سن حضرت خدیجه زمان ازدواج با پیامبر و اقوال دیگر در فرزند داشتن مادر مومنین و اول بانوی مسلمان

(0 رای‌ها)

baenr.jpgبسمه تعالی

 

درمورد سن حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام ازدواج با رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، اختلاف زیادی بین مورخین وجود دارد به شکلی که از 25 سال تا 46 سال گفته شده است

الف. 25 سال که قول بیهقی است(1)

ب. 28 سال. بیشتر مورخین این قول را پذیرفته اند.(2)

ج. 30 سال(3)

د. 35 سال.(4)

هـ. 40 سال(5)

و. 44 سال.(6)

ز. 45 سال(7)

ح. 46 سال(8)

 

و اما دلیل اینکه بر خلاف نظر اکثر مورخین، سن ایشان چهل سال القاء شده، شاید به دلیل فضیلت سازی برای برخی دیگر از همسران پیامبر باشد. والله اعلم.

 

 

اما علامه سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب ( الصحیح من سیرة النبی الاعظم) می نویسند:

در برابر این قول مشهور، اقوال دیگری نیز وجود دارد که بین بیست و پنج تا چهل و شش سال متغیر است به این ترتیب:

ألف - 25 سال.

ب - 28 سنة.

ج - 30 سال.

د - 35 سال.

ه - 44 سنة.

و - 45 سنة.

ز - 46 سنة.[9]

 

بیهقی، بیست و پنج سالگی را نظر صحیح می داند.

بیهقی می گوید:

«... بلغت خدیجة خمسا و ستین سنة، و یقال: خمسین سنة، و هو أصح؛

سن حضرت خدیجه (در هنگام وفات) شصت و پنج ساله بود و برخی دیگر گفته اند در آن وقت ایشان پنجاه ساله بوده است که قول صحیح هم همین است.»[10]

 

وی در جای دیگر می نویسد:

«أن النبی زُوِّج بها و هو ابن خمس و عشرین سنة قبل أن یبعثه الله نبیا بخمس عشرة سنة؛

پیامبر (صلوات الله علیه و آله) با خدیجه در سن بیست و پنج سالگی و پانزده سال قبل از بعثت ازدواج کرد.[11]»

بنابراین طبق قول بیهقی وقتی ایشان پانزده سال قبل از بعثت ازدواج نموده باشند، با این حساب سن حضرت خدیجه در زمان ازدواج با پیامبر اکرم بیست و پنج سال بوده است. و این قول را افراد دیگری غیر از بیهقی نیز پذیرفته اند.[12]

اما اکثر محققین و مورخین سن ایشان را در زمان ازدواج بیست و هشت سال می دانند.

 

نویسنده شذرات الذهب می گوید:

«و رجح کثیرون أنها ابنة ثمان و عشرین». [13]

 

حاکم نیشابوری نیز فقط همین قول را برای ابن اسحاق (سیره نویس مشهور) نقل می کند.[14]

 

ابن عساکر و ذهبی و مرحوم إربلی به نقل از ابن عباس می گویند: خدیجه در زمان ازدواج با آن حضرت بیست و هشت ساله بود.[15]

مرحوم إربلی در جای دیگر به نقل از ابن حماد می نویسد: حضرت خدیجه در زمان ازدواج با آن حضرت بیست و هشت ساله بود.[16]

 

بلاذری در ضمن اقوال مختلف نقل کرده که گفته شده: پیامبر بیست و سه ساله و خدیجه بیست و هشت ساله بوده است.[17]

 

اما قول چهل سالگی حضرت، به گفته عده ای از مورخین همچون حاکم نیشابوری، ابن عبدالبر و ابن اثیر، قولی شاذ است به این بیان که: تمامی کسانی که سن آن حضرت را در زمان ازدواج چهل سال می دانند، گفته اند: عمر ایشان در زمان وفات شصت وپنج سال بوده است.

 

حاکم نیشابوری یکی از مورخین و استوانه های علمی اهل تسنن می گوید:

«... عن هشام بن عروة قال توفیت خدیجة بنت خویلد رضی الله عنها وهی ابنة خمس وستین سنة... هذا قول شاذ فإن الذی عندی أنها لم تبلغ ستین سنة ؛

هشام از پدرش عروة بن زبیر نقل می کند که حضرت خدیجه در زمان وفات شصت وپنج ساله بود. وی در ادامه می نویسد: قول به شصت وپنج سالگی ایشان، قولی شاذ است و به نظر من سن حضرت خدیجه در زمان وفات به شصت سال نرسیده بود !» [18]

 

با این تفاصیل اساس قول کسانی که قایل به چهل سالگی ایشان هستند زیر سؤال می رود و وقتی قول به شصت و پنج سالگی ایشان قولی شاذ شد، طبیعتا قول به چهل سالگی ایشان نیز شاذ می شود.

البته حاکم دقیقا مشخص نمی کند که نظر قطعی خودش در مورد سن حضرت خدیجه در زمان ازدواج با حضرت رسول کدام است، و فقط یقین می یابیم که معتقد است سن ایشان زیر سی و پنج سال است اما آیا سی و یا بیست وهشت و یا بیست وپنج سال است یا چیز دیگر، مشخص نمی شود![19]

ابن عبدالبر[20] و ابن اثیر[21] نیز قول شصت وپنج سالگی حضرت خدیجه را در زمان وفات، قبول ندارند و از آن به «قیل» تعبیر می کنند.

بنابراین، قول مقبول، آن است که حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر بیست و پنج ساله و حداکثر بیست و هشت ساله بوده است و قول چهل سال، قولی شاذ است که به دروغ و به دست وقایع نگاران اموی وارد زندگی حضرت شده است تا پرده ای بر روی فضایل و مناقب والای حضرت انداخته و ایشان را زنی سالخورده معرفی کنند تا به زعم خویش مبادا رقیبی برای بعضی از همسران پیامبر پیدا شود.

 

 


آیا خدیجه کبری در زمان ازدواج با پیامبر اکرم بیوه بودند؟

تحریف دیگری که در زمینه زندگی خدیجه کبری وجود دارد، مسأله ازدواجهای پیشین ایشان است.

گفته اند که تمام همسران پیامبر به غیر از عایشه، باکره نبوده اند. در مورد حضرت خدیجه می گویند که پیش از ازدواج با پیامبر، با دو نفر، یکی «عتیق ابن عابد مخزومی» و دیگری «ابوهالة التمیمی»، ازدواج کرده و از آنها صاحب اولاد گشته بود.

اما این تهمت ناروا با واقعیت زندگی ام المؤمنین خدیجه فاصله بسیاری دارد. زیرا این نسبت با عقاید مذهب تشیع ناسازگاری دارد و از لحاظ تاریخی نیز فاقد وجاهت و اعتبار کافی می باشد که در ادامه به تفصیل این دو مورد می پردازیم:

درباره سن رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) در هنگام ازدواج عموما گفته اند: آنحضرت در آن هنگام بیست و پنج سال از عمر شریفش گذشته بود.

 

ولی درباره سن خدیجه علیها السلام اختلافی در روایات دیده می شود که مشهور در آنها نیز آن است که خدیجه در آن هنگام چهل سال داشت.

 

و در برابر این قول مشهور اقوال دیگری نیز هست مانند قول 25 سال و 28 سال و 30 سال و 35 و 45 سال... (22) و از برخی نقل شده که قول نخست را ترجیح داده اند ولی دلیلی برای آن ذکر نکرده است (23)، و شاید توجیه دیگری را که برخی از نویسندگان کرده اند بتواند دلیل و یا تاییدی بر این قول و یا قول های دوم وسوم نیز باشد که گفته اند:

 

...با توجه به فرزندانی که خدیجه بدنیا آورده می توان احتمال داد که سن خدیجه کمتر از چهل سال بوده و تاریخ نگاران عرب رقم «چهل » را بدلیل آنکه رقم کاملی است انتخاب کرده اند (24).

 

نگارنده گوید: تأیید دیگر این گفتار نیز حمل فاطمه سلام الله علیها و ولادت آن بانوی محترمه در سال پنجم بعثت می باشد که انشاء الله در جای خود بطور تفصیل روی آن بحث خواهد شد و اکنون بطور اجمال بیان گردید،که چون طبق روایات معتبر محدثین شیعه رضوان الله علیهم فاطمه علیها السلام مولود اسلام بوده و در سال پنجم بعثت رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) بدنیا آمده موجب ایراد برخی از برادران اهل سنت که ولادت آن بانوی عالمیان را پنج سال قبل از بعثت دانسته اند قرار گرفته، و موجب استبعاد آنان شده چون روی روایات شیعه و قول مشهور درباره سن حضرت خدیجه در وقت ازدواج با رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) لازم آید که خدیجه در سن 60 سالگی به فاطمه علیها السلام حامله شده باشد، و این مطلب روی جریان طبیعی و عادی بعید است، که البته این استبعاد پاسخهای دیگری هم دارد و یکی از آنها همین است که شنیدید و بقیه را هم انشاء الله تعالی در جای خود ذکر خواهیم کرد... و بهر صورت مشهور همان است که خدیجه در آن هنگام چهل ساله بوده ولی قول به اینکه بیست و هشت ساله بوده نیز خالی از قوت نیست چنانچه در چند حدیث آمده است، (25) و الله اعلم.

 

این را هم بد نیست بدانید که:

برخی عقیده دارند خدیجه سلام الله علیها در هنگام ازدواج بارسول خدا(صلوات الله علیه و آله) باکره بوده و قبلا شوهری نکرده بود، و در این باره به حدیثی که ابن شهر آشوب در مناقب روایت کرده تمسک جسته اند که می گوید:

«...و روی احمد البلاذری و ابو القاسم الکوفی فی کتابیهما و المرتضی فی الشافی،و ابو جعفر فی التلخیص:

ان النبی-صلی الله علیه و آله-تزوج بها و کانت عذراء...».

«یؤکد ذلک ما ذکر فی کتابی الانوار و البدع: ان رقیة و زینب کانتا ابنتی هاله اخت خدیجة». (26)

 

یعنی - احمد بلاذری و ابو القاسم کوفی در کتابهای خود و سید مرتضی در کتاب شافی و شیخ ابو جعفر طوسی در کتاب تلخیص روایت کرده اند که هنگامی که رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) با خدیجه ازدواج کرد آن بانوی محترمه باکره بود، و تایید این گفتار مطلب دیگری است که در کتابهای الانوار و البدع روایت شده که رقیه و زینب دختران «هاله» خواهر خدیجه بوده اند نه خود خدیجه...

 

و نیز به گفتار صاحب کتاب الاستغاثه استشهاد کرده اند که گوید:

«...همه کسانی که اخبار نقل کرده و روایات از آنها بجای مانده از شیعه و اهل سنت اجماع دارند که مردی از اشراف قریش و رؤسای آنها نمانده بود که به خواستگاری خدیجه نرود و در صدد آن برنیاید. و خدیجه همه آنها را بازگردانده و یا پاسخ رد به آنها داد و چون رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) او را به همسری خویش درآورد، زنان قریش بر او خشم کرده و از او کناره گیری کردند و به او گفتند: بزرگان و اشراف قریش از تو خواستگاری کردند و به همسری هیچ‌یک از آنها درنیامدی و به همسری محمد، یتیم ابوطالب که مرد فقیری است و مالی ندارد درآمدی؟ و با این‌حال چگونه اهل فهم می توانند بپذیرند که خدیجه به همسری مردی اعرابی از بنی تمیم درآمده و بزرگان قریش را نپذیرفته باشد؟...و این مطلبی است که مردم صاحب نظر آنرا نمی پذیرند...» (27).

 

و بدنبال آن این بحث عنوان شده که آیا رقیه و ام کلثوم که به همسری عثمان درآمدند و هم چنین زینب که همسر ابو العاص بن ربیع گردید، دختران صلبی و واقعی رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) بودند و یا ربیبه آن‌حضرت بوده اند... (28).

 

ولی بنظر نگارنده روایت ابن شهر آشوب با توجه به اینکه می تواند معنای دیگری داشته باشد که نمونه اش درباره برخی از بزرگ زنان عالم نیز وارد شده و اکنون جای توضیح و بحث بیشتردر آن باره نیست، نمی تواند در برابر آن شهرت بسیاری که درباره ازدواج خدیجه قبل از مفتخر شدن به همسری رسول خدا با دو شوهرخود بود، مقاومت کند...

 

و چنانچه علامه شوشتری در قاموس الرجال گوید: اصل این نسبت نیز مورد تردید است و ابو القاسم کوفی نیز مرد فاسد المذهب و بی عقلی بوده و سید و شیخ رحمهما الله تعالی نیز احتمالا قول همان ابو القاسم کوفی را نقل کرده اند نه اینکه مختار خودشان بوده... (29).

 

و هم چنین استبعادی که در گفتار صاحب کتاب الاستغاثه بود نیروی برابری با آن شهرت را ندارد.


عدم اعتبار کافی این قول از لحاظ تاریخی

علامه سید جعفر مرتضی در کتاب سیره خود پس از نقل این مطلب چنین می نویسد:

«ولی ما در این ادعا تردید داریم، و احتمال جدی می دهیم که بسیاری از این سخنان در این مسأله، به دست سیاست بازان طراحی شده است. در اینجا نمی خواهیم درباره اختلافی که از اسم «ابو هالة» فهمیده می شود، که آیا او «نباش بن زرارة» است یا «زرارة بن نباش» و یا «هند» و یا «مالک»، است و آیا او صحابی بوده و یا خیر، کلام را طولانی کنیم.

همچنین نمی خواهیم بگوییم هند، فرزندی که{گفته اند} زاییده خدیجه است، از این شوهر است یا از آن؛ اگر فرزند عتیق باشد، دختر است والا پسر خواهد بود؛ و یا او در جنگ جمل در سپاه علی کشته شد یا در بصره به مرض طاعون در گذشت. [30]»

 

همانطور که علامه سید مرتضی بیان نمودند اختلافات بسیاری در مورد نام همسران فرضی خدیجه کبری و همین طور فرزندان احتمالی ایشان از این همسران در کتب اهل سنت وجود دارد تا آنجا که علاوه بر نامشخص بودن تعداد و جنسیت فرزندان، حتی به طور دقیق مشخص نمی شود که ایشان ابتدا با کدامیک از آنها ازدواج نموده است.

شیخ هادی یوسفی در موسوعه تاریخ خود به تعدادی از این اختلافات اشاره نموده است.[31]

 

ما در اینجا برای جلوگیری از اطاله کلام تنها به چند مورد از این اختلافات اشاره می کنیم.

الف: گفته اند که اول شهید در اسلام فرزند خدیجه است که «حارث بن ابی هالة» نام داشت، و شهادت او در زمانی که پیامبر دعوت به اسلام را آشکار نمود، اتفاق افتاد.

« أول قتيل فى الاسلام الحارث بن أبى هالة، وكانت أمه خديجة قد ولدت الحارث وهندا ابنى أبى هالة...»[32].

اما اینان {که این را می گویند} با روایتی که به سند صحیح از «قتاده» نقل شده است، چه می کنند که: اول شهید در اسلام، سمیه مادر عمار است؟ و نیز با آنچه از « مجاهد » روایت شده است. [33]

 

ب: روایت شده است که خدیجه از مادرش خواهری به نام «هاله» داشته است که با مردی مخزومی ازدواج کرد و از او دختری به نام هاله متولد شد. بعد از مرگ همسرش مردی از« تمیم » که ابو هند نام داشت و دو فرزند به نامهای «رقیه» و « زینب » از همسر اولش که مرده بود داشت، با هاله ی خواهر خدیجه ازدواج کرد و دارای فرزندی به نام «هند» شد. بعد از مردن مرد تمیمی، «هند» به طائفه پدرش ملحق شد و هاله با فرزندان دیگرش باقی ماند و حضرت خدیجه آنها را نزد خود گرد آورد و بعد از ازدواج ایشان با پیامبر، هاله از دنیا رفت و بچه ها در خانه پیامبر و خدیجه باقی ماندند و عرب می پندارد که اگر کسی را بزرگ کنی فرزند توست و به همین خاطر به پیامبر نسبت داده شدند.[34]

 

ج: پژوهشگر معاصر دکتر نجاح طائی در سیره خود با ادله ای ثابت می کند که مرد مخزومی و مرد تمیمی یک فرد بوده اند نه دو فرد از جمله آنکه:

«آمده است که هاله فرزند هاله بنت خویلد است از همسرش عتیق مخزومی و کنیه مخزومی «ابا هاله» است وحال آنکه می بینیم که مرد تمیمی نیز با کنیه ابوهاله خوانده می شود! پس کنیه هر دو یکی است! و اتفاق ندارند که همسر اولش فرد مخزومی است یا تمیمی!

در نام و کنیه ابی هاله گفته شده است که نامش هند و وی پدر هند است، و درباره ابن عتیق گفته شده است که نامش هند است و او پدر هند است، بنابراین کنیه هر دو، ابو هند نیز می باشد در حالیکه هند فرزند مخزومی است.

و درباره اسم ابی هاله نیز اختلاف دارند که آیا او نباش بن زراره است یا زراره بن نباش یا هند یا مالک یا ابو هند!

وجود این گونه اختلافات سبب می شود تا ما دلیل محکمی برای ادعای خود داشته باشیم که مرد مخزومی و تمیمی یک فرد است و وی ابو هاله همسر هاله بنت خویلد است. »[35]


 

این مطالبی که عنوان گردید، گوشه ای از اختلافاتی است که درباره همسران و فرزندان فرضی خدیجه کبری در کتب سیره وارد گردیده است در حالیکه در مقابل این نظر، عده قابل توجهی از علماء بر این باورند که خدیجه کبری قبل از پیامبر اکرم با فرد دیگری ازدواج ننموده اند:

ابن شهر آشوب در کتاب گراسنگ خود از چهار چهره برجسته جهان تشیع و تسنن:

«احمد بلاذری » درکتاب « انساب الاشراف»؛

«ابوالقاسم کوفی » درکتاب « الاستغاثة فی البدع الثلاثة »؛

«سید مرتضی » در کتاب « الشافی فی الامامة» ؛

و « شیخ طوسی » در کتاب « التلخیص » ؛ روایت کرده است که: «پیامبر اکرم در حالی با خدیجه کبری ازدواج کرد که وی باکره بود »، و می افزاید: «تاکید این مطلب در دو کتاب « الانوار»[36] و «البدع»[37] آمده است که: «رقیه و زینب دختران هاله، خواهر خدیجه بوده اند.»[37]

 

«علامه مجلسی» همین مطلب را از «ابن شهر آشوب» و«علامه مامقانی» ازطریق علامه مجلسی نقل کرده است.[38]

 

شیخ ذبیح الله محلاتی نیز همین مطلب را نقل کرده است.[39]

 

حسین بن حمدان حصینی، متوفای 334ق. با صراحت و قاطعیت می نویسد:

«به جز رسول خدا، هرگز احدی افتخار همسری خدیجه را پیدا نکرد، چنانکه تا خدیجه زنده بود پیامبر اکرم همسر دیگری برنگزید.»[40]

إسماعيل بن محمد بن فضل أصبهاني در کتاب دلائل النبوة، در جریان پیشنهاد حضرت ابوطالب به پیامبر مبنی بر پیشنهاد همکاری در تجارت با خدیجه کبری بر این امر تأکید ورزیده، می نویسد:

 

«... وَكَانَتْ خَدِيجَةُ امْرَأَةً بَاكِرَةً ذَاتَ شَرَفٍ وَمَالٍ كَثِيرٍ وَتِجَارَةٍ تَبْعَثُ بِهَا إِلَى الشَّامِ فَتَكُونُ عِيرُهَا كَعَامَّةِ عِيرِ قُرَيْشٍ تَسْتَأْجِرُ الرَّجُلَ وَتَدْفَعُ الْمَالَ مُضَارِبَةً... »[41]

 

در تذکرة الخواص ابن جوزی و تاریخ سیستان نیز همین امر بیان شده است.[42]

 

«ابوالقاسم کوفی» در «الاستغاثه» پس از آنکه دلائلی می آورد تا ثابت کند همسران عثمان، دختران پیامبر نیستند اینگونه می نویسد:

«خاص و عام، از اهل آثار و ناقلین اخبار، همه متفق اند که از بزرگان قریش و رؤسای آنان و جوانمردان ایشان کسی نماند مگر آنکه از خدیجه خواستگاری نمود (و آرزوی همسری او را داشت) و او از همه امتناع ورزید. وقتی که رسول اکرم وی را تزویج نمود، زنان قریش از او غضبناک شدند و از وی جدا گشتند و به او گفتند: بزرگان و امرای قریش تو را خواستگاری کردند، همه را رد کردی و محمد یتیم و و فقیر و بی سرمایه ابوطالب را به همسری برگزیدی؟!!.

با این توصیف، چگونه در نظر اهل فهم ممکن است خدیجه با مردی بدوی از بنی تمیم ازدواج نماید ولی بزرگان و اشراف قریش، چنانکه بیان شد، امتناع ورزد؟ آیا صاحب نظران و اندیشمندان، این را محال و سخنی مفتضح نمی دانند؟»[43]

 

 

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت:

[1] دلائل النبوة للبيهقي ط دار الکتب العلمية ج 2 ص 71 والبداية والنهاية ج 2 ص 294 و 295 ومحمد رسول الله، سيرته وأثره في الحضارة ص 45 وراجع: السيرة النبوية لابن کثير ج 1 ص 265 والسيرة الحلبية ج 1 ص 140.

[2] شذرات الذهب ج 1 ص 14 واقتصر عليه في بهجة المحافل ج 1 ص 48 ورواه عن ابن عباس کل من: أنساب الأشراف (قسم حياة النبي (صلوات الله علیه و آله)) ص 98 وتهذيب تاريخ دمشق ج 1 ص 303 وسير أعلام النبلاء ج 2 ص 111 ومختصر تاريخ دمشق ج 2 ص 275. والبحار ج 16 ص 12 عن الجنابذي. کلهم عن ابن عباس. ورواه في مستدرک الحاکم ج 3 ص 182 عن ابن إسحاق، دون أن يذکر له قولاً آخر. وراجع سيرة مغلطاي ص 12 والمحبر ص 79 وتهذيب الأسماء ج 2 ص 342 وتاريخ الخميس ج 1 ص 264 والسيرة الحلبية ج 1 ص 140.

[3] راجع: السيرة الحلبية ج 1 ص 140 وتاريخ الخميس ج 1 ص 264 وسيرة مغلطاي ص 12 وتهذيب تاريخ دمشق ج 1 ص 303.

[4] البداية والنهاية ج 2 ص 295 والسيرة النبوية لابن کثير ج 1 ص 265 وراجع: السيرة الحلبية ج 1 ص 140.

[5] أنساب الأشراف (قسم حياة النبي(صلوات الله علیه و آله)) ص 98 وسيرة مغلطاي ص 12 والمحبر ص 49 والمواهب اللدنية ج 1 ص 38 و 202 وشذرات الذهب ج 1 ص 14 وتاريخ الخميس ج 1 ص 264 وأسد الغابة (دار الشعب) ج 7 ص 80 والسيرة الحلبية ج 1 ص 140 والسيرة النبوية لدحلان ج 1 ص 55 ط دار المعرفة وراجع: تاريخ الإسلام للذهبي ج 2 ص 152 ومختصر تاريخ دمشق ج 2 ص 275 وتهذيب الأسماء ج 2 ص 342 والطبقات الکبري لابن سعد ط صادر ـ ج 1 ص 132، والبحار ج 16 ص 19 و 12 وتهذيب تاريخ دمشق ج 1 ص 303، عن حکيم بن حزام.

[6] تهذيب تاريخ دمشق ج 1 ص 303 عن الواقدي.

[7] تهذيب الأسماء ج 2 ص 342 ومختصر تاريخ دمشق ج 2 ص 275 عن الواقدي والسيرة الحلبية ج 1 ص 140 وراجع: سيرة مغلطاي ص 12 وتاريخ الخميس ج 1 ص 301.

[8] راجع: أنساب الأشراف (قسم حياة النبي (صلوات الله علیه و آله)) ص 98.

 

 [9] السيد جعفر مرتضى، الصحيح من سيرة النبي الأعظم (صلوات الله علیه و آله)،ج 2، ص 115

[10] بیهقی، دلائل النبوة، ج2، ص71

[11] همان، ص 72

[12] الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 116 به نقل از محمد رسول الله: سیرته و اثره فی الحضارة، ص 45.

[13] شذرات الذهب، ج1، ص134 ، چ1.

[14] الحاكم النيسابوري، المستدرك،ج 3، ص 182، چ1.

[15] الذهبي، سير أعلام النبلاء،ج 2، ص111 ،چ9 ، ابن أبي الفتح الإربلي، كشف الغمة، ج 2، ص 135، ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 3، ص 193

[16] كشف الغمة، همان، ص 133

[18-17] انساب الاشراف، ج 1، ص 98

[19] المستدرک، همان

[20] الصحیح من سیرة النبی، همان، ص 117

[21] ابن عبدالبر، الاستیعاب،ج4، ص 1825، چ1.

[22] ابن اثیر، اسد الغابة، ج7، ص 80، قسمت 6874

[23]الصحیح من السیره ج 1 ص 126.

[24]تاریخ تحلیلی اسلام ج 1 ص 31-32.

[25]مناقب آل ابیطالب-ط قم-ج 1 ص 159.

[26]بحار الانوار ج 16 ص 10 و ص 12.

[27]الاستغاثه ج 1 ص 70.

[28]قاموس الرجال ج 10 ص 431.

[29]الصحیح من السیره ج 1 ص 122-126.

[30] الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج2، ص 122

[31] محمد هادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی،ج 1، ص 337

[32] ابی هلال عسکری، الاوائل،ج 1، ص 214 ،چ1.

[33] الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج2، ص 124 به نقل از الاصابة، ج4، ص 331 و 335

[34] ابوالقاسم کوفی، الاستغاثه فی البدع الثلاثه،ج 1، ص 68 و 69.

[35] السیرة النبویة، المجلد الاول، نجاح الطائی، ص 150 و 151

[36] نام کامل کتاب « الأنوار في مولد النبيّ صلى الله عليه و آله» و از تالیفات « احمد بن عبد الله ،بكرى» متوفای قرن ششم می باشد.

[37] مقصود همان کتاب « الاستغاثه فی بدع الثلاثه » تالیف ابوالقاسم کوفی می باشد.

[38] ابن شهر آشوب، مناقب ابی طالب،ج 1، ص 138

[39] بحار الأنوار، ج 22، ص191، علی اکبر مهدی پور، صدف کوثر، به نقل از تنقیح المقال، ج 3، بخش بانوان، ص77.

[40] محلاتی، ریاحین الشریعة،ج2، ص 264 ،چ4.

[41] خصیبی، الهدایة الکبری،ص 40 ،چ4.

[42] اسماعیل إصبهانی، دلائل النبوة،ج 1، ص 178

[43] ر.ک اکرم سادات هاشمی نژاد، سرور زنان جهان ام المومنین خدیجه کبری، ص 55

[44] الاستغاثه فی البدع الثلاثه، ج 1، ص 70

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه

 

 

خواندن 10417 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

جستجو در کل مطالب