کلید واژه:
خدیجه (سلام الله علیها)، ویژگیهای معنوی، پیشتازی، همراهی، بیعت.
مقدمه:
در طول تاریخ، به خصوص در عصر علم و صنعت و ارتباطات، تجربه ثابت کرده است که استعمارگران در هر جا پا گذاشتند از عضو حساس جامعه، یعنی زن سوء استفاده کردند، وبا معرفی زنان هرزهی جهان به عنوان هنر پیشگان ممتاز و دختران شایسته، به اهداف خود برسند.
در مقابل اسلام به عنوان یک آیین سازنده به این مطلب توجه کرده است وبا معرفی زنان نمونه وبرتر پیروان خود را از هرگونه هم سویی با الگوهای کاذب بر حذر داشته است.
بر همین اساس ما نیز به عنوان پیروان دین اسلام به دنبال معرفی ویژگیهای خاص و معنوی بانویی بر آمدیم که نخستین زن مسلمان و نخستین همسر پیامبر (صلوات الله علیه واله) است.
ایشان مظهر کمالات انسانی، ایثار وقارت، مادری آزموده و فضیلت پرور یعنی مادر زهرای اطهر (علیها سلام)، حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) میباشند.
امیدواریم در این مختصر در حد توان برخی از ویژگیهای معنوی آن بانوی علمی را ترسیم کرده باشیم.
الف- پيشتازترين بانو در گرايش به حق و عدالت.
حضرت خديجه (سلام الله عليها) پيشتازترين زن در تاريخ اسلام، در گرايش به حق و عدالت است، و اين پيشتازي در اسلام، پيشگامي در ايمان، در نماز و نيايش با خداي يكتا و برپايي فرهنگ و منش مترقي، و سبقت در دست بيعت دادن با پيامبر، از ویژگیهای معنوي درخشان او به شمار میرود.
به ويژه كه در آن شرايط تيره و تار جاهليت، مخصوصاً در مورد زنان و دختران، كه بيشتر قرباني تاريك انديش ها و تعصبهای كوركورانه و خرافه سازي میشدند.
خديجه (سلام الله عليها) هم به خاطر موقعيت اجتماعي و اقتصادي و مدیریتش، به طور طبیعی میبایست در اردوگاه مخالفان نهضت تو حیدگریان محمد صلی الله علیه و آله قرار بگيرد، نه در اردوگاه نوانديشان و رو آورندگان و ايمان آورندگان به آموزههای ستم ستيز وحي و رسالت، تا چه رسد كه از پيشتازان و پيشگامان اسلام و ايمان و آزادگي گردد و بر جایگاه پرفراز چهرههای برجسته قرار بگيرد.
به تعدادي از روايات در این موارد میپردازیم:
1- پيشتازي در اسلام:
از پيامبر گرامي صلی الله علیه و آله آوردهاند كه خديجه (سلام الله عليها) به دخترش فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: «ثُمَّ تَسْتَقْبِلُكَ اُمُّكِ خَديجَةُ (سلام الله عليها) اَوَّلُ المُؤمناتِ بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ (1)......»؛ «سپس به پيشواز تو میآیند مادر ارجمندت خديجه (سلام الله عليها)، آن بانويي كه نخستين ايمان آورندهی به خدا و به رسولش بود.».
و همچنين برخي از حديث نگاران آوردهاند كه؛ پيامبر صلی الله علیه و آله در چهلمين روز از زندگیشان بود، روزي در غار «حراء» در حال نيايش با خدا و راز و نياز با او، فرشتهی وحي بر آن حضرت فرود آمد، و در حالي كه دو یار همراه او، علي علیهالسلام و خديجه (سلام الله عليها) در چند قدمي آن بزرگوار بودند، مژدهی پيام رساني و رسالت را به او داد، و اين آيات را به قلب محمد صلی الله علیه و آله خواند: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَق»(2)؛ «به نام خداوند بخشایندهی مهربان. (هانی محمد!) قرآن را به نام پروردگارت كه خداي آفرینندهی عالم است قرائت كن. آن خدايي كه آدمي را از خون بسته آفريد... ».
پيامبر صلی الله علیه و آله بعد از آنكه آيات الهي به رایشان نازل شد، به پيش خديجه (سلام الله عليها) آمدند، اما در راه خود به سمت خانه، سنگها و شنها و گياهان و درختان را میدیدند كه در برابر او سرت عظیم فرود آورده بودند و بر او سلام كردند.
هنگامي كه وارد خانه شدند، از خديجه (سلام الله عليها) خواستند و گفتند: «زَمِّلونِي وَ دَثِّروني»؛ (3) «مرا بپوشانيد و جامهام را به رويم بكشيد تا اندكي آرامش پيدا كنم.».
خديجه (سلام الله عليها) هنگام استقبال از پیامبر صلی الله علیه و آله در سيماي ملكوتيشان درخشندگي و معنويت خاصي ديد، و از پيامبر پرسيدند؟ «وَماهذَا النّور»؛ «اين نور چيست!؟».
پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «هذَا نُورُ النُّبُوَّةِ قُولِي لااِلهَ الاّ اللهِ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهَ»؛ (4) «خديجه! اين روشنايي، فروغ تابناك رسالت است، پس اينك با تمام وجود بگو خدايي جز خداي يكتا نيست و محمد صلی الله علیه و آله پيامبر خداست.».
اين جا بود كه حضرت خديجه (سلام الله عليها)، احساس ویژهای در دلش كرد و گفت: من از زمانهای گذشته در انتظار چنين روزي بودم و در این مورد مطالعه و فكر کردهام، پس با همهی وجود به يكتايي خدا و رسالت محمد صلی الله علیه و آله ايمان آورد: «آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ رَضيتُ وَ سَلَّمْتُ»؛ (5) «اي پیامبر خدا! من به آنچه خدا فرو فرستاده، ايمان آوردم و دين و آيين او را تصديق نمودم و به گرايش به اين راه و رسم خشنود گردیدهام و در برابر فرمان خدا فرمان بردارم.».
- و اما گفتههای تاريخي در مورد پيشتازي خديجه (سلام الله عليها) در اسلام زياد است، نمونهای از آنها: «اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِرَسول الله صلی الله علیه و آله مِنَ الرِّجال عَلِيُّ علیه السلام وَ مِنَ النِّساء خَديجَه (سلام الله عليها)»؛ (6) «اولين كسي كه ايمان آورد به رسول خدا صلی الله علیه و آله از مردان علي علیه السلام بود از زنان خديجه (سلام الله عليها).».
2- پيشتازي در ايمان:
به عقیدهی عدهای، دو واژهی اسلام و ايمان، داراي يك معنا و مفهوم است، اما از ديدگاه عدهای ديگر با هم تفاوت دارند، چرا که اسلام به مفهوم پذيرش و اقرار به زبان است، اما ايمان، به باور عميق قلبي گفته میشود.
اسلام عبارت است از اعلام قانون گرايي و فرمان برداری از حق و پذيرش ره آورد وحي و رسالت است. بر همين اساس است كه امنيت انسان تضمين میشود، اما اگر اين اعلام، همراه با باور و عقیدهی قلبي باشد، از آن به ايمان تعبير میشود و به دارندهی آن، مسلمان و با ايمان میگویند.
اما كساني كه تنها با زبان اسلام آوردهاند و به خاطر امتياز و فرصتها و شرايط اطراف و دفع خطر و هزينه، به اين راه آمدهاند، اینها از دایرهی ايمان بيرون هستند، هرچند به ظاهر مسلمان باشند.
اين تفاوتها و نوشتهها برگرفته از آیهی شریفهی قرآن است، كه میفرماید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ»؛ (7) «اعراب بني اسد و غيره كه بر تو منت گذارده و گفتند ما ايمان آورديم به آنها بگو شما كه (ايمانتان) به قلب وارد نشده به حقيقت هنوز ايمان نیاوردهاید لكن بگویید ما اسلام آورديم و اگر خدا و رسول وي را اطاعت كنيد او از (اجر) اعمال شما هيچ نخواهد كاست و از گناه گذشتهی شما میگذرد كه خدا بسيار آموزنده و مهربان است.».
از پيامبر صلی الله علیه و آله آوردهاند كه در تفاوت اسلام و ايمان فرمود: «اَلاِسْلامُ عَلانيَةٌ، وَالاِيمانُ فِي الْقَلبِ»؛ (8) «اسلام آشكار است و به وسیلهی زبان هويدا میشود، اما ايمان باور عميق قلبي است».
آن گاه با دست به سینهی خود اشاره كرد و فرمود: «المُسْلِمُ مَنْ سَلُمَ المُسْلِمُونَ مِنْ لِسانِهِ وَ يَدْهِ ...»؛ (9) «مسلمان آن كسي است كه ديگران از دست و زبان او امنيت داشته باشند، و او قدرت و امكانات و مقررات خدا و حقوق مردم را پايمال نكند.».
بله، ايمان فراتر از اسلام است و علاوه بر اقرار آگاهانه و آزادانه به اصول و فروع دين و معارف و مقررات خدا، زندگي فردي و اجتماعي و حتي ازدواج خود را بر اساس انديشه و باور منش مورد نظر قرآن و آوردنده ي قرآن تنظيم میکند و رابطهاش و رفتارش هم با خدا، خويشتن، پدیدههای متنوع طبيعي و همنوعان بر اساس عدل و داد میشود و اين میشود يك زندگي و ازدواج معنوي و برتر كه لياقت الگو شدن را دارد.
از ویژگیهای معنوي خديجه (سلام الله عليها) اين است كه نه تنها توحيد گرا و ايمان آورندهی واقعي به خدا و پيامبر و باور کنندهی پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ بود و در کل بانوي ايمان و باور بود بلكه در اين مسير از همهی زنان نوانديش و كمال طلب جلوتر بود، و در ایمان واقعي به خدا و پيامبر، پيشگام تر ین و پيشتازترين زنان شد.
اين ويژگي، خديجه (سلام الله عليها)، در بسياري از روايات بيان شده كه ما به ذکر دو موردكفايت میکنیم: - پيامبر صلی الله علیه و آله، بارها در برابر ادعاي دروغين برخي از زنان خود، در تجليل از خديجه (سلام الله عليها) فرمود: «ما اَبْدَلَنِيَ اللهُ خيراً مِنْها لَقَدْ آمَنَتْ بِي حِينَ كَفَرَ النّاسُ وَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النّاسُ... »؛ (10) «خداوند هرگز همسر و همراه و مشاوري بهتر از او (خديجه) به من ارزاني نداشت، چرا که در آن شرايط بحراني كه مردم به دعوت توحيدي من كفر میورزیدند، او با شهامت و درايت به راه و رسم آسماني من ايمان آورد، و آنگاه كه آنان من را در رسالتم، دروغگو میدانستند، او با اخلاص و درستي و راستي من را در دعوتم گواهي داد و... ».
در تاريخ همچنين آمده است: «وَجاءَتِ النُّبُوَّةَ فَأسْلَمَتْ فَهِيَ اَوَّلُ إمْرَأةٍ آمَنَتْ بِهِ ...»؛ (11) «چون امر نبوت ظاهر شد، خديجه (سلام الله عليها) با اسلام رو آورد، او نخستين بانويي است كه به ايمان آورد... ».
يكي از حقايق دقيق تاريخي و روايي اين است كه؛
خديجه (سلام الله عليها) نخستين بانويي است كه به پيامبر و پيام آسماني او ايمان آورد، و اين ويژگي معنوي او به طوري مشهور و معروف است كه در میان تاريخ نگاران و محدثان و دانشمندان نظر مخالفي ندارد.
3- پيشتازي در نماز:
نماز و نيايش به معناي واقعي آن، اگر در زندگی فردي، خانواده، جامعه و حكومت، مخصوصاً در زندگي زناشويي، از جايگاه معتبر و خالصانه و درستي برخوردار باشد، به عنوان مراسمي تشريفاتي و يا سوداگرانه به آن نگاه نشود، هم نشانهی رابطهی دوستانهی آن نمازگزاران با خداست و هم دليل بر ویژگیهای معنويتي و حق طلبي و قانون مداري و بشر دوستي آنهاست و هم اثر فوقالعاده سازنده در بينش و منش و عملكرد و زندگي و در ادامه نسلهای آنها دارد.
چرا که اين برنامهی شبانه روزي در فرهنگ قرآن و روايات ما، در حقیقت روح عبادت، جان پرستش، بارزترين نوع بندگي و خلوص، پرواز روح و جان شیفتهی حق، معراج انسان در فضاي بي كران معنويت، كليد بهشت، اوج گرفتن به قرب پروردگار، مهمترین سفارش پيامبر صلی الله علیه و آله و... میباشد.
نمونهی بارز سفارش به نماز در آيات الهي، از اين قرار است: «... وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ»؛ (12) «و نماز را (كه بزرگ عبادت خدا است) بسته بجاي آر كه همانا نماز است كه اهل نماز را از هر کار زشت و منكر باز میدارد و همانا ذكر خدا بزرگتر است و خدا به هرچه كنيد آگاه است.».
از پيامبر گرامي صلی الله علیه و آله در اين مورد آوردهاند كه: «لاصَلوةَ لِمَنْ لَمْ يُطِعِ الصَّلوةَ وَطاعَةُ الصَّلوةِ أنْ يَنْتَهِىَ عَنِ الَفَحْشاءِ وَالمُنِكرُ»؛ (13) «كسي كه فرمان برداری از نماز نكند، نماز او در حقیقت نماز درست و خداپسندانهای نيست، و فرمان برداری از نماز نيز آن است كه نمازگزار از زشتي و گناه دوري گزيند.».
به عبارتي ديگر پيام اين روايت را میتوان اینطور گفت كه:
نمازي انسان را از گناه و زشتي دور میسازد، كه نماز واقعي باشد يعني نمازي باشد كه به آن دل دهيم و پيام انسان ساز آن را بشنويم و در كنارش كارهايي را انجام دهيم كه ما را به خدا نزديك كند. نه اينكه نمازگزار از گناه و زشتي و پايمال ساختن امنيت و آزادي مردم دوري نكند و يا اينكه حتي در نماز تازه گمشدههایمان را پيدا كنيم، تنها وقتي نماز اثربخش است كه از نافرماني خدا توبهی واقعي كنيم و خود را از اسارت هواها و وسوسههای شيطاني دور كنيم، همان طور که خديجه (سلام الله عليها) اینگونه برتر و والاتر بودند و نه تنها نماز و نيايش واقعي داشتند بلكه در انجام آن پيشتاز بودند، از جمله برخي روايات در زمینهی پيشتازي خديجه (سلام الله عليها) در نماز؛
- پيامبر گرامي اسلام صلی الله علیه و آله پيش از دعوت اسلام و دعوت به ايمان، بارها فرشتهی وحي را ديده بود و نماز و نيايش را آموخته بود، و مدتها بود كه به طور پنهاني خدا را پرستش میکرد و نماز میخواند، روزي در حال نماز خواندن بود كه علي علیه السلام آمد و آن حضرت را در حال نماز خواندن ديد، او پیامبر را در حال دعا و نيايش ديده بود ولي در حال نماز خواندن نديده بود، پس پرسيد:
«ياابالقاسم، ماهذا!؟»؛ «اي پيامبر، اين چه عبادتي است!؟».
«قالَ: هذِهِ الصَّلواةُ اللَّتي اَمَرَاللهُ بِها... فَدَعاهُ اِلي الإسلامِ فَاَسْلَمَ وَصَلّي مَعَهُ وَ اَسْلَمَتْ خَديجَة...»(14)
پيامبر فرمود: «اين نماز است كه خدا من را به انجام آن فرمان داده است... پس پيامبر صلی الله علیه و آله، علي علیه السلام را به اسلام دعوت كرد، و او اسلام آورد و با پيامبر صلی الله علیه و آله نماز خواند و خديجه (سلام الله عليها) نيز اسلام آورد و از آن روز به بعد هنگامي كه پيامبر صلی الله علیه و آله به نماز میایستاد، علي علیه السلام و خديجه (سلام الله عليها) نيز با آن حضرت نماز میخواندند.».
روزي جناب ابوطالب به همراه پسرش جعفر از جايي میگذشت كه ديدند، پيامبر صلی الله علیه و آله در جلو در حال نماز خواندن هستند و علي علیه السلام در سمت راست و خديجه (سلام الله عليها) پشت سر او، به آن حضرت اقتدا كرده و نماز میخواندند، ابوطالب پس از تحقيق و فهميدن، به پسرش جعفر فرمود: «صَلِّ جَناحَ اِبْنِ عَمِّك.»؛ (15) «در كنار عموزاده گران قدرت محمد صلی الله علیه و آله قرار بگير و با او نماز بخوان.».
جعفر با شنيدن حرف پدرش جلو رفت و اسلام آورد، و نماز خواند، در اين حال ابوطالب شاد شد و سرودههایی را خواند.
عبدالله بن مسعود آورده است:
اولين چيزي كه از اسلام و پیامبر گرامی ديدم و با شگفتي و شور و شوق ياد گرفتم، نماز و نيايش بود، روزي من به همراه گروهي از بستگانم و افراد قبیلهام به مكه رفته بوديم، پس از زيارت كعبه به رسم آن روز براي خريد، پيش عباس عموي پيامبر رفتم با او در حال گفتگو بوديم ديديم مردي بزرگ وارد مسجدالحرام شد، در حالي كه طرف راست او نوجواني پرشكوه و پشت سرش بانويي باوقار بود، آنان تا نزديك «حجر الا سود» رفتند، سپس آن مرد بزرگوار با نهايت ادب دستي بر آن سنگ كشيد و آن دو. همراهش هم، همين كار را تكرار كردند، بعد از آن هر سه نفر به طواف خانهی خدا پرداخته و هفت بار طواف كردند، پس از طواف كنار «حجر اسماعيل» آمدند و به نماز جماعت ايستادند، من كه تا آن روز چنين نماز و نيايشي نديده بودم، در فكر رفتم و به عباس گفتم: «اين چه ديني و آييني است!؟ انگار دين تازهای در مكه ظاهر شده و ما بي خبريم!؟».
عباس گفت: «بله، دين تازهای است! محمد صلی الله علیه و آله فرزند عبدالله و برادرزاده ي ارجمند من است و آن نوجوان هم علي علیه-السلام برادرزادهی ديگرم، پسر ابوطالب است و آن زن نيز خديجه (سلام الله عليها) بانوي خردمند و كمال جوي حجاز و همسر محمد صلی الله علیه و آله است. محمد صلی الله علیه و آله از جانب خدا پيام آورده است كه : «پروردگار او همان پديد آورنده و تدبيرگر جهان و انسان است و از سوي او برنامه اي براي رستگاري و نجات مردم آورده.».
پرسيدم:آيا مردم هم به دين و آيين او آمده اند!؟
جواب داد: «واللهِ ماعَلَي الارضِ كُلِّها اَحَدٌيَدينُ بِهذَا الدّين اِلاّ هوُلاءِ الثَّلاثهَ»؛ (16) «به خدا سوگند، كه به كران تا كران اين زمين پهناور، جز اين سه تن و انسان توحيدگرا، كس ديگري را بر اين دين نمي شناسم.».
پينوشتها:
1- سيلاوي، الانوارالساطعه من الغراءالطاهره خديجة بنت خويلد، ص 354؛ محمدباقرمجلسي، بحارالانوار، ج 8، ص 53.
2- سوره علق (96)، آيات 1 تا 2.
3- ذهبي، تاريخ اسلام، ج 1، ص 118؛ عمربن كثير قرشي، البداية و النهاية، ج 3، ص 3؛ عزالدين ابن اثير، اسدالغابه، ج 6، ص 82؛ احمدبن علي. مقريزي، امتاع الاسماع، ج 1، ص 31؛ محمدبن يوسف صالحي شامي، سبل الهدي و الرشاد في سيرة خيرالعباد، ص 15؛ علي بن يوسف حلي، العدد. القويه، ص 340؛ زين الدين محمدبن علي ابن شهر آشوب، مناقب ال ابيطالب، ج 1، ص 44؛ عبدالحسين شرف الدين، النص و الاجتهاد، ص 421.
4- علي بن يوسف حلي، همان، ص 237؛ زين الدين محمدبن علي ابن شهر آشوب، همان، ج 1، ص 48.
5- محمدباقرمجلسي، بحارالانوار، ج 18، ص 232.
6- محمدبن حسن طوسي، امالي طوسي، ص 259.
7- سوره حجرات (49)، آيه 14.
8- جلال الدين سيوطي، تفسيردرالمنثور، ج 6، ص 100؛ محسن فيض كاشاني، تفسير صافي، ج 5، ص 56؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 9، ص 208.
9- محسن فيض كاشاني، همان، ج 5، ص 56؛ محمدرضا قمي مشهدي، تفسيركنزالدقائق و بحرالقرائب، ج 10، ص 387؛ ابن منظورمحمدبن مكرم، لسان العرب، ج 12، ص 293.
10- محمدبن نعمان مفيد، الافصاح في امامة اميرالمؤمنين، ص 217؛ علي بن يوسف حلي، شرح منهاج الكرامه في معرفة الامام، ص 445؛ ناصر. مكارم شيرازي، الأمثل في تفسيركتاب الله منزل، ج 13، ص 245، به نقل از استيعاب و صحيح بخاري طبق نقل المراجعات، رساله 72، ص 229.
11- عبدالرحمان بن علي بن محمد ابوالفرج، صفوة الصفوة، ج 2، ش 125، ص7.
12- سوره عنكبوت (29)، آيه 45.
13- محمدباقرمجلسي، همان، ج 79، باب 1، ص 198.
14- همان، ج 18، ص 184؛ علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه، ج 1، ص 187.
15- فضل بن حسن طبرسي، اعلام الوري باعلام الهدي، ص 36.
16- ابن ابي الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 226؛ نورالله شوشتري، احقاق الحق و اذهاق الباطل، ج 7، ص 557، ج 17، صص 415 و 416، ج 22، صص 592 تا 600، ج 30، ص 662؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ص 25؛ عبدالحسين احمدالأمني نجفي، الغدير في كتاب والسنة و الادب، ج 3، صص 227 و 327؛ محمدعبده يماني، الانوار في مولدالنبي، ص 198؛ محمدالحسون، همان، صص 319 و 320؛ ابوالفتح كراجكي، كنزالفوائد، ج 1، ص 211؛ علي بن عيسي اربلي، همان، ج 1، ص 513؛ عزالدين ابن اثير، همان، ج 3، ص 226؛ محمدبن جديد طبري، تاريخ طبري، ج 2، ص 21؛ ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 2، ص 459؛ مؤسسه ال البيت، مجله ي تراثنا، ج 21، ص 200؛ محمد حياة الانصاري، المثاني، ص252.