو كافر هستي و زيبنده نيست روي زير اندازي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) روي آن مي نشيند، بنشيني.

پس روشن است كه ماجراي تقاضاي أبو سفيان دروغ است. عمده وحي هم قبل از فتح مكه و قبل از مسلمان شدن معاويه بود و موقعيتي نبود كه معاويه بخواهد كاتب وحي باشد.

 

ثانيا:

اگر واقعا معاويه جزء كاتبين وحي بود، آقاي عثمان براي معاويه دنبال فضائل و مناقب بود و اين را به عنوان فضيلت و منقبت براي معاويه ذكر مي كرد. اگر معاويه جزء كاتبين وحي بود، بنابر آنچه كه أهل سنت مي گويند و ما قبول نداريم كه قرآن در زمان أبوبكر جمع شد، آنها حداقل به معاويه هم مي گفتند:

آقاي معاويه! شما هم كه چندين آيه را مرقوم نموده ايد، آنها را بياوريد تا وارد قرآن كنيم.

اين آقايان مدعيان كاتب وحي، حتي نتواسنتند ثابت كنند كه يك كلمه از كلمات قرآن، دست نويس معاويه بود.

 

ثالثا:

خيلي از شخصيت هاي علمي أهل سنت، منكر اين هستند كه معاويه كاتب وحي بود. آقاي ذهبي و إبن عبد ربّه و إبن قتيبه مي گويد:

كاتب وحي بودن معاويه، دروغ است.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص132 ـ العقد الفريد لإبن عبد ربه، ج4، ص160 ـ المعارف لإبن قتيبة الدينوري، ص30

آقاي محمود أبو ريّه ـ از شخصيت هاي بلند آوازه مصري ـ در كتاب شيخ المضيرة أبو هريرة، صفحه 206، منكر كاتب وحي بودن معاويه است.

آقاي عبد الرحيم خطيب ـ از نويسندگان أهل سنت معاصر ايران ـ در كتاب شيخين، صفحه 159 منكر كاتب وحي بودن معاويه است.

 

رابعا:

هيچ دليلي بر كاتب وحي بودن معاويه نتوانستيم پيدا كنيم. از همه اينها بالاتر، از ديدگاه ما، كاتب وحي بودن، هيچ گونه ارزشي ندارد. مي بينيم كه در ميان كاتبان وحي، عبد الله بن أبي سَرْح كاتب وحي بود و شيعه و سني هم بر اين معتقد هستند و عاقبت هم مرتدّ و از اسلام خارج شد.

أسد الغابة، ج3، ص173 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص372 ـ ربيع الأبرار للزمخشري، ج1، ص689 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص33

حتي بعد از مرتدّ شدن، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را مسخره مي كرد. پس كاتب وحي نمي تواند به تنهايي ارزش باشد.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سوال:

شما در مورد وصيت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صحبت كرديد. ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دختران ديگري هم داشت. چرا فقط راجع به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صحبت مي كنيد و از رقيّه و أم كلثوم ـ همسران عثمان ـ صحبت نمي كنيد؟ وقتي رقيّه فوت كرد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) أم كلثوم را به همسري عثمان درآورد.

جواب:

اين مطلب را نه تنها ايشان، بلكه علماء اهل سنت هم مي گويند كه چرا از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين همه حرف مي زنيد، ولي از زنان عثمان، رقيّه و أم كلثوم كه دختران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، چرا حرف نمي زنيد؟

ما اين سوال را از شما داريم كه شما در كتب معتبر خود، درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين همه فضيلت نقل كرده ايد:

 

روايت اول:

قال النبي صلي الله عليه و سلم: فاطمة سيدة نساء أهل الجنة.

صحيح البخاري، ج4، ص209

 

روايت دوم:

عن عائشة رضي الله عنها: أنها كانت إذا ذكرت فاطمة بنت النبي صلي الله عليه و آله قالت: ما رأيت أحدا كان أصدق لهجة منها إلا أن يكون الذي ولدها.

راستگوتر از فاطمه نديدم، جز پدرش رسول الله (صلي الله عليه و سلم).

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص160 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1896 ـ حلية الأولياء لأبو نعيم، ج2، ص41

 

روايت سوم:

ان رسول الله صلي الله عليه و سلم قال: فاطمة بضعة مني، فمن أغضبها أغضبني.

صحيح البخاري، ج4، ص210

 

روايت چهارم:

قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: إنما فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.

صحيح مسلم، ج7، ص141

و روايات ديگري كه در كتب معتبر اهل سنت آمده است.

آيا شما راجع به ساير فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم روايتي را نقل كرده ايد؟ اول بايد اين اشكال را خودتان جواب بدهيد. اين نشان مي دهد كه در ميان فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جايگاه ويژه اي داشت كه هيچ يك از فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آن جايكاه را نداشتند. خود آقاي إبن حجر عسقلاني در فتح الباري شرح صحيح البخاري نقل مي كند كه هر گونه ناراحتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، مساوي است با كفر. حتي از سهيلي نقل مي كند:

من سبّها فإنه يكفر.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص82

آقاي مناوي ـ از شخصيت هاي علمي اهل سنت ـ مي گويد:

أن فاطمة و أخاها إبراهيم أفضل من الخلفاء الأربعة بالإتفاق.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج4، ص555

هم چنين آقاي مناوي مي گويد:

من آذا فاطمه فعليه لعنة الله ملء السماء و ملء الأرض.

كسي كه فاطمه را اذيت كند، لعنت خداوند به اندازه تمام آسمان و زمين بر او باد.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص25

پس اين اشكال بر خودتان است، نه بر ما.

* * * * * * *

سوال:

شما كه راجع به معاويه و أبو سفيان و حضرت علي (عليه السلام) حرف مي زنيد، در قرآن كريم آمده است:

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

سوره بقره/آيه134

آنها امت هايي در گذشته بودند و رفتند. عمل آنها مربوط به خودشان است. اين حرف ها به درد مسلمانان نمي خورد. مسلمانان بايد با همديگر متحد باشند.

جواب:

 

اولا:

درست است كه اينها امت هاي گذشته بودند، اگر بنا باشد بر گذشته چشم پوشي كنيم، بايد حدود 60٪ آيات قرآن را حذف كنيم كه قضاياي گذشتگان را براي ما نقل مي كند.

وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

سوره توبه/آيه61

اينها چه كساني بودند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را اذيت مي كردند؟:

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا

سوره أحزاب/آيه57

كساني كه در اطراف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند به خداوند بدگمان بودند و گمان جاهلي داشتند، چه كساني هستند؟:

وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ

سوره آل عمران/آيه154

اين فاسق چه كسي بود كه براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خبر آورد؟:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

سوره حجرات/آيه6

اتفاق نظر است كه مراد از اين فاسق، وليد بن عقبه است.

اگر بنا باشد قضاياي گذشته را به طور كلي فراموش كنيم، بايد يك سري از آيات قرآن را كه درباره صحابه خوب و بد است، حذف كنيم.

 

ثانيا:

از اين برادر عزيز سوال مي كنم:

حديث حوضي كه با اين آب و تاب در صحيح بخاري آمده، آيا سرنوشت صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟:

عن أبي هريرة عن النبي صلي الله عليه و سلم قال: بينا أنا قائم، فإذا زمرة حتي إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلم، فقلت: أين؟ قال: إلي النار و الله! قلت: و ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري، ثم إذا زمرة حتي إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلم، قلت: أين؟ قال: إلي النار والله! قلت: ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري، فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

صحيح البخاري، ج7، ص208

آيا اينها براي گذشتگان نيست؟! چرا آقاي بخاري اين قضايا را آورده است؟

چرا از آقاي معاويه نقل مي كنند كه وقتي به مدينه مي آيد، به سعد بن وقاص مي گويد:

ما منعك أن تسب أبا التراب؟

چرا أبو تراب ـ علي ـ را سبّ و ناسزا نمي كني؟

صحيح مسلم، ج7، ص120

اين قضايا را اگر قرار است چشم پوشي كنيم، بايد بگوييم ما نسبت به گذشتگان و صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بايد چشم پوشي كنيم و بياييد با هم حدود 60٪ آيات قرآن را حذف كنيم و 60٪ روايات صحيح بخاري و صحيح مسلم و ساير صحاح سته را كه در شرح حال گذشتگان است، حذف كنيم، سپس بياييم سر سفره وحدت و اتحاد مسلمانان.

 

ثالثا:

معناي وحدت اين نيست كه ما حقايق تاريخي را بيان نكنيم. بارها گفته ايم كه حقايق تاريخي بايد بيان شوند و اين امانت ها بايد به نسل هاي بعدي منتقل شود. ولي براي وحدت، اگر من درباره اين مسايل صحبت مي كنم، بايد با ادبيات متناسب با اسلام صحبت كنم؛ نه اين كه به بعضي از صحابه ناسزا بگويم و اهانت كنم. بايد با احترام، حقايق تاريخي را مستند بيان كرد. يكي از معاني وحدت اين است كه مثلا ما تصور مي كنيم آقايان اهل سنت، بر خلاف قرآن و سنت، به سراغ آقاي ابوبكر و عمر عثمان رفته اند و آنها هم معتقدند كه شيعه، بر خلاف قرآن و سنت، به سراغ امير المومنين (عليه السلام) رفته است و بياييم در بحث هاي علمي، دلايل خودتان و خودمان را مطرح كنيم. ما و شما حرف مان را بزنيم تا حداقل ثابت شود حرف مان مستدل و مبرهن است. اگر شما هم از قرآن و سنت دليل داريد، مطرح كنيد. شنوندگان بايد بدانند كه دليل شيعه و سني براي اعتقادات شان چيست؟ حداقل اين است كه شيعه، اجتهاد كرده است و ثابت كرده است كه امير المومنين (عليه السلام) خليفه اول است. اين كه فتوا به قتل شيعه مي دهيد و ناموس شيعه را مورد هتك و حرمت قرار مي دهيد و اموال شيعه را مباح براي تصرف مي دانيد، ديگر نبايد باشد. اگر بنا بر زعم شما، در اجتهادش هم خطا كرده باشد:

المجتهد إذا إجتهد فأخطأ فله أجر واحد.

پس نبايد اين همه به شيعه بد و بيراه گفته شود! معناي وحدت، همين بحث هاي علمي است.

* * * * * * *

سوال:

چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با ابوسفيان برخورد تندي نكرد؟

جواب:

بناي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر اين بود كه با كساني كه وارد اسلام مي شدند، برخورد تند نكنند. خود علماء اهل سنت مانند محمود أبو ريّه و آقاي مقريزي در كتاب النزاع و التخاصم آورده اند بعد از اين كه أبو سفيان به مدينه آمد:

كان كهفا للمنافقين.

پناهگاه منافقين بود.

النزاع و التخاصم للمقريزي، ص58 ـ شيخ المضيرة أبو هريرة لمحمود أبو رية، ص160 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1678

* * * * * * *

سوال:

مقداري در رابطه با جنايات معاويه و باطل بودن او، مخصوصا از كتاب مروج الذهب مسعودي صحبت كنيد. هم چنين بفرماييد كه نظر وهابيت نسبت به يزيد چيست؟

جواب:

البته اين آقايان، مسعودي را شيعه را مي دانند. ولي ما او را شيعه نمي دانيم. إن شاء ا... ما تلاش مي كنيم در بحث مان كتاب هايي را نام ببريم كه هم مورد تائيد اهل سنت است و هم مؤلفين شان از شخصيت هاي برجسته باشند.

اما در رابطه با يزيد، خود آقاي إبن تيميه در منهاج السنة، جلد2، صفحه 62 صراحتا از معاويه و يزيد تجليل و دفاع مي كند و آنها را مؤمن مي داند. اخيراً هم از لجنه عالي إفتاء عربستان سعودي سوال كردند كه آيا مي توانيم يزيد را لعن كنيم؟ جواب دادند:

لم يثبت فسقه الذي يقتضي اللعن.

فسق يزيد به طوري كه لعن او را جايز شمارد، ثابت نشده است.

فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة و الإفتاء، ج3، ص297

يعني كشتن آقا امام حسين (عليه السلام) و إسارت فرزندان ايشان با آن وضع شنيع و اهانت به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) كه يزيد مي گويد:

لعبت هاشم بالملك، فلا خبر جاء و لا وحي نزل.

فسقي نيست كه لعن يزيد را ثابت كند.

بر فرض، مي گوييم كه امام حسين (عليه السلام) خروج كرد و عليه خليفه قيام كرد، آيا اين كه إبن كثير دمشقي درباره يزيد مي گويد:

در سال 62 هجري، يزيد به فرماندهانش دستور داد و به مدينه حمله كردند و 700 نفر از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را به قتل رساندند و 10 هزار نفر از مسلمانان را كشاند و 3 روز، ناموس مردم مدينه را بر لشكريان خودش مباح كرد و در آن سال، هزار فرزند نامشروع به دنيا آمد.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص241 و 242

آيا هيچ كدام از اينها فسق يزيد را اثبات نمي كند؟!

* * * * * * *

سوال:

حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هم أم المؤمنين است. عايشه، جناياتي را مرتكب شده كه در خودصحيح بخاري آمده است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را اذيت كرد. در خود صحيح بخاري هم وقتي از عايشه روايت نقل كرده است، گفته است عن عايشه و نگفته است عن أم المؤمنين.

جواب:

در سوره احزاب، آيه 6 آمده است:

النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ

يعني همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مادران مؤمنين هستند؛ حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و عايشه و أم سلمه و حفصه و ساير همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله).

گرچه اين آيه هم شأن نزولي دارد. آقاي طلحه و عثمان و بعضي ديگر از صحابه گفتند:

أ ينكح محمد نساءنا و لا ننكح نساءه؟! والله! لو قد مات لأجلنا علي نسائه السهام.

چرا محمد با زنان ما ازدواج مي كند، ولي ما نمي توانيم با زنان او ازدواج كنيم؟! به خدا قسم! اگر او بميرد، ما با زنان او ازدواج مي كنيم.

وَ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا

سوره أحزاب/آيه53

در رابطه با عايشه هم بايد به دور از اهانت و جسارت و تعصبات مذهبي، حقايق تاريخي را كه درباره اوست، بيان كنيم.

* * * * * * *

سوال:

انگيزه حمله اعراب مسلمان به ايران چه بود؟

جواب:

اين بحث، نياز به زمان بيشتري دارد. بايد بررسي كنيم كه اين حمله اعراب به ايران كه در زمان خليفه دوم بود، آيا مورد تائيد امير المومنين (عليه السلام) بود يا خير؟ آيا امام حسن (عليه السلام) در اين جنگ بود يا نبود؟ البته ما منكر اين قضيه هستيم كه امام حسن (عليه السلام) در فتوحات شركت كرده باشد. چون يك روايت ضعيف هم در اين مورد نداريم كه امام حسن (عليه السلام) در حمله به ايران شركت داشت. اين حمله به خاطر توطئه اي بود كه ابر قدرت شرقي عليه اسلام داشت و مسلمانان براي دفاع از كيان اسلامي، آمدند دفاع كردند و اسلام را به مردم عرضه كردند و دولت مركزي ايران، مانع بود و آمدند مانع را برطرف كردند و 95٪ مسلمان ايرانيان، استقبال شديد و ويژه اي بود كه اينها از اسلام داشتند و هم چنين خستگي مفرطي كه از ظلم پادشاهان خود داشتند.

شهيد مطهري (ره) و ديگران در اين زمينه مفصلاً بحث كرده اند و إن شاء ا... در فرصتي مناسب، ما هم در اين زمينه بحث خواهيم كرد.

* * * * * * *

بحث هاي پاياني استاد حسيني قزويني

مطالبي از بحث هاي ما ماند. اين كه عايشه، اعتراضاتي را نسبت به اظهار علاقه و محبت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت و اين موجب رنجش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بود. جايگاه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در ميان زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، جايگاه والائي است. حتي خود اهل سنت هم آورده اند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) سرور زنان بهشتي است. هيچ زني بعد از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، جاي ايشان را نتوانست براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) پر كند. عايشه سن و سال كمي داشت و زيبا هم بود، ولي هميشه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به ياد حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و عشق و محبت او بود.

در رابطه با معاويه هم بحث داشتيم و اين فضائلي كه در روزنامه ها و مجلات و اينترنت مي نويسند، هيچ ريشه و اصلي ندارد. اين آقايان مقداري دقت كنند و مطالبي را كه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت مي دهند، در روز قيامت مسئول هستند. اين روايات در دوران بني أميه و با پول دولت شام و توسط بعضي از كارخانه هاي حديث سازي جعل و منتشر شده است.

 

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

 

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»

 
 
 
 
 
 
 
 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه

#خدیجه_مظلومه_تاریخ
دانلود صوت 


مظلومیت حضرت خدیجه در منابع اهل تسنن





 

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين؛ حضرت آيت الله دكتر حسيني قزويني

08 / 05 / 1391

موضوع: فضائل حضرت خديجه سلام الله عليها

مجري

رحلت جانسوز ام المؤمنين و ام الائمة حضرت خديجه كبري سلام الله عليها را به پيشگاه امام زمان عليه السلام و همه دلسوختگان و پيروان اهل بيت عليهم السلام تسليت عرض مي نماييم.

جايگاه حضرت خديجه در مكتب وحي چگونه بوده است؟

استاد قزويني

من هم به نوبه خودم رحلت جانسوز ام المؤمنين حضرت خديجه كبري را به پيشگاه مقدس فرزند بزرگوارش بقية الله الاعظم ارواحنا فداه و همه مسلمانان تسليت عرض مي كنم.

خدا را به آبروي اين بانوي بزرگ و اولين ام المؤمنين حضرت خديجه كبري سوگند مي دهم كه پاداش ما را فرج مولايمان بقية الله الاعظم قرار بدهد.

با اين كه خديجه كبري اولين ام المؤمنين ، بزرگ حامي رسالت و اولين زني است كه به رسول اكرم ايمان آورد و تمام آنچه كه در توان داشت در طبق اخلاص گذاشت و تقديم نبي مكرم كرد و با حمايت مالي و جاني خودش از اسلام حمايت هاي بي دريغ كردند؛ ولي متأسفانه قدر اين بانو در ميان ما نا شناخته است و مظلوم است و به جاي آن ديگران به عنوان ام المؤمنين مطرح شده اند.

با اين كه نبي گرامي در طول 25 سالي كه با خديجه كبري زندگي مي كرد، همسر ديگري انتخاب نكرد و چشمش به كمك ها و محبت ها و ملاطفت هاي اين بانوي دو جهان دوخته بود.

در ميان اهل سنت (بايد اجازه بدهند عزيزان كه ما اين گلايه را داشته باشيم) به آن گونه اي كه زيبنده اين بانو است درباره ايشان سخن نمي گويند.

از وهابي ها كه ما نتظاري نداريم.

در ميان ما شيعيان (بايد شديداً گلايه كنيم) حق اين بانو به آن گونه اي كه زيبنده و شايسته است، ادا نشده است.

ما هم بدون تعارف و با عذر تقصير به پيشگاه مقدسه اش فقط هر سالي يك بار به مناسبت رحلت آن بزرگوار از او سخن مي گوييم، ولي آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد.

ما لا يدرك كله لا يترك كله.

در منابع اهل سنت رواياتي داريم كه واقعاً جايگاه اين بزرگوار را در مكتب وحي نشان مي دهد.

جناب مسلم در كتاب صحيح خود روايات متعددي در رابطه با حضرت خديجه كبري سلام الله عليها مطرح كرده است. در يكي از اين ها از ابو هريره نقل شده است كه جبرئيل خدمت نبي مكرم در غار حراء نازل شد، فرمود:

يا رَسُولَ اللَّهِ هذه خَدِيجَةُ قد أَتَتْكَ مَعَهَا إِنَاءٌ فيه إِدَامٌ أو طَعَامٌ أو شَرَابٌ فإذا هِيَ أَتَتْكَ فَاقْرَأْ عليها السَّلَامَ من رَبِّهَا عز وجل ومني وَبَشِّرْهَا بِبَيْتٍ في الْجَنَّةِ من قَصَبٍ لَا صَخَبَ فيه ولا نَصَبَ.

صحيح مسلم، ج4، ص1887

حضرت خديجه نزد تو مي آيد و ظرفي كه در آن غذا و آب و خورشتي است براي تو مي آورد، وقتي خديجه كبري نزد تو آمد، يا رسول الله از طرف خدا به او سلام برسان و از طرف من جبرئيل هم به او سلام برسان و به او بشارت بده كه خداي عالم در بهشت قصري براي او در نظر گرفته است كه از تارهاي طلا ساخته شده است و هيچ گونه لرزش و سر و صدايي و مشقتي در آنجا نيست.

اين روايت نشان مي دهد كه جايگاه حضرت خديجه در چه مرحله است.

آقايان مي گويند: برائت عائشه از طرف خداي عالم نازل شد، (ما نمي خواهيم در اين زمينه وارد شويم) ولي يك اتهامي به عائشه زده بودند، اگر قبول كنيم كه اين آيه افك در رابطه با عائشه است؛ چون بعضي از بزرگان بر اين عقيده هستند كه در رابطه با ماريه قبطيه مادر ابراهيم است.

خداي عالم به احترام نبي مكرم اين افتراء را بر طرف كرد؛ ولي درباره حضرت خديجه تفاوت از زمين تا آسمان است.

مي گويد: خداي عالم به تو سلام مي رساند و جبرئيل مي گويد: از قول من هم به او سلام برسان و بشارت يك قصري از بهشت را به او بده.

ما يك سؤالي داريم از آقايان، كه با اين همه سر و صدا در باره عشره مبشره، چرا حضرت خديجه حضور ندارد؟

با اين كه ما معتقد هستيم اين روايت جعلي است و سندي ندارد و در عصر بني اميه، شجره ملعونه در قرآن روي بعضي از اغراض، ساخته شده است و خود اين روايت توهين به صحابه است كه ما بياييم بگوييم از اين 120 هزار صحابه فقط ده نفرشان به بهشت بشارت داده شده اند پس ما بقي چه مي شود آيا بشارت داده شده اند يا نه؟

اگر ما بقي هم بشارت داده شده اند؛ همان طوري كه آقايان معتقد هستند، همه صحابه در بهشت هستند؛ پس اين عشره مبشره چه فضيلتي دارد؟

اگر غير از اين ده نفر به ديگران بشارت بهشت داده نشده است، اين توهين به صحابه است.

در اينجا اين عبارت صحيح مسلم است و سندي هم نمي خواهد و با تمام صراحت در اين روايت بشارت بهشت به حضرت خديجه سلام الله عليها داده مي شود و اين روايت را جناب بخاري در صحيح خود جلد 3 صفحه 1389 حديث 3609 بر مبناي الجامع الكبير آورده است.

روايتي را آقاي ابن حجر عسقلاني در كتاب الاصابة نقل مي كند و مي گويد: حضرت خديجه سلام الله عليها از خانه بيرون آمد و پيغمبر بيرون مكه بود و از ترس قريش بعضي از روزها مي رفتند در كوه ها آنجا مخفي مي شدند.

خديجه كبري بلند شد:

ومعها غذاؤه فلقيها جبريل في صورة رجل فسألها عن النبي صلي الله عليه وسلم فهابته وخشيت أن يكون بعض من يريد أن يغتاله.

الإصابة في تمييز الصحابة، ج7، ص604

غذايي براي حضرت رسول اكرم پخته بود داشت مي رفت، جبرئيل را ديد به صورت يك مرد، اين مرد از خديجه سؤال كرد پيغمبر كجاست؟ خديجه را ترس فرا گرفت و ترسيد كه اين مرد جزء همان هايي است كه مي خواهد پيغمبر را ترور كند و پيغمبر را نابود كند، چيزي نگفت و آن مرد رفت.

حضرت خديجه سلام الله عليها كه در بعضي از جاها غذايي براي خودش و براي رسول اكرم تهيه مي كرد و مشك و كوزه آبي از سنگلاخ ها و كوه هاي پر از سنگ مي رفت و صدا مي زد حبيبي محمد، بعد از مدت ها گشتن نبي مكرم را پيدا كرد و قضيه را گفت كه من مردي را ديدم ترسيدم.

حضرت فرمود: خديجه آن مردي كه ديدي جبرئيل بود و فرمود:

وقد أمرني أن أقرأ عليك السلام وبشرها ببيت في الجنة من قصب لا صخب فيه ولا نصب.

الإصابة في تمييز الصحابة، ج7، ص604

به من گفت كه به تو سلام برسانم و به من گفت كه به تو بشارت بدهم بر قصر و خانه در بهشت براي شما.

جناب احمد بن حنبل در مسند خود از ابن عباس نقل مي كند كه يك روزي رسول اكرم صلي اله عليه وآله با صحابه نشسته بودند، با دست مباركشان چهار خط كشيدند و فرمودند:

أَتَدْرُونَ ما هذا قال الله وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ فقال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ وَفَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَمَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَآسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ رضي الله عنهن أجمعين.

مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص316

مي دانيد اين چهار خطي كه كشيدم چيست؟ گفتند: خدا و پيامبرش بهتر مي دانند.

پيغمبر اكرم فرمود: با فضيلت ترين زنان بهشت چهار تا هستند: حضرت خديجه و حضرت زهرا و حضرت آسيه و حضرت مريم سلام الله عليهن اجمعين.

حاكم نيشابوري هم در كتاب مستدرك در جلد 3 صفحه 174 نقل مي كند كه اين روايت صحيح الاسناد است؛ ولي بخاري و مسلم اين را نقل نكرده اند.

آقاي هيثمي كه از استوانه هاي علمي و رجالي اهل سنت است، در كتاب مجمع الزوائد اين روايت را نقل مي كند و مي گويد: طبراني و ديگران نقل مي كرده اند:

ورجال الكبير رجال الصحيح غير محمد بن مروان الذهلي وثقه ابن حبان.

مجمع الزوائد، ج9، ص201

راويان معجم كبير طبراني راوياني صحيح هستند غير از محمد بن مروان ذهلي كه ابن حبان او را توثيق كرده است.

جناب ابن عبد البر در الاستيعاب و جناب ذهبي متوفاي 748 در سير اعلام النبلاء اين روايت را نقل مي كند و محقق سير اعلام النبلاء در پاورقي مي گويد:

رجاله ثقات.

روايت باز از ابو هريره است كه مي گويد: پيغمبر اكرم فرمود:

خير نساء العالمين أربع مريم بنت عمران وابنة مزاحم امرأة فرعون وخديجة بنت خويلد وفاطمة بنت محمد صلي الله عليه وسلم.

الاستيعاب، ج4، ص1821

بهترين زنان جهانيان چهار نفر هستند: حضرت مريم و خديجه و حضرت زهرا سلام الله عليها و همسر فرعون.

باز از انس بن مالك خادم پيغمبر او هم نقل مي كند كه پيغمبر فرمود:

خير نساء العالمين مريم وآسية وخديجة بنت خويلد وفاطمة.

سير أعلام النبلاء، ج2، ص117

روايت خيلي زياد است؛ ولي من خواستم به اين دو سه مورد اشاره كنم تا اين كه شما جايگاه اين بزرگ بانو را كاملاً بشناسيد كه از ميان همسران پيغمبر فقط نام خديجه كبري در اين روايات مي درخشد نه غير خديجه.

مجري

در برخي از روايات آمده است كه از ميان زنان، فقط چهار زن به كمال رسيدند.

آيا حضرت خديجه از همان چهارتايي هستند كه شما مي فرماييد؟

استاد قزويني

با اين سؤال، دست روي درد دل ما گذاشتيد.

امشب شب رحلت بانوي گرامي خديجه كبري سلام الله عليها است. من هر وقت يادم مي آيد مظلوميت اين بانو و فداكاري هاي اين بانو و دوران غربت اسلام و دوران غربت نبي مكرم و دوران مظلوميت نبي گرامي در طول 10 سال در خدمت پيغمبر و اسلام بوده است به ويژه در آن سه سال در شعب ابي طالب، اين ها چه كشيدند.

در آن زمان اين آقايان و اين افرادي كه امروز حضرات بزرگشان مي كنند كجا بودند كه حتي در همين سريال ها آدم وقتي نگاه مي كند، دروغ ها و تحريف هايي تحويل مردم مي دهند.

خود ابن كثير به صراحت مي گويد: خليفه دوم سال دهم اسلام آورد.

در اين سريال ها يك سري جعليات و دروغ ها و تحريف ها كه در سال شش ايمان آورده است و براي افراد در شعب غذا مي آورده است.

مي خواهند قهرمان دروغين بسازند.

حقايق را مطرح كنيد.

چرا دروغ پردازي مي كنيد؟

چرا تاريخ را تحريف مي كنيد؟

اين جوان ها و دانشجوها تاريخ را خوانده اند و مي دانند و از اين كتاب ها خبر دارند.

حتي در خود سريال مختار هم ما در بعضي از قسمت هايش اشكال داشتيم كه چه بسا بعضي از مسائل در تاريخ ثبت شده است و خلاف آن آمده است.

ما به هيچ وجه رو در بايسي از كسي نداريم؛ ولي وقتي كه تاريخ صحيح در دست است و اين تاريخ در اختيار همه است و زمان سابق نيست كه فقط مردم به دهان من و ديگر كارشناس و ديگر آخوند و مولوي و مفتي كه چه مي گوييم، نگاه كنند.

اين مردم عقل و شعور دارند و كتاب ها در اختيارشان است و با اين سايت ها و ماهواره ها كاملاً مرتبط هستند.

اگر فرصت شود ما اين سريال هاي دروغين را نقد كنيم، تاريخ را حسابي و مستدل و مستند بيان مي كنيم تا كه رسوا شود آن كه در او غش باشد.

يكي از چيزهايي كه واقعاً درد آور است، روايات مفصلي بزرگان نقل كردند و خود جناب شوكاني در فتح القدير مي گويد: در صحيحين (صحيح بخاري و مسلم) آمده است كه پيغمبر اكرم فرمود:

كمل من الرجال كثير ولم يكمل من النساء إلا آسية امرأة فرعون ومريم بنت عمران وخديجة بنت خويلد وإن فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام.

فتح القدير، ج5، ص257

از مردها افراد زيادي به كمال رسيدند؛ ولي از زن ها جز آسيه و مريم و خديجه كامل نشدند و فضيلت عائشه بر زن ها مثل فضيلت آبگوشت است نسبت به ديگر غذاها.

من نمي خواهم در اينجا هيچ تعريضي يا تقريضي يا حاشيه اي داشته باشم كه نبي گرامي عائشه را به آبگوشت تشبيه مي كند، آيا اين فضيلت است يا فضيلت نيست؟

همچنين خود آلوسي سلفي مي گويد:

وفي الصحيح كمل من الرجال كثير ولم يكمل من النساء إلا أربع : آسية بنت مزاحم امرأة فرعون ومريم ابنه عمران وخديجة بنت خويلد وفاطمة بنت محمد صلي الله تعالي عليه وسلم وفضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام وخص الثريد وهو خبز يجعل في مرق وعليه لحم.

روح المعاني، ج28، ص165

و در صحيح آمده است كه از مردها تعداد كثيري كامل شدند و از زن ها جز چهار نفر كسي كامل نشد كه آسيه و مريم و خديجه و فاطمه است.

شايد در آن زمان آبگوشت بهترين غذا بوده است.

همان طوري كه خود آلوسي مي گويد همان آبگوشتي است كه در آن تريد مي كنند.

آقاي دكتر وهبه زهيلي يكي از شخصيت هاي برجسته مصري است و از او بعضي ها به امام تعبير مي كنند و كتابي دارد به نام تفسير وسيط كه در آن اين روايت را نقل مي كند.

من يك سؤالي دارم از اين كارشناسان شبكه هاي وهابي براي ما بگويند: در صحيح بخاري و مسلم چرا اين روايت تحريف شده است و وارونه نشان داده شده است و چه عداوتي با حضرت خديجه و حضرت زهرا داشته اند؟

اين صحيح بخاري و تحريف آن كه مي گويد:

رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم كَمَلَ من الرِّجَالِ كَثِيرٌ ولم يَكْمُلْ من النِّسَاءِ إلا آسِيَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَمَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَإِنَّ فَضْلَ عَائِشَةَ علي النِّسَاءِ كَفَضْلِ الثَّرِيدِ علي سَائِرِ الطَّعَامِ.

صحيح البخاري، ج3، ص1252 و صحيح البخاري، ج3، ص1374 و صحيح البخاري، ج5، ص2067

چرا خديجه و فاطمه نيامده است؟

در صحيح مسلم در كتاب فضائل الصحابه باب فضائل خديجه هم به همين صورت آمده است و ببينيد آيا در روايت اسمي از خديجه آمده است يا نيامده است؟

در اين باب كه اسم آن فضائل خديجه است، اسمي از خديجه در اين روايت نيامده است.

چه پدر كشته گي با خديجه داشته اند؟

خديجه كبري چه ظلمي به اين ها كرده بود و چه حقي از اين ها ضايع كرده بود؟

اين آقايان به جاي اين كه ششصد يا هفتصد تا سؤال طرح كردند بيايد اين ها را جواب دهد.

در صحيح مسلم مي گويد:

عن أبي مُوسَي قال قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم كَمَلَ من الرِّجَالِ كَثِيرٌ ولم يَكْمُلْ من النِّسَاءِ غَيْرُ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَآسِيَةَ امْرَأَةِ فِرْعَوْنَ وَإِنَّ فَضْلَ عَائِشَةَ علي النِّسَاءِ كَفَضْلِ الثَّرِيدِ علي سَائِرِ الطَّعَامِ.

صحيح مسلم، ج4، ص1886

تمام اين ها در باب فضائل حضرت خديجه سلام الله عليها آمده است.

آقاي شوكاني مي گويد: در صحيحين آمده است.

وفي الصحيحين وغيرهما من حديث أبي موسي الأشعري عن النبي صلي الله عليه وإله وسلم قال كمل من الرجال كثير ولم يكمل من النساء إلا آسية امرأة فرعون ومريم بنت عمران وخديجة بنت خويلد.

فتح القدير، ج5، ص257

از زنان تكميل نشد مگر آسيه و مريم و خديجه.

ولي ديديم كه در صحيح بخاري و در صحيح مسلم خديجه بنت خويلد حذف شده است.

با اميرالمؤمنين شما عداوت داشتيد؛ چون اميرالمؤمنين سران قريش و فاميل ها و دوستان و ارباب هاي شما را به هلاكت انداخته بود، باخديجه چه عداوتي داشتيد؟

متقي هندي در كتاب كنز العمال كه كتاب معتبري نزد آقايان است كه مي گويد:

خير نساء العالمين أربع : مريم بنت عمران ؛ وخديجة بنت خويلد ، وفاطمة بنت محمد ، وآسية امرأة فرعون حم ، ق عن أنس.

كنز العمال، ج12، ص65

حم يعني: مسند احمد، ق يعني: در صحيح بخاري و صحيح مسلم.

در اول كتاب علامت اختصاري كنز العمال مي گويد:

رموزه ( خ ) للبخاري ( م ) لمسلم ( ق ) لهما

كنز العمال، ج1، ص15

اگر يك روايت در بخاري بود رمز (خ) دارد و اگر در مسلم باشد رمز (م) دارد و اگر در هر دو باشد رمز (ق) دارد.

ابن كثير دمشقي سلفي مي گويد: در صحيح بخاري آمده است كه: از ميان زن ها به كمال نرسيد مگر مريم و خديجه و آسيه.

و مي گويد:

وفي صحيح البخاري أيضا عن أبي موسي قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم كمل من الرجال كثير ولم يكمل من النساء إلا مريم بنت عمران وخديجة بنت خويلد وآسية امرأة فرعون.

البداية والنهاية، ج8، ص92

اين آقايان به ما بگويند اين چيزي كه ابن كثير دمشقي و دكتر وهبه زهيلي و افراد ديگر آورده اند كه حضرت خديجه جزء زناني است كه به كمال رسيده است و ده ها نفر از صحيح بخاري نقل كردند، روي چه قضيه اي جناب بخاري و مسلم نام حضرت خديجه را حذف كرده است؟

چه عداوتي با خديجه كبري داشته اند؟

آيا مي ترسيدند كه اگر اسم خديجه بيايد به عنوان ام المؤمنين جائي براي ام المؤمنين ديگران نمي ماند يا هدف ديگري بوده است؟

اين آقايان كارشناسان مي گويند: از ما سؤال كنيد ما جواب مي دهيم و اگر نتوانيم جواب دهيم ما برنامه خود را حذف مي كنيم و اين برنامه را در اين شبكه وهابي نمي گذاريم.

به اين سؤال ساده جواب بدهيد.

اين همه كتاب ها نقل كردند، يا بايد بگوييد اين ها اشتباه كردند يا بايد بگوييد اين ها را در صحيح بخاري و مسلم حذف كردند.

آيا عداوتي بوده يا نبوده است ما نمي دانيم.

مجري

آيا از علماء اهل سنت كسي اعتراف به افضليت حضرت خديجه كبري سلام الله عليها نسبت به عائشه كرده است يا خير؟

استاد قزويني

اين كه حضرت خديجه افضل زن هاي پيغمبر بوده است و رواياتي كه در صحيح بخاري و مسلم آمده است در حق هيچ يك از زنان، حتي عائشه ما نديده ايم كه همچنين تعبيري كرده باشد.

جناب آقاي مناوي كه از استوانه هاي علمي اهل سنت است و كتابي به نام فيض القدير دارد (كه شرح جامع صغير جناب سيوطي است) مي گويد:

سيدات نساء أهل الجنة أربع مريم وفاطمة وخديجة وآسية امرأة فرعون هذا نص صريح في تفضيل خديجة علي عائشة وغيرها من زوجاته لا يحتمل التأويل.

فيض القدير، ج4، ص124

سروران زنان بهشتي چهار تا هستند: مريم، فاطمه، خديجه و آسيه. اين نص صريحي است بر فضيلت حضرت خديجه بر عائشه و غير عائشه از همسران پيامبر (مثل حفصه و ام سلمه و ام حبيبه) و قابل توجيه هم نيست.

يعني هيچ كس نمي تواند اين قضيه را توجيه كند.

پيغمبر مي فرمايد: سروران زنان بهشتي اين چهار تا هستند: حضرت مريم، حضرت فاطمه، حضرت خديجه و حضرت آسيه.

بعد مي گويد:

قال القرطبي : لم يثبت في حق واحدة من الأربع أنها نبية إلا مريم.

فيض القدير، ج4، ص124

امام قرطبي گفته است: از ميان اين چهار تا فقط تنها كسي كه احتمال نبوتش مي رود حضرت مريم است؛ چون بعضي از اين آقايان معتقد هستند كه حضرت مريم پيغمبر بوده است. ما نمي خواهيم در اين زمينه وارد شويم.

آقاي عسقلاني در فتح الباري جلد 7 صفحه 136 و آقاي شوكاني در فتح القدير جلد 3 صفحه 327 جريان نبوت مريم را نقل مي كند.

البته خود قرطبي در تفسير خودشان جلد 4 صفحه 83 به صراحت نسبت به قضيه نبوت حضرت مريم صحبت مي كند.

مجري

در كتب اهل سنت آمده است كه پيامبر وقتي ياد حضرت خديجه مي افتادند خيلي متأثر مي شدند و اشك در چشمانشان جمع مي شد و ناراحت مي شدند و اين باعث ناراحتي عائشه مي شد و حسادت مي ورزيدند و حتي تعابير خيلي بدي مي آوردند كه ايشان يك عجوزه و پير زني بيشتر نبوده است كه شما اين مقدار برايش اشك مي ريزيد؟

استاد قزويني

در صحيح بخاري خود عائشه نقل مي كند و مي گويد: هاله بنت خويلد خواهر خديجه كبري يك روزي در مدينة اجازه گرفت خدمت پيغمبر بيايد:

فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِيجَةَ فَارْتَاعَ لِذَلِكَ فقال اللهم هَالَةَ قالت فَغِرْتُ فقلت ما تَذْكُرُ من عَجُوزٍ من عَجَائِزِ قُرَيْشٍ حَمْرَاءِ الشِّدْقَيْنِ هَلَكَتْ في الدَّهْرِ قد أَبْدَلَكَ الله خَيْرًا منها

صحيح البخاري، ج3، ص1389

وقتي كه صداي هاله خواهر خديجه به گوش پيغمبر رسيد در ذهن نبي مكرم دوران حضرت خديجه تداعي شد، پيغمبر حالش خيلي منقلب شد و ياد حضرت خديجه حضرت را منقلب كرد، پيغمبر فرمود: عجب هاله آمده است و خيلي اظهار خوشحالي كرد.

عائشه مي گويد: خيلي غيرتم به جوش آمد (من واقعاً خجالت مي كشم اين تعبير را بگويم نمي دانم كه صلاح است يا صلاح نيست، حضرت ولي عصر ما را مي بخشد يا نمي بخشد) خديجه يك پير زني بود از پير زن ها و دندان هم نداشت و جاي دندان هايش و قرمزي آن مشخص بود و از بين رفت خداي عالم من را كه بهتر از او هستم به تو داد.

البته اين آقايان دنباله روايت را نياورده اند.

در صحيح مسلم هم همين تعبير آمده است.

در بعضي از منابع آقايان اهل سنت مثل استيعاب ابن عبدالبر مفصل اين قضيه مطرح شده است كه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله از اين برخورد عائشه غضبناك و ناراحت شد و فرمود: به خدا سوگند هرگز خداي عالم بهتر از خديجه همسري به من نداده است.

عائشه مي گويد:

كان رسول الله صلي الله عليه وسلم لا يكاد يخرج من البيت حتي يذكر خديجة فيحسن الثناء عليها فذكرها يومامن الأيام فأدركتني الغيرة هل كانت إلا عجوزا فقد أبدلك الله خيرا منها فغضب حتي اهتز مقدم شعره من الغضب ثم قال لا والله ما أبدلني الله خيرا منها آمنت بي إذ كفر الناس وصدقتني إذ كذبني الناس وواستني في مالها إذ حرمني الناس ورزقني الله منها أولادا إذ حرمني أولاد النساء قالت عائشة فقلت في نفسي لا أذكرها بسيئة أبدا.

الاستيعاب، ج4، ص1823

هر وقت پيغمبر مي خواست از خانه بيرون برود، خديجه را ياد مي كرد و از او تعريف و تمجيد مي كرد. يك روزي مثل عادت هميشگي پيغمبر يادي از حضرت خديجه كرد و من حسادتم به جوش آمده بود و گفتم: آيا خديجه جز پير زن چيز ديگري هم بود؟ خدا به جاي او يك زن خوبي به تو داده است. پيغمبر غضبناك شد به حدي كه موهاي جلوي سر حضرت از شدت غضب سيخ شد و فرمود: به خدا سوگند بهتر از خديجه خدا همسري به من نداده است، او روزي به من ايمان آورد كه تمام مردم به من كفر مي ورزيدند و روزي مرا تصديق كرد كه مردم مرا تكذيب مي كردند و آن روز تمام ثروتش را در اختيار من گذاشت كه مردم از هرگونه معامله و مساعدت با من دريغ مي كردند خداي عالم تنها فقط از حضرت خديجه به من اولاد داد و از ديگر زنان خدا مرا محروم كرد.

عائشه گفت: من پيش خودم گفتم ديگر از حضرت خديجه به بدي ياد نخواهم كرد.

البته روايات در اين زمينه خيلي زياد است؛ ولي اين كه باز در اينجا مي بينيم ذيل حديث را آقاي بخاري و مسلم براي محافظت از عائشه نمي آورند، اين هم باز يك درد ديگري است.

مجري

در روايت آمده است كه حضرت آدم علي نبينا وآله وعليه السلام به حضرت خديجه غبطه مي خوردند؟

استاد قزويني

اين را بعضي از منابع اهل سنت آورده اند كه حضرت آدم علي نبينا وآله وعليه السلام يك روزي به ياد نبي مكرم صلي اله عليه وآله بود و فرمود: فرزندم رسول اكرم از من چند قدم جلوتر است.

اين روايت در كتاب عمدة القاري است كه مي گويد:

قال آدم عليه السلام مما فضل الله به ابني علي أن زوجته خديجة كانت عونا له علي تبليغ أمر الله عز وجل وأن زوجتي كانت عونا لي علي المعصية.

عمدة القاري، ج1، ص63

حضرت آدم فرمود: يكي از نكاتي كه فرزندم پيغمبر اكرم بر من برتري دارد اين است كه همسر فرزندم رسول اكرم خديجه همواره كمك كار پيغمبر در تبلغ دين خدا بود؛ ولي همسر من در معصيت خدا كمك كار من بود.

من كاري به صحت و سقم و تحليل آن ندارم و اين را جناب علامه بدر الدين عيني آورده است و دوستان هم ديدند، البته حقيقت هم جز اين چيز ديگري نيست؛ ولي اين به صورت يك روايت آمده است.

مجري

در بعضي از مصادر نكاتي نسبت به وصيت حضرت خديجه كبري سلام الله عليها در هنگام مرگشان آمده است. اگر لطف كنيد فرازهايي از اين وصيت نامه را براي ما بيان بفرماييد.

استاد قزويني

در بعضي از منابع ديدم مثل: شجره طوبي نكاتي آمده است كه من خيلي فهرست وار عرض مي كنم.

ابو طالب سلام الله عليه و حضرت خديجه سلام الله عليها و ديگر بني هاشم (در صورتي كه ديگر آقايان مثل ابوبكر و عمر كنار زن و بچه شان راحت استراحت كرده بودند و به تعبير يكي از بزرگان اهل سنت) سه سال تمام در گرما و سرما در شعب ابي طالب نهايت اذيت ها را كشيدند.

حالا در آن سه سال چه گذشت كه هم ابو طالب فرسوده شد و سال دهم از دنيا رفت و بلا فاصله بعد از او حضرت خديجه از دنيا رفت و تمام مصيبت هايي كه بر پيغمبر اكرم روا داشتند بعد از رحلت حضرت ابو طالب بوده است.

اين آقايان كه مي گويند: بزرگ حامي پيغمبر جناب خليفه دوم بوده است، من نمي دانم آن وقتي كه پيامبر را اذيت مي كردند و به او اهانت مي كردند و كثافت هاي شكمبه شتر بر سرش مي ريختند، اين آقايان كجا بودند.

يك روايت ضعيف براي ما بياورند كه پيغمبر اگر واقعاً حاميان اين طوري داشت و يك قهرماني به نام جناب خليفه دوم داشت، چرا از مكه فرار كرد رفت در غار ثور و از مكه به مدينة رفت؟

آنچه كه مطرح است اين است كه وقتي حضرت خديجه بيماري شان شدت يافت به نبي گرامي عرضه داشت: يا رسول الله من چند وصيت و تقاضايي دارم كه اولين آن اين است كه من در حق تو كوتاهي كردم، مرا مشمول عفو و كرم خود قرار بده.

نبي مكرم فرمود: خديجه من از تو تقصيري نديده ام، نهايت تلاش خود را به كار بردي و در خانه من خسته شدي و اموالت را در راه خدا مصرف كردي.

عرضه داشت: يا رسول الله وصيت دوم من اين است كه مواظب اين دخترم فاطمه زهرا باشي، دخترم بعد از من يتيم و غريب است مبادا كسي از زنان قريش به او آزار برساند و مبادا كسي به صورتش سيلي بزند و مبادا كسي بر سر او فرياد برآورد و برخورد تندي با او داشته باشد.

(خيلي سخت است كه يك مادري كه از دنيا مي رود و دختر كوچك شش يا هفت ساله دارد.)

اما وصيت سوم را يا رسول الله خجالت مي كشم به شما بگويم؛ چون در عمرم چيزي از تو طلب نكردم به دخترم فاطمه مي گويم كه او به تو بيان كند.

رسول اكرم از اتاق بيرون رفت و حضرت خديجه به حضرت زهرا فرمود: نور چشم من به بابات پيغمبر بگو مادر مي گويد من از قبر خيلي وحشت دارم، من دوست دارم رسول گرامي پدرت در آن لباسي كه وحي بر آن نازل شد همان لباس را به عنوان كفن براي من انتخاب كند و مرا در آن دفن كند تا از فشار و عذاب قبر در امان باشم.

فاطمه زهرا از اتاق بيرون آمد و به پدر گراميش پيام مادر را رساند.

پيغمبر اكرم آن لباسي كه در آن وحي شده بود به حضرت زهرا داد كه به مادرش بدهد و حضرت خديجه خيلي خوشحال شد.

وقتي كه حضرت خديجه از دنيا رفت، پيغمبر اكرم او را غسل داد و مشغول كفن كردن بود، ناگهان ديد جبرئيل امين نازل شد يك كفني از بهشت همراه دارد.

عرضه داشت: يا رسول الله خداوند به تو سلام مي رساند و مي فرمايد: اين خديجه تمام اموالش را در راه ما مصرف كرد، سزاوار است كه كفن او را ما به عهده بگيريم.

با كفني كه جبرئيل از بهشت آورده بود، رسول اكرم خديجه كبري را با آن كفن كرد.

من يك نكته اي را عرض كنم.

در آن دوران غريبي رسول اكرم بهترين ياورش را نبي مكرم كه ابو طالب بود از دست داد، خديجه را از دست داد.

مرحوم شيخ الطائفه شيخ طوسي در كتاب امالي خود نقل مي كند و مرحوم مجلسي هم در بحار الانوار و مرحوم حائري در شجره طوبي نقل مي كند و مي گويد: وقتي كه آقا رسول اكرم حضرت خديجه را دفن كرد و به منزل برگشت.

در تشيع جنازه دختر كوچك شش ساله نيست وقتي آمد مي گويد:

جعلت فاطمة ( صلوت الله عليها ) تلوذ برسول الله ( صلي الله عليه وآله ) وتدور حوله ، وتقول : يا أبه ، أين أمي ؟ فنزل جبرئيل ( عليه السلام ) فقال له : ربك يأمرك أن تقرئ فاطمة السلام ، وتقول لها : إن أمك في بيت من قصب ، كعابه ( 1 ) من ذهب ، وعمده ياقوت أحمر ، بين آسية ومريم بنت عمران ، فقالت فاطمة ( عليها السلام ) : إن الله هو السلام ، ومنه السلام ، وإليه السلام.

الأمالي - الشيخ الطوسي - ص 175 و بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 16 ص 1 و شجرة طوبي - الشيخ محمد مهدي الحائري - ج 2 ص 235

فاطمه زهرا اطراف پيغمبر مي چرخيد و خودش را به پدر مي چسباند و از دست و دامن بابا مي گرفت و مي گفت: اي پدر مادر من كجاست؟

پيغمبر اكرم پاسخي براي گفتن نداشت.

جبرئيل نازل شد و فرمود: يا رسول الله خداي عالم دستور داد به زهرا از طرف من سلام برساني بگو زهرا جان، سراغ مادرت را از پدرت مي گيري، مادرت داخل بهشت است و در كنار حضرت مريم و حضرت آسيه است. وقتي كه سخن جبرئيل را نبي مكرم به زهراي مرضيه رساند، قلب زهراي مرضيه آرام گرفت و بهانه مادر نكرد.

اين تصويري كه در پشت سر ما وجود دارد در حقيقت اين قبرستان ابو طالب است كه قبر حضرت خديجه قبل از تسلط وهابي ها بر عربستان سعودي و مكه مكرمه است.

در اين قبرستان قبر ابو طالب و قبر حضرت خديجه ام المؤمنين و قبر عبدالمطلب و قبر طاهر و قبر قاسم دو فرزند رسول اكرم است كه بعد از تسلط وهابي ها، كل آثار اسلامي را در مكه ويران كردند و آنجا را با خاك يكسان كردند و به صورت يك خاكستان درست كردند كه قلب هر بيننده اي به درد مي آورد.

مجري

حضرت خديجه سلام الله عليها در چه سالي رحلت كردند؟

آن سالي كه گويا سال حزن معروف شده است، اين را توضيح بدهيد.

استاد قزويني

آقايان مخصوصا جناب ذهبي در كتاب سير اعلام النبلاء مي گويد:

خرجوا من شعب بني هاشم قبل الهجرة بثلاث سنين فتوفي أبو طالب وقبله خديجة بشهر وخمسة أيام وقال الحاكم ماتت بعد أبي طالب بثلاثة أيام.

سير أعلام النبلاء، ج2، ص112

اين ها سه سال قبل از بعثت از شعب ابي طالب بيرون آمدند و پس از اين كه از شعب ابو طالب بيرون آمدند، ابو طالب از دنيا رفت و يك ماه و پنج روز قبل از او هم حضرت خديجه از دنيا رفت و بعد ايشان مي گويد: حضرت خديجه سه ماه بعد از حضرت ابو طالب از دنيا رفت.

يعني دو سه ماه بعد از خروج از شعب ابي طالب كه واقعاً دوران جانگدازي بود كه واقعا حقش است كه درباره قضيه شعب ابي طالب چندين جلسه سخن گفته شود و حق مطلب اداء شود.

فداكاري هايي كه در آنجا ابو طالب سلام الله عليه داشتند كه آقايان فضيلت خديجه را حذف كردند و حضرت ابو طالب هم كه كافر شد و در جهنم مغزش به جوش آمده است و پدر پيغمبر هم كه اهل آتش جهنم است و مادرش هم به همين صورت و اين آقايان چيزي باقي نگذاشتند و مخصوصاً اين كه شب ها ابو طالب سلام الله عليه دستور مي داد جاي پيغمبر را يك گوشه اي مي انداختند بعد از اين كه يك مقداري هوا تاريكي اش بيشتر مي شد و پاسي از شب مي گذشت، ابو طالب پيغمبر را مي آورد وسط جمعيت مي خواباند و علي عليه السلام را جاي پيغمبر مي خواباند كه اگر قريش اول شب از دور جاي پيغمبر را نشان رفتند كه يك دفعه نيمه شب شبيخون بزنند و تصميم بگيرند پيغمبر را بكشند به جاي پيغمبر علي كشته شود.

واقعاً خيلي درد آور است و آخرين لحظاتي هم كه از دنيا مي رفت سفارش نبي مكرم را به آقا علي بن ابي طالب مي كند و مي فرمايد: علي جان، جعفر نيست؛ ولي از قول من به جعفر بگو جان تو و جان پيغمبر، مبادا از پيغمبر دست برداريد.

من اگر اشتباه نكنم سال 85 بود يا 86 بود كه مكه بوديم و نيمه رمضان بود و جناب آقاي بن علوي مالكي كه از مخالفين وهابي ها و از مجتهدين مالكي مذهب و صوفي مسلك است كه ايشان هفته دو روز در مكه درس خارج داشتند و سه روز در مدينه.

نيمه رمضان بود كه ايشان از دنيا رفت (اتفاقا شبي كه ايشان رحلت كرد ما منزلشان بوديم و با تعدادي از علما به منزلشان رفته بوديم) براي تشيع جنازه اعلام كردند و رفقاي اهل علم همه آمده بودند و ما هم رفته بوديم، خود جناب بن علوي مالكي را نزديك قبر حضرت خديجه كه در قسمت شرقي با تقريبا 25 قدم فاصله دفن كردند و شايد جمعيت به قدري ريخته بود كه بالاي 30 هزار جمعيت بود كه مي گفتند: شايد در طول 200 سال گذشته همچين تشييع جنازه در عربستان صورت نگرفته است.

مأمور هم تا دلتان بخواهد ريخته بود؛ ولي خوب قبرستان باز بود و آن هايي كه مكه مشرف شده اند به كسي اجازه نمي دهند كه وارد قبرستان ابو طالب شود.

حدود 400 متر جلوتر آهن كشيدند كه مردم از پشت آن ها مي بينند؛ ولي ما آن شب رفتيم داخل قبرستان ابو طالب و من كه وارد شدم فقط سعي داشتم ببينم كه قبر حضرت خديجه كجا است.

ما سريع از ديوار كه حدود 120 سانتي متر بود پريديم و من حدود 20 دقيقه روي قبر حضرت خديجه مشغول زيارت بودم.

يكي از بهترين و با لذت ترين و با صفاترين لحظات عمرم آن لحظه بود كه روي قبر حضرت خديجه انگشتانمان را داخل خاك كرده بوديم و خاك خيلي نرمي هم بود.

احساس مي كردم بوي حضرت بوي حضرت فاطمه زهرا از اين قبر به مشام مي رسد.

واقعاً شيعه و سني خودشان را از گريه هلاك مي كردند و بحث شيعه و سني هم نبوده است و جمعيتي كه در آنجا بودند و آن هايي كه اطراف قبر بودند و آن هايي كه روي قبر نشسته بودند از شدت گريه انسان احساس مي كرد كه روز عاشورا است و اين قدر ضجه مي زدند.

من ديدم اين آقايان اهل سنت از اين خاك قبر به عنوان تبرك بر مي دارند و من هم مقداري كمي را در دستمالي ريختم و اين را به عنوان تبرك نگه داشتم.

بيننده علي آقا از آلمان

ما در آلمان از برنامه هاي خوبتان بسيار استفاده مي بريم.

جديدا از طريق اينترنت نمي شود برنامه ها را دانلود كرد و از ديروز تا به حال اين مشكل حل شده است؛ ولي برنامه هاي جديد روي اينترنت گذاشته نشده است.

چون ما هر روز برنامه ها را دانلود مي كنيم چون سر كار هستيم و نمي توانيم از طريق ماهواره ببينيم.

استاد قزويني

از كدام شهر آلمان زنگ مي زنيد؟

بيننده

ما فرانكفورت هستيم.

استاد قزويني

يك مقداري مشكل در خود اينترنت ايران بود و يك مقداري از مشكلات هم مربوط به سايت ما بود.

ما اين مشكلات را حل كرديم.

وقتي www.velaiattv.com به مشكل برخورد از سايت www.velaiattv.info استفاده كنند.

الان ما تقريبا دو سه تا پايگاه درست كرديم و مشكلاتي است كه آقايان مي دانند كه وضع اينترنت در دنيا چگونه است مخصوصا در ايران كه ما اين همه مشكل داريم.

بيننده

اگر علاوه بر برنامه حبل المتين اين برنامه هاي جديد مثل كلمه طيبه و سراب و هابيت را كه نشان مي دهيد روي اينترنت بگذاريد خيلي ممنون مي شويم.

بيننده آقاي رضائي از اصفهان (اهل سنت)

وقتي كه پيامبر گفت: قلم و دوات بياوريد كه چيزي بنويسم كه هرگز بعد از من گمراه نشويد وقتي حاضرين كه حضرت علي هم از جمله از آن ها بود، به حرف پيامبر گوش نكردند، چرا پيامبر چيزي را كه مي خواست بنويسد به صورت شفاهي به آن جمع نگفت؟

ثروت حضرت خديجه در آن زمان چقدر بوده است و از آن ثروت هم به حضرت فاطمه چيزي رسيده است يا نه؟

آقاي قزويني قول داده بودند كه مستند با حضور خودشان درباره مختار نامه در شبكه ولايت پخش كنند كه تا امروز اين كار را نكردند.

لطفا اگر مقدور است اين مستند را پخش كنيد.

بيننده آقاي اكبري از بم

ارتحال ام المؤمنين حضرت خديجه سلام الله عليها به حضرت عالي و جناب آقاي قزويني تسليت عرض مي كنم.

من صد هزار تومان هزينه كردم در اين شبكه حرمله متأسفانه بارها پشت خط مانده ايم و هر كاري كه كرديم اين شيادها اجازه ندادند روي خط بياييم.

يكي دو سؤال من قبلاً داشتم و گفتم: اگر جواب من را بدهيد من وهابي مي شوم ولي اين ها جواب من را ندادند.

سؤالم درباره اجتهاد ابن ملجم بود.

فرض كنيد من سني هستم (خيلي عذر مي خواهم من قصد جسارت ندارم) به عنوان يك سني حضرت علي را بلا تشبيه مي گوييم خليفه نبوده است و در حد يك صحابي ما قبولش داريم.

شما را به خدا قسم مي دهم كه فكر كنيد و خدا را شاهد مي گيرم مرگ از رگ گردن به شما نزديك تر است.

به حرف من كه از بم تماس مي گيرم فكر كنيد من كه پدر و مادر و خواهر و برادرم را از دست داده ام فكر كنيد.

در حد يك صحابي و كسي كه سخنان نهج البلاغه را فرموده است كه همه از اين كتاب و از اين سخنان تجليل كرده اند و از اين كتاب استدلال مي كنند، آيا ظلم نيست كه 200 حديث در كتب شما وجود ندارد؟

در صورتي كه از ابو هريره بالغ بر 5 هزار حديث وجود دارد.

ابو هريره كي اسلام آورد؟

من خواهش مي كنم از شما حاج آقا كه ترجمه كتاب صحيح مسلم و بخاري را در اختيار اين جوان ها قرار بدهيد.

مگر ام كلثوم به عائشه نزديك نيست، چند روايت از ام كلثوم بياوريد كه درباره پدرش يا برادرش گفته باشد.

كار اين ها به جايي رسيده است كه دكتر حسين كرد كه اخيراً داخل شبكه اين ها آمده است آورده اند در برنامه خودشان كه اين شخص با داماد خودم در چريك هاي فدائي خلق بوده است و كمونيست بوده است.

داماد در سال 68 توبه كرد.

شما سؤال كنيد كه اين شخص آيا كمونيست بوده است يا نه؟

كار شما به جايي رسيده است كه از كمونيست ها استفاده مي كنيد.

آقاي سجودي هميشه فرياد مي زند كه من گيلكي هستم.

خيلي از برادران افغاني ما در اين استان ها ساكن شدند.

پنج شنبه قبل از ماه مبارك رمضان اين آقا گفت: شما بدون اين كه بدانيد من ولد كي هستم، اين كلمه ولد را افغاني ها استفاده مي كنند و اگر كليپش را هم خواستيد من تقديم مي كنم.

اين ملك عبد الله ملعون اگر بخواهد از آمريكا كه فلان كار را انجام بده همان طوري كه عبد الله اوجلان را 4 ساعته تو گوني كردند و تحويل تركيه دادند آيا شيطان ياري را نمي توانند بدهند؟

من اين شبكه ها را رصد مي كنم، چرا به اندازه كه از حاج آقا قزويني آن اتهامات و آن حرف ها كه نثار من باشد نه حاج آقاي قزويني به اين شيطان ياري يك اشاره نمي كنيد؟

خدا شاهد است كه خط شما يكي است.

استاد قزويني

آن آقايي كه نام برده است از قزوين خودش اعتراف مي كند: كه من خودم خر بودم و از همه خرتر من بودم.

آقاي اكبري اين خيلي براي تان كوچك است و بايد برود هم وزن خودش را پيدا كند و با او مناظره كند و عددي نيستند كه شما خودتان را كوچك كنيد و بگوئيد كه مناظره مي كنم.

از كوزه همان تراود كه در اوست و خلائق هرچه لائق.

اين آقايان فقط بلد هستند فحش بدهند و اهانت كنند و به يكديگر بَه بَه و چَه چَه بگويند.

اگر واقعا راست مي گويند: اين همه از عزيزان ما كه (اين ها را ما از اين شبكه شناختيم مثل آقاي زارعي و آقاي شريفي و خانم صفائي و ديگر دوستان) تماس مي گيريند جواب اين ها را بدهند.

حتي اين ها توانايي اين را ندارند كه 2 دقيقه اين بيايند و در آنجا حرف بزنند و وحشت دارند و هيچ دليلي بر بطلان اين ها نباشد اين بهترين دليل است.

ما كه بچه طلبه هستيم؛ ولي از امثال آقاي شريفي كه حوزه نديده اند و دانشگاه نديده است، فرار مي كنند و وحشت مي كنند و تحمل و توانايي پاسخگويي ندارند.

آن آقا مي گويد: علماي اهل سنت چرا از مناظره فرار مي كنيد.

جك قرن 21 را هم اين آقا دارد مي گويد.

مجري

ما بايد خدا را شاكر باشيم كه همچنين شبكه هايي در اين عصر به وجود آمده اند.

استاد قزويني

اين ها واقعاً از الطاف خفيه الهي است.

چند روز قبل كه سايت ما به مشكل برخورد، هزاران نفر از داخل و خارج تلفن زدند و ايميل فرستادند حتي بعضي ها دسترسي به ما نداشتند مثل خانمي كه از استراليا زنگ زده بود به دفتر آيت الله العظمي مكارم شيرازي و آن ها تلفن بنده را داده بودند.

من ديدم يك خانمي پشت خط خيلي اظهار لطف و محبت مي كند (در استراليا ما آنتن نداريم و دوستان از طريق اينترنت برنامه ها را پيگيري مي كنند) مي گفت: اين شبكه كلمه را ما چند بار ديديم خيلي در ذهن ما اثر منفي گذاشت و شبكه شما را ديديم كه آن ذهنيت هاي غلط و فاسدي كه آن ها درست كرده بودند و آن القائات شيطاني برطرف شد.

عشق ما به اهل بيت عليهم السلام مخصوصاً اين دعاي توسل زياد شد و اين شبكه انقلابي در ما ايجاد كرده است.

الان دو سه روزي است كه اينترنت نداريم ما احساس مي كنيم چيزي گم كرده ايم.

من همان جا گفتم كه شما پشت كامپيوتر هستيد؟

گفت: بله.

گفتم بنويسيد: www.velaiattv.info

نوشت و گفت درست شد حاج آقا.

به قدري اين بنده خدا خوشحال بود و نگران خودشان و بچه هايشان هستند كه اين خواهرمان خيلي اصرار داشتند كه براي آقا زاده شان دعا كنيم.

مي گفت: بعضاً اين ها با بعضي از دختراني كه دين ندارند يا مخالف اسلام هستند، مي خواهند با آن ها تشكيل زندگي بدهند.

ما خيلي نگران هستيم.

خدا را قسم مي دهيم به آبروي خديجه كبري سلام الله عليها همه عزيزان ما چه در داخل و چه در خارج كشور جمهوري اسلامي و بچه شيعه ها در هر كجا كه هستند بر ايمان و تقواي اين ها بيفزايد و بين اين ها و بين محمد وآل محمد جدايي ميندازد و زندگي با صفا و اگر دختر هستند شوهر متدين و مسلمان و اگر پسر هستند همسر متدين و با صفا و مسلمان و شيعه به اين ها عنايت بفرمايد و زندگي اين ها را هر روز خوش تر از روز قبل و با صفاتر از گذشته قرار بدهد، ان شاء الله.

دوستان مثل آقاي رضائي را ما بارها جواب داديم اينجا و ايشان به آرشيو نگاه كنند.

در رابطه با قضيه مختار هم بنده عرض كردم: ما اين حريت را داريم و برايمان فرقي نمي كند كه نقاط ضعف سريال مختار را هم ما داريم و نقاط قوتش را هم داريم؛ ولي همين اندازه كه اين ها سال گذشته خواستند در مقابله با سريال مختار سريال معاويه حسن و حسين يا سبطين را كه شايد تمام اين سريال را جمع مي كردند و در يك كفه مي گذاشتند و 10 دقيقه سريال مختار را در يك كفه مي گذاشتند، اين 10 دقيقه سريال مختار از تمام اين سريال جذاب تر بود.

امسال هم اين آقايان كه خودشان اعلام كردند كه ما 20 ميليون دلار هزينه كرديم براي سريال عمر بن الخطاب البته بعضي از جاها دارد كه 100 ميليون دلار هزينه كردند؛ ولي اين كه ما داريم مي بينيم اصلا آنچنان هم بازيگرانش بازيگران حرفه اي متناسب با مسائل مذهبي نيستند.

منظره هايش يك سري منظره هاي دل گير كه وقتي نگاه مي كنيم گويا تمام غصه سراسر وجود آدم را مي گيرد.

يك ربع سريال مختار به تمام اين سريال هايشان مي ارزد.

اين ها معمولا تلاش مي كنند كه اين بازيگران فقط حرف بزنند و بقدري با يكديگر حرف مي زنند كه حقيقت در وسط گم مي شود.

به نظر من در اين سريال كه خواستند خليفه دوم را به عنوان يك قهرمان و يك الگو نشان بدهند (من خيلي بي پرده بگويم و از آقايان اهل سنت عذر مي خواهم) تا الان كه هرچه نشان داده اند از سيماي عمر بن الخطاب غالباً توهين بوده و اهانت كردند.

شب گذشته در رابطه با اسلام آوردنش كه وقتي ما مي گفتيم مردم مي گفتند: اين ها با قصد و غرض قضايا را نقل مي كنند؛ ولي در اين سريال كه جناب عمر عصباني مي شود و شمشير مي گيرد به دستش و مي گويد: من بايد پيغمبر را بكشم و استخوان و گوشتش را به هم قاطي كنم.

مي رود خانه خواهرش و شوهر خواهرش را مي زند داغون مي كند و به دهن خواهرش مي زند و خون مالي مي كند.

نمي دانم اين ها دنبال چي هستند؟

آقايان اهل سنت اين وهابي ها از يك طرف دنبال اين هستند كه مردم را از پيغمبر و اهل بيت جدا كنند و با اين سريال ها (من دوستانه مي گويم) مي خواهند جامعه را به خليفه دوم بد بين كنند و تا الان اين طوري بوده است.

البته يك شايعه وجود دارد كه اختلافي كه ميان عربستان و قطر ايجاد شده است، قطر با اين كارش دنبال ايجاد اختلاف در ميان علماي عربستان سعودي است؛ چون بسياري از عربستان سعودي پخش اين سريال را حرام دانسته اند حتي خود مفتي اعظم آل شيخ فتوا بر حرمتش داده است و الازهر فتوا بر حرمت پخش داده است و حدود 60 نفر از علما و شخصيت هاي برجسته اهل سنت و وهابي ها فتوا بر حرمت پخشش داده اند.

ببينيم از اين قهرماني كه درست كرده اند قهرمان واقعي مي خواهند تحويل دهند يا قهرمان پنبه اي مي خواهند تحويل دهند.

به اهل بيت مردم را بد بين كردند و به پيغمبر و قرآن و اسلام بد بين كردند.

اين عبارت ابن تيميه را ما بارها گفته ايم كه مي گويد: اكثر صحابه و همه تابعين اين ها بغض علي بن ابي طالب را دل داشتند و سب علي را شعار خودشان قرار داده بودند.

اين ها دنبال چه قضايايي هستند ما متوجه نشده ايم.

من از آقايان اهل سنت مي خواهم يك مقداري آگاه و بيدار باشند و فريب وهابيت را نخورند؛ چون اين ها دنبال اين هستند كه بين شيعه و سني اختلاف بيندازند و بين خود سني ها و ميان اشعري و معتزلي اختلاف بيندازند و بين معتزلي و ماتريديه اختلاف بيندازند و بين مالكي و حنفي و حنبلي و شافعي اختلاف بيندازند.

دشمنان از دور شاد هستند.

الان همان طوري كه در نامه سرگشاده حضرت آيت الله مكارم شيرازي كه امروز خودشان در درس تفسيرشان در حرم حضرت معصومه سلام الله عليها قرائت كردند، سابقه نداشت در هيچ عصري مسلمان كشي به دست مسلمان مثل عصر حاضر رايج شده باشد.

الان در سوريه مسلمان ها به دست مسلمان ها كشته مي شوند و در بحرين همين طور و در ليبي و مصر همين بود و در عربستان به همين شكل است.

اين وهابي ها براي كشته شدن مسلمان ها به دست مسلمان ها واسطه شده اند.

همه آگاه باشيد با ظلم و ظالم در هر لباسي كه باشد، چه لباس شيعه و چه لباس سني و چه لباس علوي براي ما فرقي نمي كند ظلم ظلم است و محكوم است؛ ولي آيا در كشور سوريه بايد وهابي ها دست به دست يهودي ها و مسيحي ها بدهند و براي مردم سوريه سرنوشت معين كنند يا خود مردم سوريه خودشان بايد سرنوشت شان را معين كنند.

در بحرين اگر واقعاً راست مي گوييد انتخابات برگزار كنيد و ببينيد مردم چه مي خواهند.

در عربستان سعودي انتخابات برگزار كنيد و در سوريه انتخابات بگذاريد و ببينيد چه كسي مخالف انتخابات است؟

ببيند شما رسوا مي شويد يا نه؟

پايان.




منبع: سایت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

 

 

 

 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه

#دشمنان_ام_المومنی_خدیجه
#دشمنان_امیرالمومنین

حسادت و بغض عایشه نسبت به حضرت خدیجه


 بخاري در صحيح خود خود آورده كه عايشه ميگفت: 

3821 - وَقَالَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ خَلِيلٍ: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ مُسْهِرٍ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: اسْتَأْذَنَتْ هَالَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ، أُخْتُ خَدِيجَةَ، عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِيجَةَ فَارْتَاعَ لِذَلِكَ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ هَالَةَ». قَالَتْ: فَغِرْتُ، فَقُلْتُ: مَا تَذْكُرُ مِنْ عَجُوزٍ مِنْ عَجَائِزِ قُرَيْشٍ، حَمْرَاءِ الشِّدْقَيْنِ، هَلَكَتْ فِي الدَّهْرِ، قَدْ أَبْدَلَكَ اللَّهُ خَيْرًا مِنْهَا "

عايشه می‏گويد: روزى هاله - خواهر خديجه - اجازه خواست. پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله به ياد خديجه افتاد و از آمدن او شاد شد و گفت: «خدايا! هاله دختر خويلد» من حسادتم گل كرد و گفتم: چقدر از او ياد می‏كنى! او پيرزنى بود از پيران قريش كه (از پيرى) دندان در دهان نداشت. هلاك شد و خدا بهتر از او را به تو داد.

صحیح بخاری ج5 ص39 المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)، الطبعة: الأولى، 1422هـ، عدد الأجزاء: 9.
حسادت های عایشه

دنباله روايت فوق در صحيحين نيامده (علت آن بر اهل فن پوشيده نيست!) ولى مسند احمد بقيه آن را چنين نقل كرده است: 

24864 - حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْحَاقَ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُجَالِدٌ، عَنْ الشَّعْبِيِّ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذَا ذَكَرَ خَدِيجَةَ أَثْنَى عَلَيْهَا، فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ، قَالَتْ: فَغِرْتُ يَوْمًا، فَقُلْتُ: مَا أَكْثَرَ مَا تَذْكُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ، قَدْ أَبْدَلَكَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهَا خَيْرًا مِنْهَا، قَالَ: " مَا أَبْدَلَنِي اللهُ عَزَّ وَجَلَّ خَيْرًا مِنْهَا، قَدْ آمَنَتْ بِي إِذْ كَفَرَ بِي النَّاسُ، وَصَدَّقَتْنِي إِذْ كَذَّبَنِي النَّاسُ، وَوَاسَتْنِي بِمَالِهَا إِذْ حَرَمَنِي النَّاسُ، وَرَزَقَنِي اللهُ عَزَّ وَجَلَّ وَلَدَهَا إِذْ حَرَمَنِي أَوْلَادَ النِّسَاءِ "

مسند الإمام أحمد بن حنبل ج41 ص356 المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)، المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م.

عايشه می‏گويد: روزى هاله - خواهر خديجه - اجازه خواست. پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله به ياد خديجه افتاد و از آمدن او شاد شد و گفت: «خدايا! هاله دختر خويلد» من حسادتم گل كرد و گفتم: چقدر از او ياد می‏كنى! او پيرزنى بود از پيران قريش كه (از پيرى) دندان در دهان نداشت. هلاك شد و خدا بهتر از او را به تو داد. خداوند بهتر از او را نصيبم نكرد. آنگاه كه مردم مرا قبول نداشتند، او به من ايمان آورد و آنگاه كه ديگران مرا تكذيب مى‏نمودند او تصديقم كرد و آنگاه كه ديگران مرا محروم كرده بودند او به مالش مرا يارى كرد و خداوند چنين روزى فرمود كه از او صاحب فرزندانى شوم. 
حسادت عایشه

2468 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ عُقَيْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي ثَوْرٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: لَمْ أَزَلْ حَرِيصًا عَلَى أَنْ أَسْأَلَ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ المَرْأَتَيْنِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ اللَّتَيْنِ قَالَ اللَّهُ لَهُمَا: {إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا} [التحريم: 4] فَحَجَجْتُ مَعَهُ، فَعَدَلَ وَعَدَلْتُ مَعَهُ بِالْإِدَاوَةِ، فَتَبَرَّزَ حَتَّى جَاءَ، فَسَكَبْتُ عَلَى يَدَيْهِ مِنَ الْإِدَاوَةِ فَتَوَضَّأَ، فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ، مَنِ المَرْأَتَانِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ اللَّتَانِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُمَا: {إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا} [التحريم: 4]؟ فَقَالَ: وَاعَجَبِي لَكَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، عَائِشَةُ وَحَفْصَةُ، ثُمَّ اسْتَقْبَلَ عُمَرُ الحَدِيثَ يَسُوقُهُ،

(صحيح البخاري،ج3 ص133،المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي،المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر،الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي،الطبعة: الأولى، 1422هـ)

در صحيح بخاري و مسلم آورده اند كه اين آيات در باره عايشه دختر ابوبكر و  حفصه  دختر عمربن الخطاب است هنگاميكه قصد توطئه اي عليه نبي مكرم(صلی الله علیه وآله) داشتند  وخدا ميگويد اگر به فرض توبه هم بكنيد  قلوب شما از حق مايل شده واگر هم بخواهيد عليه او اقدامي كنيد  حقيقتا خدا  مولايش است و جبريل و صالح مؤمنين و تمام ملايكه  ياور رسول الله اند عجب  تهديدي كه تمام قدسيان اعم از خدا و فرشتگان و جبريل و  كل ملايكه  پشت رسول الله(صلی الله علیه وآله) ودر مقابل دو زن عايشه و حفصه. 

در آيات بعد خدا كه با هيچكس تعارف ورودربايستي ندارد ميگويد  شايد خدا شما را طلاق دهد و ازواج بهتر از شما كه مسلمان و مؤمن حقيقي باشند و عابد و قانت و باتقوا باشند چه باكره وچه بيوه نصيب حضرتش سازد.

طلاق عایشه

در قسمت سوم آيات خدا وند متعال ميفرمايد صرف اينكه زن رسول الله (صلی الله علیه وآله) هستيد باعث افتخار نيست زيرا زن حضرت نوح و حضرت لوط (علیه السلام) كه بي تقوا شدند ؛ خداوند داخل آتش شان خواهد كرد. واين تهديد جدي است  كه معيار و ملاك ايمان وتقواست همانطوريكه در سوره احزاب  فرمود " ان اتقيتن" يعني اگر تقوا داشته باشيد از زنان ديگر بالا تريد.  

زهری در کتاب الطبقات الکبری گوید: 

أَخْبَرَنَا يَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سَعْدٍ الزُّهْرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ قَالَ قَالَتْ عَائِشَةُ: بَدَأَ بِرَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - شَكْوُهُ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ وَهُوَ فِي بَيْتِ مَيْمُونَةَ. فَخَرَجَ فِي يَوْمِهِ ذَلِكَ حَتَّى دَخَلَ عَلَيَّ. قالت: فقلت وا رأساه! [فَقَالَ:وَدِدْتُ أَنَّ ذَلِكَ يَكُونُ وَأَنَا حَيٌّ فأصلي عليك وأدفنك! 

(الكتاب: الطبقات الكبرى ج2 ص183،المؤلف: أبو عبد الله محمد بن سعد بن منيع الهاشمي بالولاء، البصري، البغدادي المعروف بابن سعد ،المتوفى: 230هـ،تحقيق: محمد عبد القادر عطا،الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت،الطبعة: الأولى، 1410 هـ - 1990 م)

عايشه گفت واي سرم درد ميكند پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود اگر آن روز بيايد كه من هم زنده باشم(وتو مرده باشي) پس براي تو استغفار ميكردم و برايت دعا ميكردم . عايشه گفت وا مصيبت من بخدا قسم ميدانم كه تو منتظر مرگ من هستي و مردنم را دوست ميداري و اگر آن روز بيايد حتما ساعت هاي آخر آن روز با برخي همسرانت همبستر ميشوي . ببين حتي رسول الله (صلی الله علیه وآله) چه قدر از عايشه بيزار است.

مرگ عایشه

در صحيح بخاري و مسلم و ساير مسانيد  مينويسند عده اي از اصحاب بزرگوار رسول الله (صلی الله علیه وآله) در حضور عايشه گفتند كه ما شنيده ايم كه حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم  هنگام رحلت ، به علي  كرم الله وجهه وصيت كرد (واورا خليفه مسلمين قرارداد)  كه سريعا عايشه  بنت ابوبكر انكار نمود .

2741 - حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ زُرَارَةَ، أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِيلُ، عَنِ ابْنِ عَوْنٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الأَسْوَدِ، قَالَ: ذَكَرُوا عِنْدَ عَائِشَةَ أَنَّ عَلِيًّا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا كَانَ وَصِيًّا، فَقَالَتْ: " مَتَى أَوْصَى إِلَيْهِ، وَقَدْ كُنْتُ مُسْنِدَتَهُ إِلَى صَدْرِي؟ - أَوْ قَالَتْ: حَجْرِي - فَدَعَا بِالطَّسْتِ، فَلَقَدْ انْخَنَثَ فِي حَجْرِي، فَمَا شَعَرْتُ أَنَّهُ قَدْ مَاتَ، فَمَتَى أَوْصَى إِلَيْهِ 

صحيح بخاري ج4 ص3 المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)، الطبعة: الأولى، 1422هـ، عدد الأجزاء: 9.

در نزد عائشه گفتند: اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب وصي پيغمبر بوده است، عائشه گفت: چه زماني پيغمبر علي را وصي قرار داد؟ وقتي پيغمبر از دنيا مي‌رفت من تکيه گاه او بودم و سرش را به سينه من تکيه داده بود يا بر دامن بود و در آخرين لحظه يک طشت خواست و مقداري آب از دهان‌شان خارج شد و ديگر متوجه نشدم و پيغمبر از دنيا رفت، چه زماني علي را وصي خويش قرار داد؟

حسادت عایشه


3-  ابن حجر عسقلاني در فتح الباري شرح صحيح البخاري ميگويد أخرج احمد و ابو داوود و النسايي بسند صحيح گویند:

وَأَخْرَجَ أَحْمَدُ وَأَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِيُّ بِسَنَدٍ صَحِيحٍ عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِيًا وَهِيَ تَقُولُ وَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ عَلِيًّا أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ أَبِي.

فتح الباري شرح صحيح البخاري ج7 ص27 المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي، قام بإخراجه وصححه وأشرف على طبعه: محب الدين الخطيب، عليه تعليقات العلامة: عبد العزيز بن عبد الله بن باز، عدد الأجزاء: 13.

روزي عايشه با صداي بلند به خاتم النبيين (صلی الله علیه واله) اعتراض ميكرد بخدا قسم دانستم كه علي از پدرم ابوبكرو من نزد تو محبوب تر است.

عایشه کافر

عايشه آنقدر نسبت به علي(علیه السلام) كينه اي بود كه سرانجام با شركت در جنگ جمل و سوار بر شتر كه خدادر قرآن گفته (وقرن في بيوتكن) و ريختن خون هزاران انسان بيگناه و صحابه مطهر و پاك رسول الله قصد تشفي دل خود را داشت.(درآيات مباركه سوره احزاب كه در فضايل ازواج رسول الله است همواره مناقب آنها را مشروط به تقوا ميكند و ميگويد " ان اتقيتن" اگر تقوا داشته باشيد). 

12025 - وَعَنْ قَيْسِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ «أَنَّ عَائِشَةَ لَمَّا نَزَلَتْ عَلَى الْحَوْأَبِ سَمِعَتْ نُبَاحَ الْكِلَابِ، فَقَالَتْ: مَا أَظُنُّنِي إِلَّا رَاجِعَةً، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - يَقُولُ لَنَا: " أَيَّتُكُنَّ يَنْبَحُ عَلَيْهَا كِلَابُ الْحَوْأَبِ ". فَقَالَ لَهَا الزُّبَيْرُ: تَرْجِعِينَ، عَسَى اللَّهُ أَنْ يُصْلِحَ بِكِ بَيْنَ النَّاسِ». رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَأَبُو يَعْلَى، وَالْبَزَّارُ، وَرِجَالُ أَحْمَدَ رِجَالُ الصَّحِيحِ.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج7 ص243 المؤلف: أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفى: 807هـ)، المحقق: حسام الدين القدسي، الناشر: مكتبة القدسي، القاهرة، عام النشر: 1414 هـ، 1994 م، عدد الأجزاء: 10.

رسول خاتم (صلی الله علیه وآله) به عايشه گفته بود بنا بر نقل صحيح كه اي عايشه نباشي از كساني كه سگهاي حوأب برتو عو عو كنند واين جمله ناظر به علم غيب رسول الله(صلی الله علیه وآله) است كه چندين سال قبل به عايشه هشدار داده بود كه عليه علي (علیه السلام)  نجنگد..

 

در صحيح بخاري و مسلم وساير كتب روايي معتبر آمده است :

3104 - حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ، حَدَّثَنَا جُوَیْرِیَةُ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَامَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَطِیبًا، فَأَشَارَ نَحْوَ مَسْکَنِ عَائِشَةَ، فَقَالَ: «هُنَا الفِتْنَةُ - ثَلاَثًا - مِنْ حَیْثُ یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ»

صحیح البخاری - بَابُ مَا جَاءَ فِی بُیُوتِ أَزْوَاجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَمَا نُسِبَ مِنَ البُیُوتِ إِلَیْهِنَّ- ج4 ص82 المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانیة بإضافة ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی) الطبعة: الأولى، 1422هـ عدد الأجزاء: 9.

حضرت رسول الله(صلی الله علیه وآله)  رو به خانه عايشه نمودند و فرمودند اينجا جايگاه فتنه است اينجا جايگاه فتنه است اينجا جايگاه فتنه است از اينجا شاخ شيطان بيرون مي آيد.

شاخ شیطان

 و مسلم در صحيحش آورده است:

48 - (2905) حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، عَنْ عِکْرِمَةَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ سَالِمٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ بَیْتِ عَائِشَةَ، فَقَالَ: «رَأْسُ الْکُفْرِ مِنْ هَاهُنَا، مِنْ حَیْثُ یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ» یَعْنِی الْمَشْرِقَ

صحیح المسلم - بَابُ الْفِتْنَةُ مِنَ الْمَشْرِقِ مِنْ حَیْثُ یَطْلُعُ قَرْنَا الشَّیْطَانِ- ج4 ص2229 المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری النیسابوری (المتوفى: 261هـ) المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت عدد الأجزاء: 5.

رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از خانه عايشه بيرون آمد و فرمود سر كفر در اينجاست  در اينجاست كه شاخ شيطان ظاهر ميشود .

شاخ شیطان

 
 
 
 
 
 
 

 






#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه


 

 

منبع:     http://www.sonnat.net/

ثم ماتت فاطمة فجاء نساء رسول الله ص كلهن إلى بني هاشم في العزاء إلا عائشة فإنها لم تأت وأظهرت مرضا ونقل إلى علي عنها كلام يدل على السرور .

شرح نهج البلاغة ج9 ص198 المؤلف : عبد الحميد بن هبة الله بن محمد بن الحسين بن أبي الحديد، أبو حامد، عز الدين (المتوفى : 656هـ)، المحقق : محمد أبو الفضل ابراهيم، الناشر : دار احياء الكتب العربية عيسى البابي الحلبي وشركاه، عدد الأجزاء : 20

پس از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام، تمام همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به سوی بنی هاشم برای تسلیت آمدند، اما عایشه خود را به مریضی زد و حضور نیافت. به امیرالمومنین علیه السلام نیز اخباری رسید که عایشه از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام، ابراز خوشحالی کرده است.

هیچ شرحی برای این مطلب نداریم.

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
 
 
 
منبع:سایت سنت







#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه






به راستی طبق منابع معتبر اهل سنت رابطه عایشه با حضرت خدیجه  سلام الله علیها چگونه بود؟

 

رابطه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با حضرت خدیجه  سلام الله علیهاچگونه بود؟ 

 

آیا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به عایشه علاقه‌مند بود؟


 

بخارى مى‌نويسد: «حدثنا سَعِيدُ بن عُفَيْرٍ حدثنا اللَّيْثُ قال كَتَبَ إلي هِشَامٌ عن أبيه عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت ما غِرْتُ على امْرَأَةٍ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم ما غِرْتُ على خَدِيجَةَ هَلَكَتْ قبل أَنْ يَتَزَوَّجَنِي لِمَا كنت أَسْمَعُهُ يَذْكُرُهَا وَأَمَرَهُ الله أَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ من قَصَبٍ وَإِنْ كان لَيَذْبَحُ الشَّاةَ فَيُهْدِي في خَلَائِلِهَا منها ما يَسَعُهُنَّ.[۱]

عايشه مى‌گويد: بر هيچ زنى آن قدر حسد نورزيدم كه بر خديجه حسد ورزيدم، او را درك نكردم و قبل از ازدواج من با رسول خدا از دنيا رفته بود، ولى حسدم به اين سبب بود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) او را بيشتر ياد مى‏‌كرد و خداوند او را به خانه‌اى بهشتى از طلا و درّ و ياقوت بشارت داده بود و هر گاه گوسفندى را ذبح مى‏‌نمود براى دوستان خديجه هديه مى‏‌فرستاد.»

بخاری در روايت ديگر نقل مى‌كند: «وقال إِسْمَاعِيلُ بن خَلِيلٍ أخبرنا عَلِيُّ بن مُسْهِرٍ عن هِشَامٍ عن أبيه عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت اسْتَأْذَنَتْ هَالَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أُخْتُ خَدِيجَةَ على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِيجَةَ فَارْتَاعَ لِذَلِكَ فقال اللهم هَالَةَ قالت فَغِرْتُ فقلت ما تَذْكُرُ من عَجُوزٍ من عَجَائِزِ قُرَيْشٍ حَمْرَاءِ الشِّدْقَيْنِ هَلَكَتْ في الدَّهْرِ قد أَبْدَلَكَ الله خَيْرًا منها.[۲]


عائشه مى‌گويد: هاله خواهر خديجه اجازه شرفيابى به محضر رسول خدا را گرفت، رسول خدا بياد خديجه افتاد و بر افروخته شد، فرمود: خدايا هاله آمده است، من ناراحت شدم و گفتم: چقدر از پير زنى از پير زنان قريش كه دندان‌هايش افتاده بود ياد مى‌كند، او مرده است و خدا بهتر از او را به تو داده است.

احمد بن حنبل به نقل از عائشه مى‌نويسد: «حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا علي بن إِسْحَاقَ انا عبد اللَّهِ قال انا مُجَالِدٌ عَنِ الشعبي عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ قالت كان النبي صلى الله عليه وسلم إذا ذَكَرَ خَدِيجَةَ أَثْنَى عليها فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ قالت فَغِرْتُ يَوْماً فقلت ما أَكْثَرَ ما تَذْكُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قد أَبْدَلَكَ الله عز وجل بها خَيْراً منها قال ما أبدلني الله عز وجل خَيْراً منها قد آمَنَتْ بي إِذْ كَفَرَ بي الناس وصدقتني إِذْ كذبني الناس وواستني بما لها إذا حرمني الناس ورزقني الله عز وجل وَلَدَهَا إِذْ حرمني أَوْلاَدَ النِّسَاءِ[۳]


هر گاه رسول خدا يادى از خديجه مى‌كرد بهترين ستايش‌ها را از وى مى‌كرد، يك روز ناراحت شدم و گفتم: چقدر از يك زن بى‌دندان ياد مى‌كنى خدا بهتر از او را به تو داده است! فرمود: خداوند بهتر از او نصيبم نفرموده است، وقتى كه همه مردم از من رويگردان بودند او به من ايمان آورد، و تصديقم كرد وقتى كه ديگران مرا تكذيب كردند، مال و ثروتش را در اختيارم گذاشت وقتى كه ديگران محرومم كردند، خداوند از او به من فرزندى داد وقتى كه از ديگر زنان محروم بودم.

هيثمى بعد از نقل اين روايت مى‌گويد: «رواه أحمد و إسناده حسن.[۴] احمد این روایت را نقل کرده و سندش صحیح است»








-----------------------------------------------------------

پی‌نوشت‌:

[۱]. صحيح البخاري، ج ۳ ص ۱۳۸۸، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۲]. صحيح البخاري، ج ۳  ص ۱۳۸۹، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۳]. أحمد بن حنبل ابوعبدالله ، مسند أحمد بن حنبل، ج ۶ ص ۱۱۷، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
[۴]. الهيثمي، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹ ص ۲۲۴، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت، ۱۴۰۷هـ.



منبع: پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

 

 

 

 

 

 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه